بیدار زنی: اینجا مطلبی از یک نویسنده هندی ترجمه کردم که به موضوع آزار و اذیت جنسی دختران نوجوان از سوی پسران همکلاسی خود در مدارس هند میپردازد. کشور هند از جمله کشورهایی است که در آن مدارس مختلط وجود دارد و دختران و پسران این امکان را دارند که با هم سر کلاسهای درس واحد بنشینند. همین موضوع باعث میشود که در این جوامع گزارشهایی از آزار جنسی دختران توسط پسران در کلاسهای درس موجود باشد.
حال سؤال این است که آیا مسئله مطرحشده در این مقاله، در کشور ما نیز مابهازاء دارد؟ همانطور که میدانیم در ایران مدارس از ابتدایی تا دبیرستان تکجنسیتی هستند و امکان تحصیل دختران و پسران در یک مدرسه وجود ندارد؛ اما آیا در عرصههای دیگر جامعه دختران نوجوان از سوی پسران تازه بالغشده مورد آزار قرار نمیگیرند؟ آیا سیاست تفکیک جنسیتی مدارس در زدودن این آسیب از سطح جامعه موفق بوده است؟ آیا عرصههای دیگری در جامعه موجود نیستند که در آن دختران کم سنوسال مورد ارجاعات جنسی پسران قرار گیرند یا شوخیها و تماسهای فیزیکی ناخوشایند از سوی آنان دریافت کنند؟
- به سالها پیش برمیگردم. یک روز عصر تابستانی است و من و دوستانم در کوچه مشغول بازی هستیم. دختران و پسرانی صمیمی و مهربان و مراقبتکننده از یکدیگر؛ اما روزی پسرک، که حتا مطمئن نیستم بالغ شده بود یا نه تصمیم میگیرد ما را پشت ماشینی ببرد، شلوارش را پایین بکشد و از ما بخواهد که ادرار کردنش را تماشا کنیم! ترسیدیم و دویدیم و فرار کردیم اما خاطره آن روز هیچ وقت از ذهن من بیرون نرفت. مسخره و منزجرکننده بود. هرچه بیشتر فکر میکنم کمتر میفهمم هدفش چه بود و با آن عمل میخواست به چه مقصودی برسد. مطمئنم هیچکدام از آن دخترهایی که آن روز با من بودند مثل من این اتفاق را از یاد نبردهاند.
- یادم نیست چند سالم بود اما چندان بزرگ نشده بودم. خانه یکی از آشنایان مهمان بودیم. بچهها در اتاقی مشغول بازی بودند. من پیش مادرم بودم که دیدم یکی از مادرها که رفته بود در اتاق به بچهها سری بزند بیرون آمد و پچپچکنان و با عصبانیت میگفت فلان پسر پایش را زیر دامن دخترها میبرد! تصویر آن پچپچ کردن و همهمه بعد از آن و گفتوگوی درونی من با خودم پیرامون چرایی آن ماجرا، هنوز در ذهنم است.
- در دوران نوجوانی یکی از دوستانم تعریف کرد که یک روز که در خانه تنها بوده پسرعمهاش به خانهشان میآید. پسر که از نبود والدین دوست من مطمئن بوده از او میخواهد که با هم بروند روی تخت و فقط کنار هم بخوابند. دوستم عصبانی شده بود و او را از خانه بیرون کرده بود. ترس از وقوع دوباره این حادثه همواره با او بود و اثرات مخرب این اتفاق تا مدتها همراهش.
اینها تنها مشتی از خروارها تجربهای است که همه ما، اگرچه در مدارس تکجنسیتی تحصیل کردهایم اما در سایر عرصههای جامعه، از عمومیترین تا خصوصیترین، با آنها روبرو بودهایم. واکاویدن این معضل، پژوهشی جامعهشناختی میطلبد و پرداختن به ریشههای آن در این نوشته نمیگنجد؛ اما واضح آن است که ما در جامعهای زندگی میکنیم که پسران (و دختران) از بدو تولد در خانواده و بعد از آن در مدرسه و جامعه، عمدتاً با رویکردهای جنسیتی نابرابر و تبعیضآمیز پرورش مییابند و ذهن آنها با هنجارها و کلیشههای جنسیتی شکل میگیرد. این نوع تربیت باعث میشود که ادراک مخدوشی هم از خود و هم از دیگران برای آنها شکل گیرد. پسران و دختران مطابق با نوع تربیتی که دریافت میکنند صفات خاصی را دارا میشوند، نقشهای تفکیکشدهای به آنها محول میشود و رفتاری متناسب با این صفات و نقشها بروز میدهند. در این فرهنگ پسران به سوی نمایش هرچه بیشتر قدرت مردانه سوق داده میشود که با ورود آنها به دوران بلوغ بیش از پیش نمود بیرونی به خود میگیرد. در این مرحله از رشد پسران دوره تکامل جنسی خود را طی میکنند اما به دلیل تربیت نادرست راه مواجهه با بلوغ جنسی را بلد نیستند.
اگرچه پسران با محدودیتهای جنسی روبرو هستند اما اعتباری که تا کنون از خانواده و جامعه کسب کردهاند باعث هموار شدن مسیر مکاشفههای جنسی برای آنها میشود. در کوچه و خیابان، مهمانیها و دورهمیهای خانوادگی و کلاس درس آموزشگاه و دانشگاه به دختران دور و برشان که تا دیروز با هم بازی میکردند و شاد بودند متلکهای جنسی/جنسیتی میگویند، جوکهای رکیک تعریف میکنند، جنس/ جنسیت آنها را به تمسخر میگیرند و اگر امکان یابند آنها را لمس میکنند غافل از اینکه درحال آزار رساندن به دوستان دوران کودکی خود هستند که ممکن است تبعات این آزار و اذیت تا پایان عمر با این دختران باقی بماند.
راه حل چیست؟
لازم است تربیت پسرانمان را بر مبنای کلیشههای جنسیتی متوقف کنیم تا بتوانیم بستر امن و آرامی برای فرزندانمان مهیا کنیم. پسران ما باید بیاموزند که رضایت و سرخوشی آنها از مسیر ناآرام کردن و آزار دادن گروهی از همبازیهای دوران کودکیشان نمیگذرد. باید به آنها یاد بدهیم که زن و مرد هیچ کدام بر دیگری ارجح نیستند، هیچ کدام به واسطه جنسیتشان محکوم به انجام دادن یا انجام ندادن کاری نیستند و الصاق نقشهای اجتماعیِ معطوف به جنسیت بر افراد محکوم و منفور است. به این ترتیب پسران ما به مادران، دوستدخترها و همسرانشان احترام خواهند گذاشت؛ زنهایی که ممکن است دختران خود ما باشند. ما موظفیم به کودکان خود اعم از دختر و پسر یاد بدهیم که بدنهای خود را بشناسند و از آنها مراقبت کنند. آنها باید بدانند که زندگی و تحصیل و تفریح در آرامش حق آنها است و لازم است یاد بگیرند که مقابل هرکس که سعی داشت این حق را از آنها سلب کند با جسارت و اعتماد به نفس بایستند.