وظیفه فعالان اجتماعی، نهاد‌سازی و ساختن هویت‌های جمعی است

0
38
ساختن هویت‌های جمعی

حل مشکلات گروهی و اجتماعی به راه‌حل‌ها و ابزارهای گروهی و اجتماعی نیاز دارد. وظیفه و برنامه‌ی فعالان اجتماعی در این رابطه نهاد‌سازی و کمک به ساختن هویت‌های جمعی است. به کمک ابزارهای دفاع گروهی از منافع مشترک و یا به عبارت بهتر در شرایط فعالیت تشکل‌های صنفی و با کمک و هدایت این گونه نهادهاست که گروه‌ها و طبقات مختلف با حقوق مادی و اجتماعی خود عمیقا آشنا می‌شوند و می‌توانند در راستای رسیدن به موقعیت و شرایط بهتر گام بردارند.

کاظم فرج‌الهی

بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دهه‌ی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیت‌ها با گفتمان «مطالبه‌محوری» صورتبندی می‌شد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به تدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است.

صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیت‌های جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامه‌های ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبش‌های مختلف به سمت فرا رفتن از اولویت‌بندی مطالبات و خواسته‌ها حرکت کرده و تدوین برنامه‌ها و ترسیم چشم‌اندازهای بدیل برای جامعه‌ای بهتر در دستور کار قرار گرفته است.

در این میان، طراحی و تدوین چشم‌انداز و برنامه‌ی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیت‌هایی است که ستم‌ها و تبعیض‌های چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد می‌کند. دیگر به سادگی نمی‌توان مطالبات زنان را از خواسته‌های کارگران، قومیت‌ها / ملیت‌ها، مسائل زیست محیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروه‌های فرودست تفکیک کرد.

در جریان تدوین برنامه‌های ایجابی، لازم است به گره‌گاه‌هایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنش‌ها و جنبش‌های اجتماعی مختلف، هم‌زمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا به واسطه‌ی انجام مصاحبه‌هایی، زمینه‌ی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصت‌هایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.

گفت‌و‌گوی حاضر با کاظم فرج اللهی، فعال حقوق کارگران است. کاظم فرج اللهی، متولد ۱۳۳۴، تکنسین بازنشسته برق، از سال ۱۳۸۰ همزمان با آغاز فعالیت های «انجمن فرهنگی حمایتی کارگران» و «نشریه آوای کار» فعالیت مطبوعاتی در حوزه حقوق و روابط کار داشته و در حال حاضر عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران آزاد تهران است.

شما به عنوان کنشگر جنبش کارگری جهت مبارزه با تبعیض‌ها و تحقق برابری، به طور خلاصه چه چشم‌انداز و برنامه‌ای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر پیشنهادات ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت کارگران چیست؟

کاظم فرج اللهی: با درود و سپاس از شما برای توجه ویژه‌تان به مسائل و جنبش کارگری. در ابتدا باید تاکید شود منظور از تبعیض و رفع آن، تمام انواع آن شامل تبعیض های نژادی، قومی، ملی، زبانی، جنسی، مذهبی، و… است و برابری نیز به معنای برابر حقوقی یا برابری همگان در مقابل قانون و برابری در استفاده از امکانات استنباط می‌شود. کارگران – در معنای گسترده و امروزی آن و نه فقط کارگران بخش صنعت – برای رسیدن به شرایط و وضعیت بهتر بیش و پیش از هر چیز باید نسبت به شرایط و موقعیت نابسامان کنونی خود و تا حد امکان علل وجودی این نابسامانی‌ها و نیز نسبت به جایگاه و حقوق مادی و اجتماعی خود در جامعه وقوف و آگاهی داشته باشند.

در پروسه‌ی کسب این آگاهی است که معلوم می‌شود بسیاری از مشکلات و مسائل به ظاهر فردی، در واقعیت امر مشکل همگان و یا مشکل گروه بزرگی از همگنان جامعه است؛ مشکلاتی که ریشه در ساختار و بنیان‌های جامعه دارند؛ در می‌یابند که این دست از مشکلات راه حل‌‌های فردی ندارد. حل مشکلات گروهی و اجتماعی به راه‌حل‌ها و ابزارهای گروهی و اجتماعی نیاز دارد.

وظیفه و برنامه‌ی فعالان اجتماعی در این رابطه نهاد‌سازی و کمک به ساختن هویت‌های جمعی است. به کمک ابزارهای دفاع گروهی از منافع مشترک و یا به عبارت بهتر در شرایط فعالیت تشکل‌های صنفی و با کمک و هدایت این گونه نهادهاست که گروه‌ها و طبقات مختلف با حقوق مادی و اجتماعی خود عمیقاٌ آشنا می شوند و می‌توانند در راستای رسیدن به موقعیت و شرایط بهتر گام بردارند. ایجاد تشکل‌های صنفی (در هر حوزه) به برنامه‌ای منسجم، هدفمند، صبوری و بردباری بسیار نیاز دارد. در این راه همواره دو دسته مشکل اساسی وجود دارد: ۱- پراکندگی کارگران، نبود امنیت شغلی و موقتی بودن کارگران (قراردادهای موقت)، و ۲- موانع قانونی.

