همه فصل‌های طوبا/نفیسه محمدپور

0
4

بیدارزنی: نوشتن از طوبا کار راحتی نیست. چون دائما باید به چیزهایی که ممکن است از قلم بیندازی فکر کنی، طوبا را فقط باید دید. به جد فکر می‌کنم زنی نیست که با دیدن طوبا تکه‌ای از خود را در آن نبیند؛ تکه‌ای از هزاران زن در قاب چند تصویر…

طوبا عنوان مجموعه‌ای از نقاشی‌های فاطمه نیازی است که چندی پیش در تهران و بعد از آن در ساری در نمایشگاهی با همین عنوان به نمایش درآمد. تصاویری ساده و زنده از زنانی که درخت‌اند یا درختانی که زن‌اند. زنانی که در عین بی‌صورتی زیبایند و در حالی که با کلیشه‌های رایج بدن‌های زنانه‌ی لاغر و خوش‌تراش فاصله دارند، بسیار دل‌نشین‌اند.

در اسطوره‌های ایرانی یک درخت اسطوره‌ای به نام ویسبوبیش است که در فارسی میانه به معنای درمان هر دردی است. در اوستا آمده که این درخت بذر تمام گیاهان را در خود دارد. معنای دیگر نام این درخت اندوه‌زدای و دارای بذر بسیار است. همچنین داستان‌هایی درباره این درخت اساطیری وجود دارد که می‌گوید هرگاه سیمرغ روی آن بنشیند و بلند شود شاخه‌های آن درخت می‌شکند و هزاران بذر پراکنده می‌شود. در عقل سرخ سهروردی نیز از درختی به نام طوبا عینا با همان خصوصیات نام برده می‌شود. در عقل سرخ از طوبا به‌عنوان یک درخت بهشتی یاد می‌شود که هر میوه‌ای که در جهان باشد روی آن درخت رشد می‌کند.

فاطمه نیازی دلیل نام‌گذاری زن درخت‌های خود به نام طوبا را این می‌داند که این زنان با اینکه همگی زنان معمولی هستند و ظاهرا به کارهای عادی و روزمره می‌پردازند بسیار خارق‌العاده‌اند و با اینکه با المان‌های زن امروزی و از نظر اندام با استانداردهای زیبایی هم‌خوانی ندارند در عین حال در درون خود، درمانگرِ همه دردها هستند و در واقع همه زندگی از آن‌ها نشات می‌گیرد.

در پس همه این توصیفات می‌توان آرزوی نقاش را دید که به‌سادگی آن را بیان کرده است؛ درخت شدن. او آرزو می‌کند که اگر تناسخی در کار باشد در زندگی بعدی خود درخت باشد به‌خصوص درخت نارنج. شاید بتوان گفت که شکوه و ابهت درخت و در عین حال انزوا و امنیت این آرزو را در دل نقاش پدید آورده است.

فاطمه نیازی پیدایش ایده زن درخت را به نمایشگاهی با عنوان درخت نوروز که برای ارائه اثرش از او دعوت کرده بودند، مرتبط می‌داند. هم‌چنین رمان زنان بدون مردانِ شهرنوش پارسی‌پور در ایجاد این ایده موثر بوده است؛ آنجا که یکی از شخصیت‌های داستان به درخت تبدیل می‌شود.

اولین طوبا که در نمایشگاه درخت نوروز زاده شد، زنی چاق بود، سازدهی می‌زد و سری به شکل درخت داشت. اما طوبا به آن نمایشگاه دسته‌جمعی محدود نشد و تا شب عید تصاویر متعددی از آن با سر درخت در حال انجام کارهای مختلف خلق شد. فاطمه نیازی می‌گوید که در انتخاب نام این زن درخت بین طوبا و نام خودش مردد بود زیرا تمام فعالیت‌هایش کارهایی بود که او هم در فراغت و تنهایی خود انجام می‌داد و چهارفصل طوبا حال متغیر و در نوسان خودش بود.

ممکن است برای هر بیننده‌ای این سوال پیش بیاید که چرا طوبا چهره ندارد یا چرا شاخه‌های درخت از دست‌ها، بازوها و شانه‌ها جوانه نزده‌اند. پاسخ او به این سوال این است که سر طوبا برایش اهمیت زیادی داشت زیرا سر نه‌تنها نماد تفکر، بلکه منشا احساسات و عواطف نیز هست و این جوانه زدن از سر، در حین انجام کارهایی نظیر کتاب خواندن، ساز زدن، رقصیدن، رخت شستن و حتی زانوی غم بغل کردن با لباسی ساده و اندامی معمولی، در عین اینکه نشان می‌دهد طوبا زنی ساده و متوسط است، نشان از درون عمیق او هم دارد. این تنهایی و انزوای شکوهمند در حالی با طوبا است که او درمان هر دردی را در خود دارد، چه‌بسا درمان زخم‌ها و دردهای خود را.

در قاب تصویر، طوبا را علاوه بر کارهای مختلفی که انجام می‌دهد، در حالت‌های مختلفی هم می‌بینیم. سرسبز، پرثمر، خزان‌زده، در خواب، شاد، غمگین، رقصان و گریان. طوبا در همه فصول هست با حال مخصوص به خود. طوبا را در جایی خشک و بی‌برگ و بر می‌بینیم، اما شاد و دل‌خوش. این تضاد شاید همگانی باشد، زمانی که انسان خلق می‌کند، پیش می‌رود اما هیچ‌کدام خلا درونش را پر نمی‌کند. تضادهای درونی طوبا نیز به تصویر کشیده شده‌اند؛ تضادهایی درونی که گاها نمود بیرونی می‌یابند.

طوبا، زن درختی است که از همه گریخته و به خود پناه آورده است. دیدن طوبا انسان را به وجد می‌آورد. دلت می‌خواهد بلند شوی و دل‌مشغولی‌های کودکانه‌ای که فراموششان کرده‌ای؛ مثل رقصیدن، یوگا، ساز زدن، خندیدن و با خود وقت گذراندن را از سر بگیری. دوست داری دردهایت را در آغوش بگیری و زخم‌هایت را نوازش کنی و زندگی را دوباره تمرین کنی.