بیدارزنی: به گزارش گاردین، کتاب «رازوری زنانه» نوشتۀ بتی فریدان در میان ۱۰۰ کتاب برتر غیر داستانی انگلیسی زبان، رتبۀ هجدهم را از آن خود کرد.
بتی فریدان که از او به عنوان مادرخوانده جنبش زنان امریکا در دوران پس از جنگ یاد میشود به طور تصادفی فمینیست شده بود. او در سال ۱۹۷۳ اعتراف میکند که «من تا پیش از آنکه نوشتن کتاب «رازوری زنانه» را آغاز کنم حتی از مسائل زنان آگاه نبودم». در پانزدهمین گردهمایی دانشجویان در سال ۱۹۵۷ بود که فریدان ضمن کار بر روی پرسشنامه یکی از همکلاسیهای سابقش، پژوهش خود را بر روی موضوعی آغاز کرد که خود از آن به عنوان «مشکلی که نامی ندارد» یاد میکند. او به رد این باور رایج پرداخت که نهاد آموزش باید زنان را برای پذیرفتن نقشهای جنسیتی آماده کند.
وقتی فریدان دریافت که بسیاری از همکلاسیهای سابقش از زندگی خود به عنوان زن در جامعه ناخشنود هستند، مقالهای برای مجله مککال نوشت. تا آن زمان مطمئن شده بود که «در مسیری قرار گرفته است اما نمیدانست چه مسیری». به تدریج «از جایی در اعماق درون» او پروژهای آغاز شد که حالا به کتاب تبدیل شده است. فریدان بعدها در خلاصه تقریباٌ کاملی از کتاب خود- که به نوعی روح زمانه بود- نوشت «من هرگز چیزی اینچنین قدرتمند و رازآلود را تجربه نکرده بودم؛ نیرویی که گویی در هنگام نوشتن کتاب رازوری زنانه کنترل مرا در دست گرفته بود».
به گفته جِی پارینی کتاب فریدان «یک تنه جریانی انقلاب را برانگیخت و زندگی تعداد بیشماری از زنان و مردان آمریکایی را تحت تأثیر قرار داد». همچنین الوین تافلر میگوید «کتاب فریدان به مثابه کشیدن ماشهای بود که در طول تاریخ ماندگار شد.» تنها در اولین سال انتشار کتاب رازوری زنانه سیصد هزار جلد از آن به فروش رسید. کمتر کتابی میتوان یافت که چنین رکورد بالایی در فروش داشته باشد. فریدان پس از گذشت سه سال از انتشار کتاب ۳ میلیون نسخه از آن را فروخته بود. اوضاع به نحوی بود که خود فریدان هم پس از انتشار کتاب، از میزان فروش آن اظهار سردرگمی میکرد. فریدان بعد از پنج سال پژوهش و فعالیت در کتابخانه عمومی نیویورک متوجه شده بود که در زندان «همان رازی گیر افتاده که باعث انفعال او شده بود». در واقع او همانند بسیاری از زنان امریکا در اوایل دهه ۱۹۶۰ «فکر میکرد ایرادی وجود دارد زیرا از سابیدن کف آشپزخانه به اوج لذت (ارگاسم) نمیرسد. پس از آن بود که نوشتن کتاب رازوری زنانه را آغاز کرد».
