آگاهی اجتماعی برای پیوند ارگانیک بین فعالین حوزه‌های مختلف فراهم نیست

0
14

بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دهه‌ی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیت‌ها با گفتمان «مطالبه‌محوری» صورت‌بندی می‌شد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به‌تدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است. صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیت‌های جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامه‌های ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزه‌ها و جنبش‌های مختلف به سمت فرا رفتن از اولویت‌بندی مطالبات و خواسته‌ها حرکت کرده و تدوین برنامه‌ها و ترسیم چشم‌اندازهای بدیل برای جامعه‌ای بهتر در دستور کار قرار گرفته است. در این میان، طراحی و تدوین چشم‌انداز و برنامه‌ی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیت‌هایی است که ستم‌ها و تبعیض‌های چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد می‌کند. دیگر به‌سادگی نمی‌توان مطالبات زنان را از خواسته‌های کارگران، قومیت‌ها / ملیت‌ها، مسائل زیست‌محیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروه‌های فرودست تفکیک کرد. در جریان تدوین برنامه‌های ایجابی، لازم است به گره‌گاه‌هایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنش‌ها و جنبش‌های اجتماعی مختلف، هم‌زمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا به‌واسطه‌ی انجام مصاحبه‌هایی، زمینه‌ی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصت‌هایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.

در این رابطه از محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان و عضو هیئت‌مدیره کانون صنفی معلمان استان تهران خواستیم نظراتش را درباره چگونگی همگرایی و ساختن برنامه‌هایی ایجابی و متقاطع بیان کند.

بیدارزنی:‌ شما به‌عنوان کنشگر حوزه معلمان جهت مبارزه با تبعیض‌ها و تحقق برابری، به‌طور خلاصه چه چشم‌انداز و برنامه‌ای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهاد‌های ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت معلمان چیست؟

حبیبی:‌ به‌هرحال چون حوزه کاری من، آموزش و پرورش و صنف معلمان است، طبیعی است که برنامه‌ها و فعالیت‌ها در جهت ایجاد برابری‌های اجتماعی معطوف به حوزه آموزش باشد؛ که اتفاقاً یکی از مهم‌ترین بخش‌هاست. قطعا ایجاد فرصت‌های برابر برای شهروندان در گرو گسترش آموزش عمومی در سطحی گسترده و همگانی است آموزشی با کیفیت و رایگان. آموزشی که امکان پرورش و رشد برای همه فرزندان این جامعه را فراهم کند، بخصوص فرودستان جامعه و محرومین.

در شرایطی که عملا بیش از دو دهه است که سیاست‌های همه دولت‌هایی که بر سر کار آمده‌اند، گسترش کالایی کردن آموزش بوده است، بخشی عمده‌ای از فعالیت فعالان صنفی چه در کانون صنفی معلمان و چه به‌صورت مستقل، تلاش در جهت نقد این سیاست‌ها و ارائه گفتمانی است که کالایی شدن آموزش را مورد نقد جدی قرار می‌دهد.

اگرچه دولت‌ها بنا بر ماهیت خود، توجه ویژه‌ای به این نقدها حداقل به‌ظاهر نشان نمی‌دهند؛ اما شکل‌گیری یک گفتمان گسترده در میان فعالان صنفی در نقد پولی سازی آموزش، به نظرم نقش موثری در کندی روند این جریان آسیب‌زا دارد. بی‌شک اولین گروهی که از منافع این گفتمان بهره می‌گیرند، کودکان طبقه فرودست جامعه هستند که با گسترش آموزش‌های عمومی و رایگان و جلوگیری از روند کالایی شدن آموزش، امکان برخورداری از فرصت‌های برابر در آینده را با بهره‌گیری از آموزش پیدا می‌کنند.

بیدارزنی:‌ در این چشم‌انداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروه‌های اجتماعی [مانند زنان، کارگران، قومیت‌ها / ملیت‌ها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیست‌محیطی] را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حبیبی: من فکر می‌کنم شرایط اجتماعی عامل اصلی و تعیین‌کننده در همگرایی و واگرایی میان نیروهای اجتماعی است، از عوامل اقتصادی همچون معیشت تا شرایط سرکوب و اختناق به‌عنوان یک عامل سیاسی، در بلندمدت تعیین می‌کند که نیروهای اجتماعی همگرایانه عمل می‌کنند یا برعکس.

البته نقش آگاهی‌های اجتماعی بسیار موثر است اما در شرایط کنونی چنین آگاهی‌ای به نظرم وجود ندارد و اگر همگرایی‌های موقتی هم ایجاد می‌شود ناشی از عوامل عینی است که مهم‌ترینش بحث معیشت و افزایش مشکلات اقتصادی در این سال‌هاست.

