بیدار زنی: نشست مشترک علمی-تخصصی حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی با عنوان «هویت زن ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته»، عصر روز یکشنبه، ۸ مردادماه ۹۶، در سالن حافظ خانه اندیشمندان برگزار شد.
کارشناسان و سخنرانان حاضر در این جلسه دکتر گیتی خزاعی جامعهشناس، دکتر رحیم محمدی جامعهشناس و منصوره معینالدینی کارشناس ارشد حقوق بشر و از اعضای حلقه زنان انجمن جامعهشناسی ایران بودند.
چرا مسئله بررسی هویت زنان ایرانی در جریان گذار از سنت به مدرنیته اهمیت دارد؟
در ابتدا، منصوره معینالدینی فعال حقوق زنان و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان، مباحث مورد تاکید در این جلسه علمی تخصصی را معرفی و در باب ضرورت پرداختن به مسئله و اهداف حلقه زنان از توجه به این موضوع، اینگونه اظهار داشت:
بهرغم تحولات اخیر در جامعه ایران، کشاکش میان سنت و مدرنیته در نهادهای مختلف نمایان است. چنین کشمکشهایی تنها در نظریات جامعهشناختی خلاصه نشده و در نهادهای مختلف حوزه عمومی و خصوصی، همواره تاثیرگذار بودهاند. اگرچه مسئله برابری حقوق جنسیتی، اساسا جدید و حاصل جریان مدرنیته است لیکن در جامعهای هم چون ایران که در حال گذار است اهمیت موضوع بیشتر میشود. کما اینکه امروزه دیدگاههایی نیز با تاکید بر اصالت فرهنگی سعی در جمع بستن میان سنت و مدرنیته دارند، این تنوع در میان فعالین و مطالبه گران حقوق زنان نیز دیده میشود و به عبارتی در میان سنتگراها نیز، طرفداران برابری حقوق زن و مرد تا حدودی و با شرایطی دیده میشوند. بنابراین بهطور قطع نمیتوان گفت دیدگاه سنتی بهطور مطلق استقلال زن را نادیده میگیرد، چنین امری بر پیچیدگی موضوع میافزاید. اگرچه زن معاصر ایرانی با حضور در اجتماع تا حدی استقلال رای خود را به دست آورده است اما در حوزه خصوصی هم چنان درگیر مسائلی است که اساسا با خودمختاری وی در تضاد است، بهخصوص که بافت سنتی با تاکید بیش از حد بر وظایف مادری و همسری و خانواده، فردیت زنان را کمرنگتر میکند. بههرحال در تعریف هویت زن ایرانی نمیتوان از تاثیر دین و مذهب همراه با جایگاه جهانی زن معاصر غافل شد. علیرغم پژوهشهای جسته و گریخته در این زمینه، به نظر میرسد که هویت زن ایرانی در عصر حاضر هنوز بهدرستی بازنمایی نشده است. ضرورت پرداختن به این مسئله ما را در ارائه راهحلی جامع برای دستیابی به حقوق برابر انسانی زن و مرد در جامعه ایرانی، یاری میکند.
جنبش زنان ایران، که حقوق شهروندی و گفتمان برابری را به مسئله عمومی برای همه تبدیل کرد، قادر است تجدد جامعه ایرانی را تکمیل کند
سخنران دوم دکتر رحیم محمدی جامعهشناس، مدرس دانشگاه و نویسنده کتاب قابل تامل مدرنیته ایرانی بود. محمدی بحث خود را در محوریت توضیح وضعیت زن معاصر ایرانی و درنگ در سوژگی زنان ایرانی با تاکید بر حوزه جامعهشناسی جنسیت و جامعهشناسی فمینیسم ایرانی، بحث خود را در چهار محور ارائه کرد: مشکل فقدان نظریه جنسیت و نظریه فمینیستی، مرور سه نوع گفتار درباره زن معاصر/ مدرن ایرانی، مسئله سوژه شدن زن معاصر ایرانی و درنهایت جمعبندی و نتیجهگیری کلی بحث.