همچنین بخوانید: جنبش کارگری ایران، نگاهی از درون

در این چشم‌انداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروه‌های اجتماعی مانند زنان، قومیت‌ها/ ملیت‌ها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیست محیطی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه تجاربی در زمینه تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزه‌های اجتماعی دارید؟

کاظم فرج اللهی: سایر گروه‌های اجتماعی – یا با کمی آسان‌گیری می‌توان گفت دیگر جنبش‌های اجتماعی – از جمله گروه‌های زنان، دانشجویان، معلمان، کنشگران زیست محیطی و …؛ ضمن داشتن تمایز با همدیگر، وجوه مشترک قابل‌توجهی نیز با یکدیگر و از جمله با جنبش کارگری دارند و به همین دلیل در کنش و همکاری متقابل می‌توانند یاری‌رسان و پیش‌برنده‌ی اهداف مشترک باشند. واقعیت این است که در دنیای سرمایه‌داری به جز طبقۀ سرمایه‌دار در میان بسیاری از گروه‌های مختلف اجتماعی نمی‌توان به راحتی دیوار جداکننده و یا مرز معینی را علامت‌گذاری کرد. این گروه‌ها مانند نورهای موجود در طیف  نور خورشید هستند که هر رنگ از کم رنگ شروع و به تدریج پررنگ تر می‌شود و سپس آرام و به تدریج به رنگ دیگر می‌پیوندد. منظور از این گفته به هیچ وجه انکار تفاوت این گروه‌ها با همدیگر و یا انکار ضرورت وجود تشکل‌های مستقل و ویژه توسط هر یک از این گروه‌ها نیست. هدف بیش از هر چیز نشان دادن وجوه مشترک و تاکید بر وجود برخی اهداف مشترک در عرصه‌ی فعالیت‌ها و مبارزات گروه‌های مختلف اجتماعی است که می‌توانند در شرایط و موقعیت‌هایی خاص حامی و مکمل یکدیگر باشند. به عنوان نمونه جنبش کارگری در درون خود به کارگران در رشته‌ها و حوزه‌های گوناگون تقسیم می شود که هر یک تشکل صنفی یا اتحادیه و سندیکاهای ویژه‌ی خود را می توانند داشته باشد. اما در کلیت خود شامل زنان و مردان کارگر است. تشکل‌های کارگری به ویژه در بخش زنان دارای وجوه و اهداف مشترک زیادی با جنبش و تشکل‌های زنان است. دانشجویان از یک‌سو به طور عمده فرزندان زنان و مردان کارگرند و از سویی دیگر شمار بسیار زیادی از آنان قبل و یا پس از فارغ‌التحصیل شدن جذب بازار کار می‌شوند. دانشجویان در واقع کارگران آینده هستند. می‌بینیم بی سبب نیست که تشکل‌های دانشجویی نه فقط به دلایل ایدئولوژیک یا باورهای آرمان‌خواهانه که حتی به دلایل منافع مادی و اقتصادی طبقاتی نیز منافع و اهداف مشترک زیادی با تشکل‌های صنفی کارگران دارند و به عکس تشکل‌های کارگری نیز به همین دلیل یعنی تغییر شرایط و هزینه‌های تحصیلی فرزندانشان گاه به مسائل دانشجویی و آموزش عالی ورود می‌کنند.

از همین دست نزدیکی و همگرایی بین تشکل‌های کارگری و حامیان محیط زیست می‌تواند وجود داشته باشد و وجود دارد. نیاز به بازگویی این موضوع نیست که کارگران و لایه‌های پایینی جامعه بیشترین آسیب‌ها را از تخریب و غارت محیط زیست و منابع موجود در آن متحمل می‌شوند. به این ترتیب می بینیم که در عرصه‌ی مبارزات طبقاتی دلایل و زمینه‌های عینی زیادی وجود دارد که همگرایی و نزدیکی و همکاری میان گروه‌های مختلف اجتماعی و جنبش و تشکل‌های آن ها را ناگزیر  و مفید می‌سازد. یکی از راه‌های ایجاد همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزه‌ها و جنبش‌های اجتماعی مختلف گفته شده در بالا، تعریف پروژه های معینی است که با همکاری کنشگران دو یا چند حوزه می‌تواند اجرایی بشود. مثلاً برگزاری اکسیون‌هایی در مورد مسایل و مشکلات زنان در جامعه که همکاری تشکل‌های کارگری را با تشکل‌های زنان ممکن و ضروری می کند و یا همکاری در پروژه هایی مربوط به آلودگی ناشی از فعالیت‌های مخرب بخش هایی از صنعت که همکاری کنشگران و تشکل‌های حوزه‌های کارگری، زنان و محیط زیست را ناگزیر می‌کند.