اما در همین شرایط هم به دلیل شرایط خاص صنف ما معلمان، پیگیری برنامه‌های صنفی، به‌صورت اتوماتیک‌وار در پیوند عرضی با سایر جریانات قرار می‌گیرد.

وقتی ما به نقد کالایی شدن آموزش دست می‌زنیم و از آموزش رایگان دفاع می‌کنیم، در واقع از منافع طبقه کارگر دفاع می‌کنیم. وقتی به افزایش کودکان بازمانده از تحصیل و چرخه رو به افزایش کودکان کار اعتراض می‌کنیم، در حقیقت با فرودست‌ترین لایه‌های اجتماعی ایران پیوند می‌خوریم، وقتی به کلیشه‌های جنسیتی در کتاب‌های درسی و کمبود امکانات در مدارس دخترانه و تفکیک‌های جنسیتی در انتخاب رشته‌های دانشگاهی معترضیم در واقع با فعالان اجتماعی که در راستای برابری جنسیتی تلاش می‌کنند هم‌نوا می‌شویم. اما همه این‌ها پیوندهایی عرضی است که اگر چه به‌نوبه خود ارزشمند، اما متفاوت از پیوندهای ارگانیک و طولی میان فعالان در حوزه‌های مختلف اجتماعی است.

فکر می‌کنم هنوز آگاهی‌های اجتماعی لازم برای آن پیوندها فراهم نشده و البته دستگاه سرکوب هم برای پیشگیری از چنین پیوندهای ارگانیکی مؤثر است. اما در عین حال به نظرم همین پیوندهای عرضی در صورت تداوم دوطرفه می‌تواند زمینه همگرایی تشکیلاتی در آینده را فراهم کند که البته بیش از هر چیز به آگاهی‌های لازم در میان اصناف و اعضای آن‌ها نسبت به لزوم چنین پیوندهایی نیاز است.

بیدارزنی:‌ چه تجاربی در زمینه‌ تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزه‌های اجتماعی دارید؟ در این ارتباط با چه دستاوردها یا موانعی مواجه بوده‌اید؟

حبیبی:‌ در این سال‌ها که عملا تجربه کار مشترک با گروهای اجتماعی دیگر فقط خلاصه بوده است در اطلاع‌رسانی از طریق فضای مجازی.

البته همین اطلاع‌رسانی‌ها که به نظرم امری عادی در همه اصناف در جهت همان پیوندهای عرضی است هم در صنف معلمان با اعتراض بخش‌هایی از فعالان صنفی و حتی بعضا اتهام‌زنی‌های امنیتی و پرونده‌سازی برای فعالان مواجه شده است. به نظرم در این راستا، وظیفه دیگر فعالان از دیگر گروهای اجتماعی است که حداقل در افشای ماهیت اتهام‌زنندگان به سایر گروهای اجتماعی موثر باشند تا شرایط برای همین پیوندهای عرضی حداقلی وجود داشته باشد. در موارد دیگر عملا حداقل تا این زمان که کار مشترک ایجابی انجام نشده است.

بیدارزنی:‌ برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزه‌ها و جنبش‌های اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد می‌کنید؟ چگونه می‌توان در جهت تدوین برنامه‌ای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشم‌اندازهای طیف گسترده‌ای از ذینفعان را در برگیرد؟

حبیبی:‌ پیوند میان نیروهای اجتماعی، پیوندی مکانیکی نیست که به صرف ارتباط میان فعالان و چند کار مشترک ایجاد شود. نیاز به آگاهی‌های طبقاتی و اجتماعی میان اعضای هر صنف دارد. در برخی حوزه‌ها میان معلمان و اصناف دیگر پیوند پیشینی، به علت حوزه کاری مشترک وجود دارد؛ مثلا فعالان دانشجویی، فعالان حوزه زنان و فعالان حقوق کودک، حوزه‌های مشترکی با صنف معلمان دارند و درنتیجه پیوند با آن‌ها کمتر حساسیت‌هایی را برمی‌انگیزد. با حوزه‌های دیگر نیاز به کار بیشتر، افزایش آگاهی‌ها و جهت‌گیری بلندمدت وجود دارد. به نظرم بیش و پیش از هر چیز خود این گروهای مختلف اجتماعی نیاز به ساخت تشکیلاتی درونی دارند. پیوندها عملا در مراحل بعدی باید پیگیری شود.

اما به نظرم ارتباطات رسانه‌ای و هم‌پوشانی در زمینه‌ کارهای خبری می‌تواند موثر باشد در کنار آن دیدارهای چهره به چهره فعالین از حوزه‌های مختلف می‌تواند زمینه‌ساز فعالیت‌های مشترک باشد. به‌خصوص سه گروهی که نام بردم زمینه‌های انجام کار مشترک میان آنان و صنف معلمان وجود دارد.