محمدی درباره مشکل فقدان نظریه جنسیت و فمینیسم بیان داشت:«امروز سخن گفتن از وضعیت زن معاصر ایرانی از یکسو سهل و ساده است، چون مثل سخن روزمره و هر روزی و سخن معمولی و عادی است. از سوی دیگر ممتنع و غیرممکن است، چون فعلاً سخن گفتن از وضعیت زن معاصر ایرانی در ساحت اندیشه مفهومی و در ساحت نظریه جامعهشناختی و فلسفی ممکن نشده است. زنان ایرانی در صد تا صد و پنجاه سال اخیر سختترین و بزرگترین رنجها را بردهاند و کوششها و تغییراتی را خلق کردهاند، اما نظریه جنسیت نداریم، نظریه فمینیسم نداریم. نظریه نداریم یعنی نتوانستهایم مفاهیمی برای توضیح وضع جدید خودمان بیافرینیم و وضع خویش را در ساحت اندیشه مفهومی (یا ساحت گفتار نظری) توضیح دهیم. وضعیت زن معاصر ایرانی، بخشی از فرایند جامع تجدد ایرانی است، بخشی از سرنوشت انسان معاصر است.
وی افزود: کسانی از ما غوره نشده مویز هم شدهاند! با کلماتی مثل علوم انسانی غربی، علوم اجتماعی غربی، جامعهشناسی غربی، فلسفه غربی میخواهند این اندک هوشمندی که در دهههای اخیر آغاز شده را هم خاموش کنند تا خیال خودشان و بقیه را راحت کنند.
محمدی در ادامه به سه نوع گفتار درباره زن معاصر/ مدرن ایرانی نیز اشاره کرد و گفت: این انواع شامل: نوع اول، گفتار زندگی روزمره مثل سخن گفتن درباره کنترل فرزندآوری، تجربه مادری ازدواج، خودکشی، دستمزد کمتر زنان، بیکاری بیشتر و مواردی از این دست هستند. گفتار نوع دوم، گزارش از واقعیت و تجربه و زندگی روزمره زنان است، نمونههایی در حوزههای نمایشنامهنویسی، رماننویسی،تاریخنگاری و مانند اینها که مشکل فقدان نظریه موجب شده که توصیفها و گزارشها هم تهی از مضمون دقیق عقلانی باشد. نوع سوم گفتار، در ساحت نظری سطح اندیشه مفهومی و گفتار مفهومی قابل فهم است. اندیشیدن از واقعیت تا خلق مفهوم. طبعا با شکلگیری سوالات، پیدایش مسئله و در شرایط فقدان نظریه با بنبست عملی روبرو خواهیم شد.
او در ادامه درباره وضعیت زن معاصر ایرانی بر اساس مفهوم سوژگی بیان داشت: امروزه ادعا میشود، زن ایرانی معاصر سوژه شده است. اما در معنا، سوژگی یک نام برای نامیدن انسان مدرن است. پس سوژه شدن یعنی مدرن شدن. یک نوع صیرورت و شدن انسان در تاریخ و جامعه است. مقاومت در برابر نظم جنسیتی مسلط و همچنین مقاومت در برابر موانع حقوق و آزادی و امنیت و توسعه زنان؛ برای زنان ایرانی هزینهها و مشقتها و دردهای بغرنجی ایجاد کرده است. در طرف دیگر نیز همزمان با سوژه شدن زن ایرانی؛ زوال نظم جنسیتی مسلط آغاز شده است، زوال پدرسالاری-مردسالاری آغاز شده. پس در اینجا یک نوع تقابل قدرت – مقاومت ایجاد شده است. پدرسالاری به ایجاد هراس اخلاقی و هراس اجتماعی پرداخته است و از سوی دیگر زنان هم پیشروی آرام خود را رها نکردهاند.
محمدی در جمعبندی بحث خود گفت: جامعه ایرانی در قرون اخیر همواره در تقابل نظم جنسیتی قدیم و جدید به سر برده است و این وضعیت کنونی ما است که موجب تولید بینظمی شده است. جنبش زنان ایرانی که با تجدد آغاز شده است، همواره گفتمان فمینیسم ایرانی را بازتولید کرده و تجدد را هم تکمیل میکند. جنبش زنان ایران یکی از انسانیترین جنبشهای جامعه کنونی ما است. هم تجدد ایرانی را توسعه داده و تکمیل میکند، هم انسجام ملی را بازسازی میکند. امروز جنبش زنان ایرانی، حقوق شهروندی را برای همه ما به مسئله تبدیل کرده است. برابری را به مسئله تبدیل کرده و از برابری پرسش عَلَم میکند. آزادی را به مسئله تبدیل کرده است. اخلاق و امنیت اجتماعی را به مسئله تبدیل کرده است. منطق جنبش زنان ایران به قول آصف بیات «پیشروی آرام» است.
