{{تا قانون خانواده برابر:}} در خاطره های شیرین کودکی اغلب ما ، خانم معلم دوست داشتنی مهربانی وجود دارد. اما آیا زندگی زنان معلم با مشکلاتی که زن شاغل بودن و معلم بودن دارد، به شیرینی خاطرات کودکی ماست؟ در مصاحبه با 7 نفر از معلمان زن از مدارس مختلف در شهر تهران به این موضوع پرداخته ایم.
معلمی یکی از شغل هایی است که بسیاری از زنان آن را انتخاب می کنند و یا از سوی خانواده و جامعه به سمت آن سوق داده می شوند. یکی از دلایل مناسب تر بودن زنها برای بعضی از مشاغل، مشابه بودن مهارت های آن با خانه داری عنوان می شود. «زنها برای مشاغلی که نیاز به مهارت های مرتبط با مسئولیت های خانگی دارد مناسب تر شناخته می شوند. ولی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه چنین مشاغلی مناسب مردان نیز شناخته می شود و از این رو مشاغلی نظیر آموزگاری در انحصار زنان نیست» (کار،1384: 55)
معلم 50 ساله با 30 سال سابقه کار می گوید: «من رشته نمایش دانشگاه تهران را رها کردم، آن زمان می خواستم کار کنم و پدرم فقط محیط هایی مثل آموزش و پرورش را برای کار زنها مناسب می دانست».
در جوامع در حال توسعه نگاه سنتی که ارتباط با مردان غریبه را مناسب زنان نمی داند منجر به گرایش زنان به شغل هایی که در آن ارتباط با مردان محدود است می شود. «پایین بودن نسبت زنانی که در خاورمیانه در مشاغل دفتری کار می کنند با این طرز فکر که ممکن است در این مشاغل زنان خود را در معرض ارتباط با مردان قرار دهند همراه است» (کار،1384: 65).
معلم 43 ساله ای با 22 سال سابقه کار در این باره می گوید: «با همه مشکلاتی که هست من از محیط کارم راضی هستم به خصوص که ما با ارباب رجوع هم کار نداریم، بعضی از همسران بخاطر همین فضای سالم نمی توانند جلوی کار کردن زنانشان را بگیرند».
ناسالم تلقی شدن محیط های کاری که در آن ارتباط با مردان وجود دارد از دیدگاه رایج سنتی، علاوه بر اینکه از طرف زنان و خانواده هایشان شغل های زنان را محدود می کند بلکه کارفرمایان را نیز از انتخاب زنان در چنین شغل هایی باز می دارد.
{{کار خانگی همواره بر دوش زنان}}
روی آوردن زنان به شغل هایی مانند آموزگاری نشان دهنده مقاومت زنان برای حفظ حضور خود در عرصه عمومی علی رغم مسئولیت آنان در ایفای نقش سنتی خود در خانه و به عنوان مادر است. هنگامی که از سوی مردان تلاشی برای انجام کارهای خانگی صورت نمی گیرد و سیاست های دولتی و رسانه های داخلی و خارجی هم چنان کار خانگی را وظیفه زن می دانند. تقسیم کار سنتی که کار خانگی را بر عهده زنان می گذارد، زنان شاغل را با مشکلاتی بخاطر کار مضاعف روبرو می کند.
معلم 40 ساله ای با 20 سال سابقه کار می گوید: «ما زنها فقط خودمان کارمان را انتخاب نمی کنیم، من معلمی را دوست دارم، ولی بسیاری از همکارهایم بخاطر اینکه به کار خانه برسند این شغل را انتخاب کردند، چون کار در مدرسه تا ظهر تمام می شود و وقت برای اینکه به کارهای خانه برسند، و مراقب بچه ها باشند هست. ساعت کاری شغل های دیگر طولانی تر است. من خودم هیچ کمکی در خانه ندارم. همه کارها با خودم است».
