تغییرات اقلیمی مسئله‌ای فمینیستی است

0
6

بیدارزنی: تغییرات اقلیمی نگران‌‌کننده‌ترین بی‌عدالتی جهانی پیش روی نسل‌های حاضر و  آینده است و یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های حقوق بشری زمانه‌ی ما.

اما تغییرات اقلیمی، جنسیت‌ها را به طور یکسان تحت تأثیر قرار نمی‌دهند. زنان به نحوی بی‌تناسب با جمعیتشان از تغییرات اقلیمی متأثر می‌شوند اما تنها بخش کوچکی از بودجه‌ی مقابله با این تغییرات مشخصاً به نیازهای زنان در کشورهایی اختصاص می‌یابد که بیشترین اثر را می‌پذیرند.

علاوه بر وجود شکافی جنسیتی در اختصاص بودجه مربوط به تغییرات اقلیمی، در زمینه‌ی مشکلات فزاینده‌ی ناشی از انکار تغییرات اقلیمی هم شکافی جنسیتی وجود دارد.پژوهشی جدید نشان می‌دهد که انکار تغییرات اقلیمی به شدت با پذیرفتن ساختارهای پدرسالار یا سلسه‌مراتبی ارتباط مستقیم دارد. یک مثال بسیار واضح رئیس‌جمهور جدید ایالات‌متحده، دونالد ترامپ است. او به حق بر باروری زنان حمله و طوماری از عبارات جنسیت‌زده بیان کرده؛ او همین‌طور از تغییرات اقلیمی به عنوان «حقه و کلک» نام برده و وعده داده است که ایالات‌متحده از معاهده‌ی اقلیمی پاریس ۲۰۱۵ خارج شود[۴].

انکار تغییرات اقلیمی در اروپا هم در پیوند با ایمانی قدیمی به نفت و گاز به عنوان ماشین‌های پول ِاشتغال‌زا و در پیوند با ناسیونالیسم، رو به رشد است. تغییرات اقلیمی حقیقتی کاملاً در خلاف جهت ایده‌های ناسیونالیستی است: این مشکلی است که نمی‌توان در سطح ملی حل کرد؛ حل آن نیازمند کنش جمعی میان دولت‌ها و میان تمام بازیگران در تمامی سطوح جامعه است و شاید به نحوی برانگیزاننده‌تر به برابری جنسیتی و لغو هویت مردانه‌ی غربی و ارتباطش با الگوهای مصرف نیاز دارد.

سبک زندگی‌ با ردپای کربنی بیشتر با درآمد بالا مرتبط است درحالی‌که کم‌درآمدها مصرف انرژی کمتری دارند. به این ترتیب توزیع سنتی پول و قدرت که در آن مردان از آزادی حرکت و تملک بیش­تر ثروت برخوردارند به این می‌انجامد که آن­ها مسئول تولید سطح بالاتری از انتشار گازهای گلخانه‌ای باشند. در عین حال که زنان ثروتمند در جهان غرب مسئول تولید دی‌اکسید کربن بیشتری نسبت به مردان فقیر در کشورهای در حال توسعه هستند، همچنان محتمل‌ است که نسبت به مردان با همان سطح درآمد سبک زندگی‌ با تولید دی‌اکسیدکربن کمتر داشته باشند .

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که عادت‌های آلاینده‌ی مردان نتیجه‌ی هنجارها و ارزش‌هایی است که مردانگی و زنانگی سنتی را تعریف می‌کنند. این تصاویر به شدت در ذهن ما نقش بسته‌اند و به وسیله‌ی تبلیغات که هدفشان افزایش مصرف است تقویت می‌شوند. برای نمونه، یک خودرو به عنوان نمادی از ثروت و وضعیت اجتماعی مرد به فروش می‌رسد؛ به ما گفته می‌شود که مردان «واقعی» گوشت می‌خورند. مردانگی ِهژمونیک توضیح می‌دهد که چرا بعضی از اشکال مردانگی تسلط می‌یابند و برخی دیگر فرعی و زیردست می‌شوند و چرا برخی ویژگی‌های به خصوص،  مفهوم «مرد واقعی» را تعریف می‌کنند. این ویژگی‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند و در میان فرهنگ‌های مختلف تفاوت دارند اما اغلب با قدرت، توان، سلطه‌جویی و پرخاشگری هم‌بسته‌اند.

به همین دلیل جدایی از هنجارهای سنتی مصرف می‌تواند مشوق جامعه‌ای به لحاظ جنسیتی برابرتر باشد و با تغییرات اقلیمی مقابله کند؛ جامعه‌ای که در آن هر دو جنسیت تشویق شوند از وسایل حمل‌ونقل عمومی استفاده کنند و رژیم گیاهخواری در پیش بگیرند. درحالی‌که این مسئله برای بسیاری مردان مترقی حل شده است، دیگران –شامل بسیاری مردان در جناح راست محافظه‌کار- به طور فزاینده‌ای هویت‌شان را به مفاهیم مردانگی سنتی گره زده‌اند. این باعث می‌شود سیاست‌های سبز حتی تحریک‌آمیزتر هم باشند: چرا که  هویت جنسیتی‌ را به چالش می‌کشند.

