بیدارزنی: آواره سوژهای سرگردان است که سوژه بودنش دچار بحران و خطخوردگی شده است. آواره کسی است که در وضعیت اضطرار به سر میبرد، کسی که بیشتر
حقوق، امتیازها و مالکیتش از وی سلب و یا معلق شده است و اکنون فقط جانش را به در بُرده است. به خاطر همین است که آواره بودن پیش از آنکه سوژه بودن باشد، موقعیت است یعنی «آوارگی» است، تنها حق زنده ماندن دارد و بس. موقعیتی دردناک و وخیم که جهت هر نوع تحقیق و شناختنش، علاوه بر مدنظر داشتن پیچیده بودن آن، باید با احتیاط خاص اخلاقی و روششناختی نیز همراه باشد. وضعیت وخیم و فاجعهبار آوارگان سوریهای از این امر مستثنا نیست.
کمیساریای عالی پناهندگان در سال ٢٠١۵ آمار آوارگان سوریه را بیش از چهار میلیون نفر اعلام کرد که از این کشور خارج شدهاند و به کشورهای همسایه یا اروپا پناه بردهاند. شمار آوارگان داخلی که هنوز از سوریه خارج نشدهاند، بیش از هفت میلیون نفر است. بیش از نیمی از آوارگان را زنان و کودکان تشکیل میدهند؛ زنانی که مسبب جنگ و بحران نبودهاند اما اولین قربانیان تمام مناقشات نظامی و سیاسی هستند. آنتونیو گونترس از این وضعیت بهعنوان بدترین بحران انسانی دوران یادکرده است.
اولین مقصد این آوارگان، کشورهای همسایه سوریه است که به دلیل نزدیکی مرز و مجاورت سیاسی و اجتماعی و همچنین نبود توان لازم برای مهاجرت در آن پناه میگیرند. هلالاحمر عراق آمار آوارگان سوری در این کشور را بیش از یکمیلیون اعلام کرده است و سازمانهای بینالمللی در اقلیم کردستان گزارش دادهاند که به ازای هر پنج نفر ساکن کردستان، یک نفر آواره سوری وجود دارد. برای عراق و اقلیم کردستان که درگیر مناقشات داخلی و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است، این آمارها و واقعیت موجود و افزایش ماهیانه تعداد پناهندگان، وضعیت ویژه و خطرناکی را به وجود آورده است و به معنای فشار مضاعف بر پیکر آنومیک جامعه و هیکل تبدار سیاسی این منطقه جغرافیایی است.
بیان موضوع
کسب شناخت کامل از وضعیت آوارهها، کاری سخت و پیچیده است. هرکدام از آوارگان از یک شهر یا روستا، از یک عشیره یا طایفه و با سطح فرهنگی و طبقهی اجتماعی مختلفی به اقلیم کردستان عراق پناه آوردهاند که بنا به شرایط موجود، در زمان آوارگی همهی آنها به یک سطح تقلیل پیدا میکنند، یک دست و در شرایط مساوی و مشابه، شبیه هم میشوند و سطح تحصیلات، طبقه اجتماعی، شاغل بودن و چندین عامل دیگر که قبل از آوارگی مهم بوده است، دیگر تفاوتی ایجاد نمیکند. در این میان تنها عامل جنسیت، بیشترین همگنی را ایجاد میکند. شرایط و وضعیت آوارگی، بر فرد آواره مسیطر شده و شرایطی کاملا استثنایی و دشوار به وجود میآورد. فردیت افراد بهعنوان یک شخصیت حقوقی و حقیقی که هانا آرنت از آن یاد میکند، خرد میشود و در قالب یک صفت زننده بهعنوان آواره، یا غربتی و (به معنای مزاحم) خود را در جامعهی میزبان نمایان میسازد. فرد بهعنوان یک عامل اجتماعی در درون ساختار معیوب و پست جامعهی آواره گم میشود و در این بحران، نخستین قربانیانی که درگیر این وضعیت میشوند زنان هستند.