طبق کلیشه های سنتی که رسانه ها و سیاست ها دولتی و مذهب آن را تقویت می کند، مادر وظیفه نگهداری از کودک را برعهده دارد. مادران معلم برای نگهداری از کودکانشان مشکلات زیادی دارند. سه ماه مرخصی زایمان زمانی می تواند کافی باشد که مهد کودکهایی برای نگهداری از نوزادان و کودکان وجود داشته باشد.
معلم 42 ساله ای که 20 سال سابقه کار دارد، در این زمینه می گوید: «سخت ترین سال زندگی ام سالی بود که بعد از زایمان مجبور بودم به مدرسه بیایم. یکسال مرخصی می خواستم که بهم ندادند. مجبور بودم بچه ام رو بیارم مدرسه، قبلا مهدکودک های دولتی از بچه های ما نگهداری می کرد ولی آن مهدها نیمه خصوصی و الان خصوصی شده است. این یعنی یا معلم های زن نیایند سر کلاس یا بچه دار نشوند که نمی شود. ساعت کار مهدهای خصوصی با ساعت کار ما یکسان نیست. من نمی توانم ساعت 7 سر کلاس باشم و ساعت 8 بچه را در مهد بگذارم. هزینه مهدهای خصوصی هم با حقوق ما نمی خورد».
حتی گاهی معلمان زن بخاطر آنچه وظیفه اصلی زن نامیده می شود یعنی مادری به طور کلی کار را کنار می گذارند.
یکی از اولیاء مدرسه که 35 ساله است می گوید: «من دبیری خواندم. سال آخر دانشگاه ازدواج کردم و بچه دار شدم. همسرم معتقد بود که باید مراقب بچه باشم. بنابراین سر کار نرفتم. با وجود اینکه عاشق معلم شدن بودم. الان که بچه ها بزرگ شدند خیلی دلم می خواهد کار کنم ولی می گویند که سنم زیاد است».
{{شغلی سخت و دستمزد ناکافی}}
زنان معلم مانند همه زنان شاغل مشکلاتی دارند، مانند کار مضاعف بخاطر بر عهده داشتن کار خانگی، مشکلات نگهداری کودکان و …، اما بیشترین نارضایتی زنان معلم، اهمیت قائل نشدن برای شغلشان است. به نظر همه مصاحبه شونده ها دستمزد ها بسیار اندک و مزایای کار در آموزش و پرورش کافی نیست.
معلم 50 ساله با 30 سال سابقه کار می گوید: «معلم ها انسان های شریفی هستند. حوزه آموزش و پرورش را نمی شود به دست هر کسی سپرد زیرا بچه ها سرمایه های جامعه اند. با همکارهایی که صاحب اندیشه هستند غنای فرهنگ در فضای آموزش و پرورش نسبت به مجموعه های دیگر بیشتر است.در چنین شرایطی که حقوق یک معلم برای زندگی کافی نیست معلم های خوب و دانا کار نمی کنند. و معلم های دیگر هم به شغل دوم روی می آورند. شغل دوم فضای تعالی انسان را از ما می گیرد».
واضح است با کار خانگی که بر عهده زنان گذاشته شده آنها نمی توانند شغل دومی داشته باشند و این مردان هستند که با کار در شغل دیگری دستمزد بیشتری به دست می آورند، حقوق ناکافی معلم ها باعث می شود زنان معلم به مردان وابسته شوند و استقلال مالی که می خواهند نداشته باشند.
{{شرایط ناعادلانه بیمه و مسکن معلمان}}
دغدغه بیمه و مسکن از مشکلات دیگری است که اکثر معلم هایی که تنها درآمدشان شغل معلمی است دارند. برای این مشکل دولت هیچ گاه به طور نظام مند اقدامی نکرده است.