زمانی که برای محدود کردن آثار منفی تغییرات اقلیمی بر جمعیت کره‌ی زمین تلاش می‌کنیم نیز در نظر گرفتن ملاحظات جنسیتی ضروری است. در تمام دنیا، زنان در مواجهه با تأثیر تغییرات اقلیمی آسیب‌پذیرتر از مردان هستند، در درجه‌ی اول به این خاطر که زنان دو سوم از فقرای جهان را تشکیل می‌دهند و  دیگر این‌که زندگی آنان بیشتر به منابع طبیعی‌ای وابسته است که تغییرات اقلیمی تهدیدشان می‌کند.

در سال ۲۰۱۵، بانک جهانی گزارشی را منتشر کرد که نشان می‌داد تا سال ۲۰۳۰ تغییرات اقلیمی در مناطق فقیرتر مانند آفریقای سیاه و آسیای جنوبی می‌تواند بیش از صد میلیون نفر را به فقر مفرط بکشاند. بدون تقسیم عادلانه‌ی منابع، ما با جهانی سرشار از پناهندگانی گریخته از تغییرات اقلیمی روبه‌روییم. سازمان ملل برآورد می‌کند که تا سال ۲۰۵۰، ۲۰۰ میلیون پناهنده‌ی تغییرات اقلیمی وجود خواهند داشت؛ اما با دستور کار ِتوسعه‌ای همه‌شمول و حساس به جنسیت و متمرکز بر انطباق با شرایط تغییرات اقلیمی هنوز هم می‌توان جلوی اغلب این تأثیرات را گرفت.

آگاهی‌بخشی درباره‌ی عدالت اقلیمی، مستلزم برجسته کردن جنسیت است و عواقب ناشی از تغییرات اقلیمی پیش‌نیازهای مقابله با چالش‌های پیشِ روی ما است. توازن میانسیاست های تغییرات اقلیمی و مقابله با آن ناعادلانه است و عموماً کسانی که بیش از همه نیازمندند، کم‌ترین سهم را دریافت می‌کنند. بودجه‌ی تغییرات اقلیمی به «تجارت بزرگی» بدل شده است و کسانی که بیش از همه متأثر می‌شوند و آسیب‌پذیرند بخشی از این معاملات نیستند. معاهده‌ی پاریس برای نخستین بار این امکان را برای سیاست‌گذاران اقلیمی فراهم می‌کند تا بر حقوق بشر و برابری جنسیتی تمرکز کنند. این مسئله برای حصول اطمینان از این که کاهش آثار و تطابق با آن، بهره‌مندی کامل از حقوق بشر را به خطر نمی‌اندازد، حیاتی است.

زنان و مردان ساکن مناطق روستایی در کشورهای در حال توسعه بسیار آسیب‌پذیر هستند. آنها با چالش‌های شدید برای تأمین امنیت آبی، غذایی و سوخت برای پخت و پز و گرمایش روبه رو هستند. برای زنان این مسئله اغلب با محدودیت تردد و دسترسی نابرابر هم به منابع و هم به روندهای تصمیم‌گیری، همراه است. کوتاه این که زنان اغلب با موانع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه هستند که ظرفیت مقابله‌ی آنها با شرایط را محدود می‌کند. شناسایی استراتژی‌های حساس به جنسیت برای پاسخگویی به بحران‌های زیست‌محیطی و بحران‌های انسانی ناشی از تغییرات اقلیمی، امری بسیار ضروری است.

دخیل کردن جنسیت در سیاست اقلیمی، یک سیاست‌گذاری مؤثر و کارا و ابزاری ضروری برای رسیدن به عدالت اقلیمی در سطح جهانی است. با معرفی و وارد کردن جنبه‌های جنسیتی به اقدامات ِمقابله با تغییرات اقلیمی، سیاست‌گذاران مجبور خواهند بود این موضوع را لحاظ کنند که چطور عوامل مختلف اجتماعی مانند جنسیت، آموزش، درآمد و سن، دسترسی ما را به منابع و فرصت‌ها برای کنش‌ورزی به صورتی هماهنگ با اقلیم تعیین می‌کند.

نتیجه‌ی رویکردی حساس به جنسیت این است که احتمال در نظر گرفته شدن تنوع گروه‌های اجتماعی در زمان صورت‌بندی سیاست‌های اقلیمی را بیشتر می‌کند. به همین دلیل تحلیل جنسیتی نقطه‌ی آغازی برای عادلانه کردن سیاست اقلیمی است و  تغییرات اقلیمی قطعاً مسئله‌ای فمینیستی است.

[۱] http://europesworld.org/2017/04/11/climate-change-feminist-issue/#.WU6172h97IU

[۲] Linnea Engström

[۳] این مقاله در شماره‌ی بهار ۲۰۱۷ مجله‌ی  Europe’s Word منتشر شده است.

[۴] در تاریخ ۱۷ خرداد ترامپ خروج آمریکا از معاهده‌ی اقلیمی پاریس را اعلام کرد (م).