بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دههی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیتها با گفتمان «مطالبهمحوری» صورتبندی میشد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به تدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است.
اکنون صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیتهای جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامههای ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبشهای مختلف به سمت فرارفتن از اولویتبندی مطالبات و خواستهها حرکت کرده و تدوین برنامهها و ترسیم چشماندازهای بدیل برای جامعهای بهتر در دستور کار قرار گرفته است.
در این میان، طراحی و تدوین چشمانداز و برنامهی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیتهایی است که ستمها و تبعیضهای چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد میکند. دیگر به سادگی نمیتوان مطالبات زنان را از خواستههای کارگران، قومیتها / ملیتها، مسائل زیست محیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروههای فرودست تفکیک کرد.
در جریان تدوین برنامههای ایجابی، لازم است به گرهگاههایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنشها و جنبشهای اجتماعی مختلف، همزمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا به واسطهی انجام مصاحبهها زمینهی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصتهایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.
گفتوگوی حاضر با فروغ سمیعنیا، فعال حقوق زنان -در تهران و رشت- است. وی از جمله کنشگران کمپین «یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» بوده و در «کارزار منع خشونت خانوادگی» فعالیت میکند. همچنین، با سایتهای مدرسه فمینیستی و بیدارزنی همکاری کرده و اکنون مسئول صفحه زنان نشریه «گیلان اوجا» است.
همچنین بخوانید: سازماندهی و زیست جمعی در کنار زنان
شما به عنوان کنشگر حوزهی زنان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، به طور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادات ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت زنان چیست؟
من به عنوان فعال حقوق زنان فکر میکنم تا این زمان ما مطالباتی را در حوزهی برابری حقوق زن و مرد و ایجاد شرایط بهتر برای زنان در جامعه مطرح کردهایم. این مطالبات در این حوزهها مطرح شد و توانست عدهای از زنان جامعه را نیز با خود همراه کند اما این همراهی چشمگیر نشد و این یکی از علتهای عدم تداوم کنش بود. در حال حاضر به نظر من یکی از مسائلی که اهمیت پیدا میکند سازماندهی زنان در تشکل یا نهادهایی است که این نهادها در نهایت به فعالین زنان برای یافتن مطالبات واقعی زنان جامعه کمک کنند؛ مطالباتی که بتواند همراهی و پشتیبانی حداکثری زنان جامعه را همراه داشته باشد.
شخصاً فکر میکنم در جامعهای که زنان آن شهروند درجه دو محسوب شدهاند، ایجادِ تشکل در میان زنان، سخت و البته در صورت تشکیل، خود یک موفقیت محسوب میشود. پایه این تشکلها به نظرم باید بر مشکلات معیشتی و روزمرهی زنان بنیان نهاده شود؛ مثلاً تشکلی از زنان کارگر یا کشاورز، تشکلی از زنان کارآفرین و یا هر چیزی که مبنای معیشت و مشکلات آنان را داشته باشد. به نظرم این موضوع در شرایط فعلی اهمیت ویژهای دارد.
ما تا کنون تلاش کردهایم از زنان عادی جامعه که خانهدار و یا کارگر هستند دربارهی مطالباتشان بپرسیم. اگر با خودمان روراست باشیم زنانی که عمری را در خانه گذراندهاند یا حتی درگیر مشکلات بین محل کار و خانه بودهاند هنگامیکه با موضوع مطالبات مورد پرسش قرار میگیرند عموماً حرف زیادی برای گفتن ندارند. در حقیقت خواستهها و مطالبات، در جریانِ یک کار جمعی و تشکل راحتتر و پختهتر شکل میگیرد و به نظرم از این راه میتوان گام بزرگی در جهت رسیدگی به خواستههای زنان و برابری برداشت.
همچنین بخوانید: آموزههایی برای سازماندهی اجتماعات
در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم برای تشکلیابی زنان، سایر گروههای اجتماعی چون معلمان، کارگران و فعالین ان.جی.اوها میتوانند کمک شایانی داشته باشند. شناسایی و پیگیری زنان و لزوم تشکیل یک نهاد جداگانه برای آنها مثلاً برای زنان کارگر یا معلم و کشاورز و … ابتدا میتواند با سایر گروههای اجتماعی مطرح و پس از آن زمینه برای این چنین تشکلهایی فراهم شود.