بازخوانی حضور زنان در فرایند مستمر تجدد، ضرورت امروز جامعه ایرانی است.
سخنران آخر، دکتر گیتی خزائی، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی سخنان خود را با عنوان بازخوانی و بازروایی حضور زن در فرایند مستمر تجدد اینگونه آغاز کرد: عنوان جلسه بازتابدهنده رویکرد غالب نسبت به زن و هویت اوست. رویکرد و کلیشهای غالب، که زن را متغیری وابسته به ظرف مکان و زمان مدرنیته یا سنت میداند، که بنا بر آنکه در ظرف سنت قرار گیرد یا در ظرف مدرنیته، هویت زنانهی مدرن با عنوان «زن مدرن» یا هویت زنانهی سنتی با عنوان «زن سنتی» را شکل میدهد. در بحثی که مطرح میکنم، با نگاهی دیگر تلاش میکنم این رویکرد غالب و کلیشهای را موردنقد قرار دهم و در صحت این رویکرد تردید وارد کنم که زن سنتی یعنی زن قرن نوزدهمی یا قرن چهاردهمی که بیسواد است، روزنامه نمیخواند و از آن مهمتر کار نمیکند و دانشگاه نمیرود، و لابد و لاجرم مورد ظلم و تعدی نظام مردسالار است و لای چرخدندههای ظلم خانواده بر او لهشده، اسیر اسطورهی تحقیرکنندهی مادری است و … و زن مدرن را به قرن بیستم به بعد ارجاع میدهد که دیگر روزنامه دستش میگیرد، کتاب میخواند، دانشگاه میرود، کار میکند، خودش را فمینیست میخواند، بر سر حقوقش میجنگد… . بحثی که مطرح میکنم این رویکرد و این دوقطبیگرایی را در تعریف هویت زنانه مورد نقد قرار میدهد.
خزاعی ادامه داد: بهطور خلاصه چهار موضوع را میتوان در این مقوله مورد تاکید قرار داد، یکی نقد رویکرد قطبی سنتی- مدرن در تعریف هویت زنانه و تقلیل هویت و حقوق برابر جنسیتی به شاخصها، المانها و نشانگان مدرنیته، که نتیجه آن میشود آنکه هریک از این گزینهها را که در زن معاصر یا پیشین نیافت، او را سنتی و قابل نقد میداند و مورد ظلم. نتیجه این رویکرد تقلیل هویت زنانه به ظرف مدرنیته و وابسته کردن هویت او به نشانگان تجدد است.
مسئله دومی که میتواند مورد نقد قرار گیرد زمانپریشی در رویکرد دوقطبی سنتی-مدرن است. با نشانگان قرن بیست و یکمی تجدد، نمیتوان ساختار تمدنی قرن هجدهم یا حتی پیش از آن را مورد ارزیابی، داوری و نقد قرار داد و رنجهای زن قرن بیستمی یا حتی قرن هجدهم یا پیش از آن را داوری کرد، او را سنتی یا مدرن نامید.
مسئله سوم موردتوجه نیز، اینست که نتیجه این قطبی کردن، سرگردانی هویت زنانه است که بنا به ظرف، به شکل زمان یا مکان برساخته میشود. فردی با هویتی سرگردان در حال گذار از سنت به مدرنیته. اما مسئله چهارم که حائز اهمیت است و رویکرد غالب، اینست که ساختار زنانگی به فرد «زن» تقلیل داده میشود و از این نکته غفلت میشود که این ساختار زنانگی است که در فرایند مستمر تجدد، بخشی از تمدن را برمیسازد و تنها یکی از مولفههایش «کنشگر زن» است. مورد چهارم در واقع بیشترین محل تحلیل درباره این مقوله است.
او در پایان مطالب خود را اینگونه جمعبندی کرد: این موضوعاتی که مورد اشاره قرار گرفتند، مولفههایی هستند که در بازخوانی و بازروایی حضور زنان در فرایند تجدد باید لحاظ شوند. تجدد یک فرایند مستمر است. ما سنت را پشت سر نمیگذاریم و وارد مدرنیته نمیشویم. مدام نوشدن خصلت بنیادی مدرنیته است و با پرداختن به دوقطبی زن سنتی- زن مدرن، نمیتوان آن را ندیده گرفت.
در پایان این جلسه کارشناسان به پرسش و پاسخ با حاضرین جلسه درباره موضوع مورد بحث پرداختند.