بیدارزنی: فیلم با نمایی از لاک زدن «اکرم» دختر شانزدهساله دبیرستانی که شخصیت اصلی داستان است، شروع میشود. دختر آرام آرام لاک قرمز را به روی ناخنهایش میکشد. اتوبوس از راه میرسد؛ دختر با مقنعه و روپوش مدرسه به سمت اتوبوس میدود.
«لاک قرمز»، اولین فیلم «سیدجمال سید حاتمی» مشکلات زنان سرپرست خانوار طبقه فرودست جامعه را به تصویر میکشد؛ زنانی که به دلیل ساختار مردسالارانه جامعه که مرد را سرپرست خانواده قلمداد میکنند؛ در دوران حیات مرد خانواده امکان حضور در اجتماع و یادگیری شغل و حرفهای را ندارند. زنان غالباً کمسوادی که پس از مرگ شوهر باید نقشها و مسئولیتهایی را عهدهدار شوند که از قبل توشهای برای پذیرفتن آنها نیندوختهاند و به یکباره خود را در جامعهای میبینند که هیچ حمایت قانونی برای توانمندسازی و آمادهسازی این زنان برای پذیرش نقش و مسئولیتهایی که سالها از آن محروم بودهاند در نظر گرفته نشده است. زنانی که غالباً جذب بازار مشاغل غیررسمی شده و مجبور به قبول ساعات کار طولانی با دستمزدی اندک میشوند.
لاک قرمز فیلمی خوشساخت و تأثیرگذار با مضمونی اجتماعی است. جامعهای که به دلیل وضعیت نابسامان اقتصادی آن، بسیاری از افراد طبقه فرودست در آن مجبور به دستفروشی و فروختن محصولات دستساز خود میشوند. دستفروشانی که برای امرار معاش خود و خانوادهشان باید هجوم مأموران قلچماق شهرداری که حضور آنها را در معابر، ایستگاههای اتوبوس و داخل واگنهای مترو برنمیتابند را به جان بخرند. سید حاتمی در لاک قرمز علاوه بر به تصویر کشیدن مشکلات زنان سرپرست خانوار، اشاراتی به خشونت خانگی و ممنوعیت سقطجنین نیز دارد. زنانی که به دلیل ممنوعیت و غیرقانونی بودن سقطجنین به روشهای زیرزمینی روی میآورند. سقطجنینهای غیرایمنی که آسیبهای غیرقابل بازگشتی بر جسم و روان زنان وارد میکند.
در جامعهای که چرخه فقر به دلیل ساختار طبقاتی آن از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، دخترانی چون اکرم گویا محکوماند که زندگیای همانند زندگی مادران خود را برگزینند.؛زنانی که عمر و جوانیشان در چهاردیواری خانههایی که در آن حبس شدهاند از بین میرود و نابود میشود؛ اما اکرم همانند مادرش نیست و نمیخواهد به سرنوشتی که از پیش برایش نوشتهاند، تن دردهد. در آخر فیلم میبینیم اکرم، سبیلهای عروسکهای دستساز پدرش-تنها ارثیهای که پدر برایش باقی گذاشته است- را میکَنَد، لبهای عروسکهایی که شکل و شمایل مردانهشان را از بین برده است با لاک قرمز -تنها دارایی باقیمانده از دوران نوجوانیاش-را رنگ میکُند. از موهای بلند قیچی شدهاش برای آنها مو میگذارد. با لباس زهوار در رفته عروسی مادر، برای عروسکهایش لباس میدوزد. روپوش مدرسه و مقنعهاش- تنها دارایی باقیمانده از دوران درس و مدرسهاش- را کنار میگذارد. لباسهای مادر را به تن میکند و با سبدی از عروسکهای دست سازش که نامشان را عروس کوچولو گذاشته است، یکتنه به جنگ ساختاری میرود که او را فقط در نقش همسر، مادر یا دختر خانه میخواهد و میپذیرد.
اکرم پشت به دوربین با سبدی در دست به رهگذرانی که از رو به رو میآیند عروسکهایش را نشان میدهد. اکرم از قاب دوربین خارج میشود و دختری با مقنعه و روپوش مدرسه همانند لباسی که اکرم اوایل فیلم به تن داشته است وارد قاب میشود. دوربین دختر را از پشت دنبال میکند. دخترمدرسهای که شاید سرنوشتی همانند سرنوشت اکرم در انتظارش باشد.
کانال آدرس تلگرام: https://t.me/bidarzani