امروز کتاب رازوری زنانه کتاب عجیب غریبی نیست و حتی ممکن است در بعضی مواقع ارتجاعی هم به نظر آید اما با این حال هنوز وجه جنجالی خود را حفظ کرده و به آرامی اذهان خوانندگانش را تغییر میدهد. اگر در مقام مقایسه کتاب رازوری زنانه با دیگر اثر فمینیستی مهم دوران پس از جنگ یعنی جنس دوم سیمون دوبوار برآییم، فریدان به طور خاص در مورد دغدغههای زنان خانهدار طبقه متوسط آمریکایی صحبت کرده و بر زندگی مستقل این زنان در خانههایشان تکیه دارد. روایت فریدان اینطور شروع میشود که «مسئله» سالهای سال در ذهن زنان آمریکایی به خاک سپرده شده و ناگفته مانده بود. زن ساکن حومه شهر در تنهاییاش با مسئله درگیر بود. در همان حال که تخت را مرتب میکرد، از میوهفروشی خرید میکرد، کودکانش را با ماشین به مقصد میرساند و شب در کنار همسرش میخوابید- او حتی میترسید که این سؤال را در خلوت از خود بپرسد- که «آیا همهاش همین است؟»
در جامعهای که تمام تلاش خود را به «جستجو برای رسیدن به خوشبختی» اختصاص داده بود فریدان گزارش داد که زنان آمریکایی لبخندهای خود را گم کردهاند. جملۀ «احساس میکنم خالی شدهام» نشانگر وضعیت اولین نسل از زنان خانهدار مستأصل بود. فریدان به استناد مطرح کردن گزارههایی شخصی دربارۀ خود سعی میکرد استدلال خود را قوت بخشد: یکی از بردگان رازوری زنانه خود را قربانی «رؤیای عشق» کرده و در نهایت ناامید شده بود. (او و همسرش کارل، برای رسیدن به یکدیگر مبارزه کرده بودند اما در نهایت ازدواج آنها به جدایی منتهی شده بود.) گذشته از موضوع شکست او در زندگی شخصیاش، او به عنوان دومین روزنامهنگار مجله بیشتر گزارشهای خود را به وضعیت دختران دانشجو اختصاص داد. او در این راه در تلاش بود تا با استناد به آراء این دختران (یکی از آنها میگفت «من حرفهای نمیخواهم که مجبور شوم در آن تسلیم شوم»)، با حمله به آراء فروید که به عنوان مثال در جایی گفته بود «زنهای جوان پیوریتن قدیمی همه جا به دنبال سکس هستند» و با مخالفت با انسانشناسی اجتماعی و مارگارت مید، فردی که فریدان او را به دلیل «تجلیل از نقش زن» محکوم کرده بود، اهداف خود را پیش ببرد.
فریدان بعد از کالبدشکافی بحران هویت در زنان آمریکایی، تمام استدلالهای خود را به زمان حال برگرداند. بتی معتقد است او و همنسلانش قربانیان قرن بیستم هستند؛ قرنی که در آن جنگ دوم جهانی و بیهنجاریهای مربوط به عصر هستهای در جریان بود و مردم را به افسردگی دچار کرده بود. گسترش زاد و ولد واکنشی به بحرانهای غیرانسانی و تلاشی غریزی برای بازگشت به رفاه سنتی یعنی خانه و کاشانه بود. فریدان در حقیقت مخالف این اتفاق نبود بلکه قصد داشت زمین بازی پدران و مادران را همسطح و برابر کند.
فریدان از خلال روایت داستان خود از طریق پرداختن به سکس، مصرفگرایی و از دست رفتن صفات انسانی، به این نتیجهگیری تکاندهنده میرسد که «رازوری زنانه موفق به دفن میلیونها زن زندۀ آمریکایی شده است».
در نهایت بعد از دعوت زنان معاصرش برای به عهده گرفتن نقشهایی که «نیاز به ابتکار عمل، رهبری و مسئولیتپذیری داشتند»، کتاب فریدان به فریادی تبدیل شد که مشوق زنان در ایجاد تغییراتی در وضعیتشان بود. او تأکید داشت که این مسیر حرکت به سمت آزادی، مسیر آسانی نیست اما با این حال هماکنون زمان حرکت به سوی پیشرفت است: «در پرتو جنگ طولانی زنان برای رهایی، ضدانقلاب جنسی آنها در سالهای اخیر (دهۀ ۱۹۵۰) احتمالاً آخرین بحران پیش از شکستن پوستۀ پیرامون خود و ورود به دنیای بلوغ بوده است».
سخنان گاه دشوار اما غالباً الهامبخش فریدان لیبرالیسم زنان را پایهریزی کرد و به نوبۀ خود چهرۀ انقلاب فمینیستی موجود را شکل درستی بخشید؛ انقلابی که در آثار نویسندگانی چون سوزان براونمیلر، جرمن گریر، گلوریا استاینم، کیت میلت، نائومی ولف و دیگران جاری بود. فریدان اگرچه بیشتر از آنکه نویسندۀ ادبی باشد، روزنامهنگار مجلات بود اما بدون شک یکی از چهرههای شاخص قرن بیست و یکم به حساب میآید. او از دید ستایشگرانش فردی است که دورهای از تاریخ زنان را تغییر داده است.
کتاب رازوری زنانه در سال ۱۳۹۲ توسط دکتر فاطمۀ صادقی و گروهی از مترجمان به زبان فارسی ترجمه شده است.
منبع:
https://www.theguardian.com/books/2016/may/30/feminine-mystique-100-best-nonfiction-books-robert-mccrum