معلم 40 ساله با 20 سال سابقه کار می گوید: «حقوق معلم ها خیلی کمتر از آن چیزی است که بتوان با آن اجاره خانه داد و زندگی معمولی داشت. آموزش و پرورش خانه سازمانی نمی دهد و فقط تعاونی هایی معرفی می کند که با پرداخت هزینه ای خانه دار شویم، اما تضمینی نیست. در بین همکارهای من هم کسانی بودند که با این شیوه خانه دار شدند و هم کسانی که به همین تعاونی هایی که سازمان معرفی کرده مراجعه کردند و پول پرداخت کردند و متاسفانه مالشان را از دست دادند. کسی هم پاسخگو نیست. البته خیلی ها هم نمی تواننند این رقم های تعاونی ها را پرداخت کنند. واضح هم هست با حقوقی که می گیریم چطور هر چند ماه چند میلیون بدهیم برای خانه. برای بیمه هم، اگر بخواهیم هزینه های درمان را از طریق بیمه پرداخت کنیم باید چند روز دنبال کارهای آن به نقاط مختلف شهر مراجعه کنیم. برای اینکه مقداری از سهم بیمه خودمان که قبلا پرداخت کرده ایم استفاده کنیم باید به چند سازمان مراجعه و وقت زیادی را به این کار اختصاص دهیم. انسان ها شخصیت دارند و نباید بخاطر پول حقیر شوند. این که معلم ها زیاد هستند دلیلی نمی شود که دولت برای بیمه و مسکن آنها هزینه نکند. معلم ها هزینه ای بر دوش دولت ندارند، این دولت و همه ی ملت روزی سر کلاس همین معلم ها نشسته اند».
معلم 28 ساله با 5 سال سابقه کار تاکید می کند: «سخت ترین کار را معلم ها دارند، با شرایطی که تدریس در ایران دارد، مثلا در ماه رمضان هر روز معلم ها باید با 35 تا دانش آموز سر کلاس باشند و در مقابلش نه حقوقی شایسته معلم ها و نه مزایایی که شرایط مناسبی برای زندگی فراهم کند».
{{اعتراض های معلمان زن به شرایط ناعادلانه کار}}
وضعیت نابسامان معلمان باعث شد که در چند سال گذشته شاهد اعتراض های معلمان برای به دست آوردن حقوق شان باشیم. در این اعتراض ها همواره زنان نقش مهمی داشته اند.
در عوض این اعتراض ها نه تنها بسیاری از حقوق معلمان هم چنان نادیده گرفته شده است بلکه برخی از آنان که در کانون صنفی معلمان بودند دستگیر و روانه زندان ها شدند.
معلم 50 ساله با20 سال سابقه کار در این باره می گوید: «من در این 30 سال تلاش، برای معلم ها کمتر دیدم، هر کاری که می کنند برای عدالت نیست، نه افزایش حقوق ها با نرخ تورم هماهنگی دارد و نه وعده ها به سرانجام می رسد. همه ی کارهایی که انجام می شود برای وجهه دولت است و نه معلم ها».
معلم 42 ساله ای با 20 سال سابقه کار درباره اعتراض معلم ها به شرایط شان می گوید: «وضعیت معلم ها از قبل بهتر نشده، معلم ها اعتراض می کنند، تحصن می کنند، و آنچنان با آنها برخورد می شود. حق گرفتنی است ولی هر اعتراضی عواقبی دارد که مثلا در منطقه محرومی که من در آن زندگی و تدریس می کنم اکثر معلم ها زندگی سختی دارند و نمی توانند این عواقب را تحمل کنند ولی زندگی کردن در چنین شرایطی هم قابل تحمل نیست. من در جریان اعتصاب های معلم ها سر کلاس نرفتم. خیلی از معلم ها نرفتند، من موافق این اعتصاب ها نبودم ولی برای گرفتن حق راه دیگری باقی نگذاشتند. هنوز هم وضعیت معلم ها تغییری نکرده و تا شرایط مطلوب خیلی فاصله داریم. فقط کمی حقوق ها اضافه شد اما هنوز هم اگر یکسال حقوق معلمی را جمع کنی با کسر مالیات هایش رقم چندانی نمی شود. هر کاری را که برای معلم ها می کنند مثل کارت خرید و کارت سفر و کارت طلایی، طوری فریاد می زنند که گویا حق معلم ها را دادن چیز عجیبی است».
