تقسیم جنسیتی کار خانگی/ بنفشه جمالی

0
16

بیدار زنی: نقش‌های جنسیتی ریشه در فرهنگ و باورهای شخصی افراد جامعه دارند. این نقش‌های جنسیتی است که تعیین می‌کند مردان و زنان چگونه باید فکر کنند. صحبت کنند، لباس بپوشند و چگونه با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند تعامل داشته باشند. آموزش در فرآیند شکل‌گیری نقش‌های جنسیتی نقش مهمی را ایفا می‌کند.

والدین به‌عنوان مربیان اولیه کودکان که بیشترین زمان را با آن‌ها می‌گذرانند نقش ساختاری در شکل‌گیری چگونگی اجتماعی شدن کودکان را دارا هستند. والدین به‌طور مستقیم باورهای خود در ارتباط با نقش‌های جنسیتی را به کودکان می‌آموزند. آن‌ها همچنین با تشویق و ترغیب به تقویت الگوهای جنسیتی و بازتولید این رفتارها در کودکان خود دست می‌زنند. در حقیقت رفتار والدین در دوران رشد کودکان به انتقال الگوهای کلیشه‌ای جنسیتی که به دو دسته رفتارهای زنانه و مردانه تقسیم‌شده اند کمک می‌کنند. کودکان هنگامی‌که می‌بینند مادرانشان بیشتر نقش مراقبتی از آن‌ها را به عهده دارند و پدرانشان صرفاً اوقات فراغت خود را با کودکان سپری می‌کنند یاد می‌گیرند که زنان و مردان (باید) رفتارهای متفاوتی داشته باشند. چشم‌انداز الگوی جنسیتی، بر اهمیت فرآیندهای شناختی در توسعه جنسیتی تأکید دارد. در طول دوره کودکی و نوجوانی و بر اساس آموزش‌هایی که کودکان می‌بینند، رفتارها و نقش‌های جنسیتی مناسب در آن‌ها شکل می‌گیرد و در این پروسه ایده‌های جدید مرتبط با جنسیت در آن‌ها توسعه می‌یابد. این پیشرفت جنسیتی می‌تواند منشعب از آموزش‌های درون خانواده یا آموزش‌های خارج از محیط خانواده باشد. از عوامل مهم و تأثیرگذار درون محیط خانواده می‌توان به عواملی چون میزان مشارکت پدر و مادر در انجام کارهای خانه، مدت‌زمانی که پدر و مادر به‌طور جداگانه با کودکان خود سپری می‌کنند و نوع رفتار آن‌ها با فرزندان دختر و پسر در محیط خانواده نام برد.