آوارگان زن در اقلیم کوردستان
با وجود کمکهای حکومت اقلیم کوردستان، سازمانهای بینالمللی، کمکهای خیرین و مراکز و نهادهای مدنی و سازمانهای غیرحکومتی اقلیم، به دلیل جمعیت کثیر آوارگان و عدم آمادگی جامعه میزبان برای پذیرش آوارگان، مشکلات عدیدهی دیگری سر بر آورده است. خشونتهای گسترده علیه زنانِ آواره در شهرهای اقلیم کوردستان، بهخصوص در «کمپ دومیز» موجب نگرانیهای بینالمللی شده است که حاصل آن، به چندین تحقیق و گزارش مستند توسط کمیساریای عالی پناهندگان انجامید. یکی از این پژوهشها ، بررسی خشونت جنسی علیه آوارگان زن کورد سوریه در اقلیم کوردستان است؛ تحقیقی که پس از پژوهش انجام گرفته در کشور اردن، بهعنوان بزرگترین تلاش آماری برای شناخت وضعیت آوارگان زن سوریه در خاورمیانه شناخته میشود. پروژهی بررسی خشونت جنسی با همکاری سازمان ملل، امور زنان سازمان ملل، یونیسف، کمیساریای عالی پناهندگان، سازمان بینالمللی واروین، دانشگاه صلاحالدین اربیل و تعدادی از سازمانهای محلی انجام شد. این پژوهش با بودجه سازمان بینالمللی «انجمن نروژی پناهندگان» صورت گرفت و من افتخار داشتم که بهعنوان سرپرست پروژه در آن همکاری داشته باشم.
قلمرو مکانی و زمانی تحقیق
تحقیق نامبرده، از نظر مکانی در سه استان اقلیم کوردستان با مرکزیت شهری انجام گرفته و در ۴ مکان مجزا و متفاوت اجرا شد که کمپ دومیز بهعنوان مهمترین مکان بروز خشونتها موردمطالعه ویژه قرار گرفت. کمپ دومیز بزرگترین کمپ آوارگان سوری در عراق است که در بیست کیلومتری جنوب شرقی دهوک و شصت کیلومتری مرز سوریه و عراق واقع شده است. کمپ گنجایش ۴٠٠٠٠ هزار نفر را دارد که اکنون بیش از ۶٧٠٠٠ آواره را در خود جای داده است. در این پژوهش، ١٨٣۵ نفر از زنانِ ١۵ سال به بالای آواره کورد سوریه به پرسشها پاسخ دادند و ده مطالعه عمیق گروهی انجام گرفت. زمان انجام تحقیق، سال ٢٠١٣ و ٢٠١۴ بود و در انجام این پژوهش بیش از هفتادوپنج کارشناس حضور داشتند. نتایج آماری توسط تیم SPSS در انجمن جامعهشناسی ایران تحلیل گشته و از طرف نمایندگان علمی سازمانهای بینالمللی مورد تائید قرار گرفت. نتایج تکاندهنده و آمارهای خشونت علیه آوارگان زن از طرف لایههایی از حکومت اقلیم کوردستان مورد انکار قرار گرفت و تلاش برای پنهان کردن آن هنوز ادامه دارد.