معلم های کارمزدی با مسائل دیگری نیز دست و پنجه نرم می کنند. مسائلی که اعتراضات سال گذشته معلمان را پیرامون مسائل آنان رقم زد. به طوری که در جریان آخرین اعتراض معلمان روز 18اسفند 1389 بیش از 500 زن معلم حق التدریسی در اعتراض به تحقق نیافتن خواسته های خود و عدم دریافت حقوق بیش از ۵ ماه، دست به تجمع زدند.
یک معلم حق التدریسی با 6 سال سابقه کار درباره مشکلات حق التدریسی ها می گوید: «من هم معلمم مثل سایر معلم ها ولی از مزایای معلم های دیگر برخوردار نیستم. معلم با ذهن انسان ها کار دارد. باید فراغ بال داشته باشد که بتواند کارش را به بهترین صورت انجام دهد. ما امنیت شغلی نداریم. الان سازمان استخدام که دیگر نمی کند. هر چند وضعیت استخدامی ها هم مناسب نیست و این حق معلم نیست که پرداخت می شود. ولی ما حق بیمه و حق مسکن نداریم. دستمزد که دیگر همه می دانند، در شأن هیچ انسانی نیست که بخاطر معاشش دنبال کار دوم و سوم برود ولی حق التدریسی ها مجبورند. این حقوق کفاف زندگی را نمی دهد. با این وضعیتی که برای حق التدریسی ها درست شده همه می ترسند که اعتراض کنند. ما می گوئیم امنیت شغلی نداریم ولی آنهایی که استخدام بودند هم امنیت ندارند و الان در اوین اند. باید به حرف معلم ها گوش بدهند. این بچه ها فرزندان این کشورند و برای اینکه خوب آموزش ببینند به معلم آگاه و تأمین شده احتیاج دارند که مدام به فکر مشکلات زندگی نباشد. من که از سال آینده دیگر در آموزش و پرورش کار نمی کنم. با این وضعیت آینده ای ندارم».
معلم 35 ساله ای با 11 سال سابقه کار می گوید: «شخصیت معلم ها والاست، ولی در جامعه ما آنچه از هر چیزی ارزان تر است علم است. دولت چند سالی است که یارانه مسکن را بدهکار معلم هاست و به موقع ادا نمی کند».
معلم 42 ساله با 20 سال سابقه کار این نکته را تأیید کرده و می گوید «دولت دیون را بدهکار است ولی تا زمان تصفیه حساب این دین را ادا نمی کند. آنقدر معوقه ها را نمی دهند تا به دین تبدیل شود و آن وقت معلم ها باید تا زمان بازنشستگی منتظر آن بمانند».
معلم دیگری که 50ساله است و 30 سال سابقه کار دارد، می گوید: «باید کاری برای معلم ها انجام شود اما ما عملا می بینیم که برای بهبود وضعیت مان تلاشی نمی شود و فقط در زمان های خاصی توجهی می شود که مشخص است جنبه تبلیغی دارد. افراد فرهنگی یک مملکت هیچ امکانات رفاهی ندارند، معلمان شریف ترین مردمان هستند و این رفتار شایسته آنها نیست. اگر سالهایی معلم ها سکوت کردند برای آرمانهایشان بود. ما خودمان انقلاب کردیم اما آنچه امروز می بینیم وفاداری به ما نیست. من هیچ اطمینانی ندارم که نماینده مجلس برای من کار کند که از طریق مجلس اقدام کنم. اما کانون خوب کار می کند و برای ما فعالیت می کند و نفوذ خوبی دارد. البته کانون صنفی خوب کار می کرد اگر فعالانش بازداشت نمی شدند. کانون می توانست برای معلم ها احقاق حق کند که نگذاشتند. راه گفتگو نباید بسته شود وگرنه بچه ها آسیب می بینند. با دید سیاسی به کانون نگاه شد درحالیکه معلم ها راه گفتگو را باز کرده بودند و این راه باید باز بماند تا عدالت برقرار شود. این باید خواسته دولت هم باشد. پرداخت حقوق حقیقی معلمان از عهده دولت خارج است اما باید شرایط بهتری برای معلم ها فراهم شود».
منبع:
کار، مهرانگیز. (1384)، زنان در بازار کار ایران، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان