بیدارزنی: از زیبایی لذت میبریم، طالب آن هستیم و شاید بکوشیم سهمی از این زیبایی داشته باشیم. مشکل زمانی پیش میآید که تعریف واحد، استاندارد و با زاویه دید ثابت از آن ارائه میدهیم.
لاغری، چاقی، کوتاهقدی، بلندقدی، کم مویی، پرمویی، کچلی، نقص فیزیکی در برخورد اول جلب توجه میکنند، بهسرعت راه دهان را یافته و آنچه نباید؛ گفته میشود و یا سنگینی نگاه، اثر مخربش را میگذارد. این عمومیترین مشکل انسانهایی است که ظاهر بدنشان از دید دیگران حداقل استاندارد را ندارد. ما دانایان کل، عموما در برابر تفاوت ظاهری دیگران اینگونه عمل میکنیم؛ اگر مادرزادی بوده یا به اختیار نباشد، ترحممان نصیبش میشود و اگر تشخیص دهیم خودش در نقص یا تفاوتش دخیل بوده، سیل اظهارنظرها و توصیهها است که جاری میشود. از تمسخرها دیگر نگویم که اینجا و روی کاغذ محکوم میکنیم، اما در عمل با سرپوشِ شوخی به راحتی از کنارش میگذریم.
نگاه و انتظاری که از زن به عنوان نماد زیبایی وجود دارد، چگالی این مشکلات را برای زنان بیشتر میکند. به عکسهای زنان قاجار نگاه میکنیم و کُرک پشت لب، ابروان پیوسته، چاقی بدنشان برایمان مضحک است. چرا؟ چون در عصر ما ملاک زیبایی عوض شده است. ما و صنعت مُد و بازار دست در دست هم داده و چهارچوبی برای زیبایی ساختهایم. اشکالی هم ندارد، مادامی که بدانیم این قراردادی است که بنا به تشخیص و حال امروزمان بدان رسیدهایم و احتمال آن است کسانی هم در آینده به استانداردهای زیبایی عصر ما و مد ما نیز بخندند.
مصرف؛ فقط خریدن نیست، خدماتی چون پیکرتراشی، زیبایی مو، دندان و… و تعاریف جدیدی که هرچند وقت یکبار برای زیبا دانستن بدن نیز وضع میشوند پیش بَرنده فرهنگ مصرفی هستند. تبلیغات هم گاهی برخی مفاهیم را لوث میکند، برای مثال آن تحسینِ غلو شده و تعریف بیجا که از «اراده» ارائه میدهند، بهخصوص در مورد کسانی که موفق به کاهش وزن شدهاند. همهچیز را معطوف به اراده آدمی میکنند و بر عوامل موثر دیگر چشم میبندند.
واقعیت آن است که ما از رسانه و محیط تاثیر میپذیریم. خوب یا بد بر ذائقه ما اثر میگذارد؛ اما متر و معیار نیستند، عُرفی، وجود ندارد. همه میدانیم بهخصوص در فرهنگ ما، بدن زن بهراحتی موضوع اظهار نظر و نگاههای سنگین آشنا و غریبه است و اولین سیبل، اعتماد به نفس است. اگر کم شود؛ راه را برای تبدیلِ بدن او به آنچه مورد قبول اکثریت است، باز میکند.
بحث بر سر تقبیحِ تغییرِ فرم و اعضای بدن بهصورت طبیعی یا غیرطبیعی نیست. بحث بر میزان اجباری است که جامعه بر خودآگاه یا ناخودآگاه فرد تحمیل میکند. از طرفی هستند کسانی که در برابر تغییرات کاملا خودخواسته فرد هم موضع میگیرند و رای به غلط بودن تصمیم وی میدهند؛ یعنی آنچه پایانی ندارد، اظهارنظرها در مورد ظاهر است.
ما دیگر، آن کودکانی نیستیم که با دیدن انسانی متفاوت، چشمانمان را گرد کنیم و با انگشت نشانش دهیم. ما در راه تمدن قدم برمیداریم، بهتر است عبور کنیم.