«تقسیم جنسیتی کار خانگی» از جمله کلیشه‌هایی است که تقریباً در همه جای دنیا علیرغم تلاش‌های بسیاری که برای تغییر این نگرش در سال‌های گذشته انجام شده، امری مرسوم است. زنان باوجود اینکه در سال‌های گذشته در حوزه‌های مختلف و در بیرون از خانه مشغول به کار شده‌اند اما همچنان بنا بر نقش‌های جنسیتی پذیرفته شده در جامعه، نقش مراقبتی از کودکان و انجام کارهای خانه را به عهده دارند. همان‌طور که پیش‌تر به آن اشاره شد متأسفانه این الگوهای جنسیتی توسط پدران و مادران و بعدها با ورود کودکان به سیستم‌های آموزشی به آن‌ها انتقال می‌یابند. در تقسیم‌بندی کارهای خانه که غالباً از سوی مادران انجام می‌گیرد. معمولاً کارهای خارج از خانه و در فضای باز مانند خرید کردن به کودکان پسر و کارهایی که محدود به فضای درون خانه است و تحت نظارت بیشتر مادران است مثل ظرف شستن یا جارو کردن به کودکان دختر سپرده می‌شود. این تقسیم‌بندی جنسیتی به کودکان آموزش می‌دهد که کارهایی که زنان و مردان انجام می‌دهند یکسان نیست. از سوی دیگر تحقیقات نشان داده است مادران، پسربچه‌های خود را بیشتر به درس خواندن و بازی کردن تشویق می‌کنند و در مقابل دختربچه‌ها بیشتر تشویق به انجام کارهای خانه در کنار درس خواندنشان می‌شوند که این امر بسیاری از دختربچه‌ها را از انجام درست تکالیفشان بازمی‌دارد و وقت بسیار کمی برای تفریح و بازی برای آن‌ها باقی می‌گذارد. این نگرش معمولاً منجر به ازدواج زودهنگام دختران و بازماندن از تحصیل و ورود به محیط‌های کاری می‌شود زیرا دختران از کودکی خود را در قالب نقش مادری یا همسری می‌بینند که باید به امور خانه و فرزندانشان رسیدگی کند. بتی فریدان در کتاب «رازوری زنانه» به خوبی چگونگی بازتولید کلیشه‌های جنسیتی در خانواده‌های آمریکایی را در دهه۱۹۵۰ و پس از پایان جنگ جهانی دوم و بازگشت مردان از جنگ ترسیم می‌کند.  مشکل بی‌نامی که زنان آمریکایی که تا پیش از آن سهم خود را در بازار کار پیدا کرده بودند به آن دچار می‌شوند. فریدان مشکل فراگیر میان زنان که احساس عدم رضایت را در آن‌ها به وجود آورده بود «رازوری زنانه» نام می‌گذارد. فریدان می‌گوید: مفهوم «باهم بودن» به معنای تقسیم کارهای خانه میان زنان و مردان در این دوره به سرعت مورد انتقاد قرار گرفت که چرا زنان، همسرانشان را به انجام کار خانگی مجبور می‌کنند و مانع پیشرفت ملی و جهانی آن‌ها می‌شوند. و چرا مردان به‌جای ارائه خدمات بیشتر به جامعه باید وقت خود را صرف عوض کردن کهنه‌ی بچه کنند؟ فریدان در ادامه توضیح می‌دهد که چگونه زنان به دلیل آموزش‌هایی که در خانواده، در محیط‌های آموزشی و از سوی رسانه‌ها می‌دیدند کمتر و کمتر وارد مشاغل حرفه‌ای می‌شدند. دختران فیزیک نمی‌خواندند چون به تصور آن‌ها «غیر زنانه» بود. فریدان از «رازوری زنانه» ای می‌گوید که در آن دوره موجب شد دختران بدون حتی یک‌بار تجربه‌ی شغلی بیرون از خانه، بزرگ شوند. خواسته‌ی آن‌ها این بود که ازدواج کنند، چهار فرزند داشته باشند و در یک خانه زیبا در یک حومه‌ی زیبا زندگی کنند.»

«تقسیم جنسیتی کار خانگی» بر اساس گزارش‌های یونیسف همچنان و در کشورهای مختلف ادامه دارد. بر اساس این گزارش‌ها دختران ۴۰ درصد بیش‌تر از پسران در کارهای خانگی که مزدی برای آن دریافت نمی‌کنند سهیم هستند. این آمار در کشورهای مختلف و بسته به عوامل فرهنگی و اجتماعی متفاوت است. به‌طور مثال دختران بین سنین ۱۰ تا ۱۴ سال در کشورهای جنوب آسیا و خاورمیانه دو برابر بیشتر از پسران وقت خود را صرف کارهای خانگی می‌کنند. در این کشورها دختران اغلب در سنین زیر هجده سال مجبور به ازدواج می‌شوند. فقر و ترس از امنیت دختران از جمله عواملی است که در ازدواج زودهنگام دختران دخیل است. اما بسیاری از ازدواج دختربچه‌ها به دلیل جنسیتشان و اینکه «دختر» هستند اتفاق میافتد. آن‌ها زود ازدواج می‌کنند چون دختر هستند. دخترانی که از همان کودکی توسط والدینشان برای نقش همسری و مادری پرورش یافته‌اند. در بسیاری از موارد ازدواج تنها گزینه‌ای است که یک دختربچه در نبود امکان ادامه تحصیل و اشتغال به آن فکر می‌کند و پیش روی خود می‌بیند. این دختران غالباً مجبور به ازدواج با مردانی با فاصله سنی زیاد می‌شوند. ازدواج‌هایی که این کودکان را در معرض آسیب‌هایی چون انواع خشونت خانگی، بارداری‌های زودهنگام و مرگ و میر به دلیل عوارض بارداری و زایمان قرار می‌دهد. آسیب روانی وارده به این کودکان ممکن است تا آخر عمر با آن‌ها همراه باشد. کودکانی که پیش از آنکه آمادگی روانی و جسمی داشته باشند مجبور به پذیرش نقش‌هایی چون همسری و مادری شده‌اند.

پسرانی که در کنار یک خواهر بزرگ می‌شوند، کمتر تمایل به انجام کارخانگی دارند

بر اساس تحقیقاتی که در سال‌ها اخیر در خصوص تأثیر نقش‌های جنسیتی در دوران کودکی و تأثیر آن بر رفتار اجتماعی افراد در بزرگسالی انجام گرفته است، مردانی که در کنار یک خواهر بزرگ می‌شوند احتمال آنکه دیدگاه سنتی نسبت به نقش‌های جنسیتی داشته باشند بسیار بیشتر از مردانی است که با یک برادر بزرگ شده‌اند. بر اساس این تحقیقات از جمله دلایل شکل‌گیری این نگاه «عدم اشتغال مادر در خارج از خانه» و «سپردن کارهای خانه به کودکان دختر توسط مادر» بوده است. مادران از پسربچه‌هایی که خواهر دارند کمتر می‌خواهند در انجام کارهای خانه مشارکت داشته باشند. این تحقیق می‌افزاید مردانی که در کنار خواهر بزرگ می‌شوند ۳٫۸ درصد بیش از سایر مردان عقیده دارند که «جای زنان در چهاردیواری خانه است».

پرورش دادن کودکان پسر و دختر به شیوه متفاوت و سپردن کارهای خانه به‌صورت غیر یکسان به آن‌ها می‌آموزد که زنان و مردان «توانایی و قابلیت» انجام کارهای متفاوتی نسبت به هم را دارند. دختران بر اساس الگوهای کلیشه‌ای جنسیتی که در خانه با آن مواجه هستند بیشتر تمایل به کمک در شستن ظرف‌ها و مرتب کردن خانه را دارند. بر اساس تحقیقات مذکور بسیاری از والدین در حقیقت دختران و پسران خود را در نقش زنان و شوهران سنتی پرورش می‌دهند و بزرگ می‌کنند. به‌بیان‌دیگر والدین خواسته یا ناخواسته به فرزندان خود می‌آموزند که در آینده باید چه نقش‌های جنسیتی را به عهده بگیرند و کودکان چه چشم‌اندازی می‌توانند برای آینده خود داشته باشند.از سویی دیگر تحقیقاتی که توسط دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام گرفته است حاکی از آن است که ارتباط مستقیمی بین تقسیم کار خانگی میان والدین و چشم‌اندازی که دختران برای آینده خود در جامعه متصور هستند وجود دارد. این تحقیقات می‌گوید حتی اگر پدر خانواده به «خانواده برابر» معتقد بوده و بر «برابری جنسیتی» تاکید داشته باشد اما در کارهای خانه مشارکت نداشته باشد احتمال اینکه دختر آن خانواده خود را در مشاغلی مانند پرستاری، معلمی، کتابداری (مشاغلی که عمدتا زنانه خوانده می‌شوند) یا ماندن در خانه تصور کند بسیار بیشتر از دخترانی است که پدرانشان مشارکت بالایی در انجام کارهای خانه دارند. دخترانی که پدرانشان مشارکت بالایی در کارهای خانه دارند،  به گفته این تحقیق بلند پروازانه تر به حرفه انتخابی خود در آینده نگاه می‌کنند.

تعیین زمان معینی برای انجام کارهای خانه هنگامی‌که تمامی اعضای خانواده حضور دارند به کودکان می‌آموزد که انجام کارهای خانه فارغ از جنسیتشان بخش جدایی‌ناپذیر زندگی‌شان است. سپردن مسئولیت کار خانگی به‌طور یکسان به دختران و پسران از سنین کودکی در فرآیند شکل‌گیری و پذیرفتن نقش‌های جنسیتی در آن‌ها بسیار مؤثر است.

و در آخر این سوال مطرح می‌شود آیا ماندن زن در خانه و در کنار کودکان به معنای آن است که در کنار مراقبت از کودکان انجام تمام‌کارهای خانه نیز به‌تنهایی بر دوش اوست و مرد هیچ مسئولیتی در قبال کارهای خانه و مراقبت از فرزندان ندارد؟

*این مطلب قبلا در شماره بیست و پنجم مجله زنان امروز منتشر شده است.