تمسخرِِ یک حق بدیهی

0
506
?????????????????????????????????????????????????????????

بیدارزنی: برنامه‌ی طنزی تلویزیونی، سبب شد توجه طیفی از مردم در فضای مجازی- که دیگر سهم عمده‌ای را در زیست ما دارد- به مسئله‌ی حق طلاق زنان، دوباره جلب کند. مجری و سازنده‌ی برنامه که اتفاقا از پیشروان طنزِ تلویزیونی در کشور ماست، حق طلاق را دست‌مایه‌ی طنز خود می‌کند.  او  مردانی  را که راضی می‌شوند حق طلاق زنان را تایید و مقدمات اجرایی شدنش را در عقدنامه و دفترخانه فراهم کنند، تلویحا تحقیر می‌کند.

به دنبال تفسیر و نقد این برنامه‌ی تلویزیونی نیستم، چرا که همه عملکرد صداوسیما را می‌دانیم. ابعاد حقوقیِ حق طلاق زنان نیز منظور و در حیطه‌ی تخصص این یادداشت نیست؛ بلکه نگاهی اجمالی به جامعه‌ای است که در آن دو انسانِ بالغ قراردادی را امضا می‌کنند اما قانونش می‌گوید فسخ قرارداد تنها در صلاحیت طرفِ مذکر است. درست است که زن هم می‌تواند تقاضای طلاق دهد و مرد هم نمی‌تواند از حق طلاق خود به آسانی و بدون نظر قاضی استفاده کند ولی هیچ یک از این‌ها از نقصان قانونی نمی‌کاهد که حق ابتدایی و اولیه‌ی یک انسان را از او سلب می‌کند. بدیهی بودن این حق به سبب نقض شدنش در قانون، برای افکار عمومی چندان قابل‌درک نیست. اثبات بدیهیات همیشه دشوار است و گرفتن امتیازی که نابرابر به نیمی از جامعه اهدا شده است دشوارتر. قانون که به نفع نیمی دیگر سنگینی کند، مهریه- از نظر نویسنده سنتی است که بهتر است حذف شود- تبدیل به مشکلی می‌شود که عده‌ای از زنان، امیدِ نجات با طنابِ پوسیده‌اش را در سر می‌پرورانند.

می‌گویند: حق طلاق زن، نهاد خانواده را سست می‌کند. این نهاد، سلامتِ روان نمی‌خواهد؟ صِرفِ افزایش کمیتش کافیست؟ جامعه‌ی سالم در گرو بالا بردن کیفیتِ هسته‌های اولیه نیست؟ ازدواج امری مقدس نیست. پشت تمام احساسات و عواطفی که شالوده‌ی اصلی ازدواج است، قراردادی نوشته می‌شود. چگونه می‌توان دو نفر را تشویق به بستن قرارداد، تشویق به ایجاد خانواده کرد درصورتی‌که یک نفر از ابتدا بداند مالک خانواده‌ای که به وجود می‌آورد نیست، چون حق حضانت از آنِ او نیست. به محض امضا، حق خروج از خودِ قرارداد و کشور، از آنِ او نیست؟

این است که مثلا کاربری می‌نویسد، همسری پیدا کنید که از ابتدا این حقوق را به شما  «اهدا» کند. و گویا تنها راه‌حل باقی‌مانده همین است. به مانند سیستمی که دچار اختلال است و شما مجبوری کد را دستی وارد کنی. در جایی که قانون به وقتِ اضطرار حامی تو نیست و آن‌چنان صریح و برابر نیست که به‌عنوان یک شهروند زن وقتی مجبوری بدان متوسل شوی از سرانجام کار اطمینان داشته باشی به سیستم اجراییِ خودکار اعتماد نمی‌کنی… خودت وارد عمل می‌شوی. همسری پیدا می‌کنی که حقوق اولیه‌ات را در دفترخانه به تو اهدا می‌کند. آنچه مالِ توست از تو گرفته‌اند و حالا به طور رسمی اهدا می‌کنند. آن حسی که در ناخودآگاه مردم است اینجا بروز می‌کند. جامعه باید بداند این لطف نیست که مردی در قبال همسرش می‌کند، او در حال انجام وظیفه است.

و حالا با طیف وسیعی از شهروندان مرد و زن مواجهیم که یا به این انجام وظیفه می‌خندند و یا در برابرش مقاومت می‌کنند. وقتی قانون، درست نباشد؛ سلیقه است که حکومت می‌کند.

 

آدرس کانال بیدارزنی در تلگرام: https://telegram.me/bidarzani