همچنین زنان فعال در زمینههای دیگر میتوانند برای تحقق این هدف کمک قابل توجهی انجام دهند و همبستگی بین فعالین زنان و سایر فعالین انجام میشود. فعالین زنان با این کار مطالبات معیشتی اقشار دیگر را تایید میکنند و جدا از دیگران به فعالیت نمیپردازند. در حقیقت فعالین زنان میتوانند تبعیضهایی را که به واسطه زن بودن در هر شغل و صنفی به آنها وارد میشود به زنان یادآوری کنند و در عین حال فعالین اجتماعی دیگر را به کمک بطلند و همراه آنان باشند.
چه تجاربی در زمینه تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزههای اجتماعی دارید؟ در این ارتباط با چه دستاوردها یا موانعی مواجه بوده اید؟
آخرین تجربهای که داشتیم ایجاد کارزار منع خشونت خانوادگی بود که تلاش کردیم از دیگر حوزهها نیز فعالین را برای این کارگاهها جذب کنیم. ارتباط با فعالین کارگری – معلمان و همینطور تا حدی فعالین حوزه کودک. کار با فعالین حوزه کودک محدود به تهیه مکان از طرف آنها شد و نتوانستیم پیشتر برویم. اما با فعالین کارگری و معلمان ارتباط بیشتری گرفتیم و تا حدی توانستیم این مطالبه را برای آنها نیز مهم و اساسی نشان دهیم.
هنوز در پروسهی اجرای کار قرار داریم اما بزرگترین دستاورد، داشتن گروهی متشکل از فعالین در حوزههای مختلف است. از جمله موارد دیگر، استفاده از پتانسیل این جنبشها برای ورود به خانوادههای کارگران و معلمان به پشتوانه نیروی فعالین و شنیدن مطالبات و حرفهای آنان در حوزه مسئله خشونت خانوادگی بود؛ مکانهایی که شاید بدون همراهی فعالین دیگر حوزهها از دسترس ما خارج بود.
به نظرم عدم همراهی بیشتر آنان با ما به دلیل آن است که ما با مطالبات معیشتی آنان همراه نشدهایم و این مورد ممکن است به ما ضربه بزند. این همراهی باید دوطرفه باشد و ما باید زمان و نیرویمان را به گونهای سازماندهی کنیم که به این ارتباط دو طرفه نیروی بیشتری ببخشیم.
برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبش های اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد می کنید؟ چگونه می توان در جهت تدوین برنامه ای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشم اندازهای طیف گسترده ای از ذینفعان را در بر گیرد؟
در هنگام تدوین برنامه ایجابی اگر میخواهیم طیف گستردهای از فعالین اجتماعی را با خود همراه کنیم ابتدا باید با ارتباط گستردهتر با فعالین حوزههای دیگر مطالبات و خواستهها و ادبیات آنان را بهتر بشناسیم و تلاش کنیم در برنامهای که تدوین میکنیم این خواستها و حتی ادبیات را نیز تا حد امکان لحاظ کنیم. برنامهای که در پاسخ سوال اول بیان کردم، راهکار پیشنهادی من بود؛ اما طبعا میتوان راهکارهای دیگری را نیز پیدا کرد و پیشنهاد داد.
همینطور برای تدوین برنامه باید داخل کشور را مدنظر داشت چون نگاه به خارج کشور فعالیت را از بعد واقعی به رسانه میکشاند. این خطر درباره فعالین زنان امروز بسیار جدی است چون طیف گستردهای از فعالین مطرح جنبش زنان در خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند و طبعا شروع هر فعالیتی روی آنان نیز تاثیر دارد. این کار باعث غافل شدن فعالین داخلی نیز از بعد واقعی و میدانی فعالیت میشود.
همراهی و همکاری دوطرفه فعالین زنان با دیگر حوزهها به قصد تعریف فعالیت مشترک میتواند زنان را از انزوا خارج کرده و با توجه به اینکه نیروی کمی در داخل کشور باقی مانده است، این همکاری میتواند علاوه بر موارد فوق به قدرتمند شدن جنبش زنان بینجامد.