بخشی از نتایج
زبان آماری تنها زبانی نیست که کل واقعیتهای موجود در یک جامعه را نشان میدهد؛ ولی یکی از قابل اعتمادترین و عمدهترین زبانها برای سنجش وضع موجود است. هرچند این روش، یا به بیان عمومیتر، این زبان دارای مشکلات خاص خود است؛ از جمله تحت نظر نبودن کل جامعه، امتناع پاسخگویان از جوابهای قطعی و صد درصد به دلیل ثبت نتایج بهصورت مکتوب، احساس ترس و عدم اطمینان و آرامش پاسخگو در مقابل فرم سوالات و مصاحبهکننده و چندین مورد دیگر که از نقایص این روش در مباحث علمی است؛ اما باز میتواند پشتوانهای نسبی و تکمیلکننده برای مطالعات میدانی و مشاهدات گروه تحقیق باشد. یکی از جدیدترین متدها در مباحث علوم انسانی و علوم اجتماعی تلفیق روشهای کمی (آماری)و روشهای کیفی (مطالعات مردم نگارانه و…) است که در این پژوهش از آن استفاده شد. عمدهترین مشکلات زنان از طریق طرح سوالات بسیار از مصاحبهشوندگان، بررسی و تحلیل آمارها و گفتهها و مشاهدات میدانیِ گروه پژوهش، را اینگونه طبقهبندی شده است:
۱) تعرض جنسی، تجاوز جنسی، خشونت جنسی و سوءاستفادهی جنسی از طرف همسر، مردان خانواده، مردان غریبه، همکاران، همسایهها، پلیس، کارمندان حکومتی، کارمندان موسسات بینالمللی؛
۲) خشونت کلامی از طرف همسر، مردان خانواده و سایر مردان جامعه؛
۳)بیسوادی یا پایین بودن سطح سواد و تحصیلات و ممانعت از تحصیل دختران؛
۴) فقر- عدم اشتغال و درآمد مستقل زنان ،۵) مشکلات روحی و روانی و احساس ضعف درونی؛
۶) ازدواج زودهنگام؛
۷) ازدواج ، حاملگی و سقطجنین اجباری؛
۸) وجود باندهای فحشا در کمپ؛
۹) عدم امنیت در خانه و محیط کمپ و شهرها؛
۱۰) نازل بودن خدمات بهداشتی و سلامتی؛
۱۱) کافی نبودن یا عدم وجود خدمات ویژهی زنان؛
۱۲) عدم آشنایی با حق و حقوق خود، نداشتن اوراق شناسایی و هویتی و بسیاری از مشکلات دیگر بهعنوان مثال وجود باندهاى فحشا و ازدواج اجبارى کودکان زیر ۱۵ ســال در داخل کمپهای آوارگان سوریه که پیامد وضعیت غیرانسانی جنگ و آوارگی است.
خشونت جنسی عریان
خشونت جنسی علیه آوارگان زن، مهمترین موضوع این تحقیق بوده که شامل ابعاد وسیعی است.
بیش از ۶۳ % از زنان آواره اظهار داشتند که در اقلیم کوردستان مورد تهدید، خشونت جنسى، آزار و اذیت و تجــاوز قرارگرفتهاند، بیش از ۵۳ درصد مهاجمان، کارمندهاى نهادهاى بینالمللیِ حافظ حقوق بشــر یا نهادهاى رســمى مســئولِ رسیدگى به امور پناهندگان، مدیران محل کار و رانندگان تاکسى بودهاند.
زنان از چندین کانــال مختلــف مــورد تهدیــد و خشــونت قــرار میگیرند و در وضعیــت نابســامان قانونــى، اجتماعــى و خانوادگى ناشــى از پناهندگــى و آوارگى نه از حقوق خود آگاهاند و نــه توانایى دفاع از خــود را دارنــد. آنها بارها مورد تهدید قرار گرفتهاند که اگر این خشونت جنســى را آشکار کنند بــه قتل میرسند یا بــه مردان خانوادهشان اطلاع داده خواهد شد که این زنان با میل خود رابطه فرازناشویى برقرار کردهاند. ۴٨% از زنانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند، متاهل بودهاند.
در جامعه آوارگان نیز زنان به دلایلی از قبیل عدم دسترسی به حداقل نیازهای انسانی مانند تحصیلات ، بهداشت مناسب، حق شرکت در تصمیمگیریها و مشارکت اجتماعی، آزادی برای خروج از خانه و ورود به جامعه میزبان، پرستاری از بیماران و معلولین موجود در خانواده، شرایط حاد روانی و مشکلات روحیِ پس از آوارگی، تجربه تروماهای مختلف که نیاز به مداوا دارد، فرهنگ مردسالاری و آگاه نبودن به حقوق انسانی خود، در آستانهی فروپاشی سرمایه اجتماعی و انسانی خویش قرار گرفتهاند که از آمارهای موجود هم میتوانیم چنین برداشتهایی داشته باشیم. بهعنوان مثال، درصد خیرهکنندهای از زنان به هنگام مشکل، چه در بیرون از خانه و چه در خانه، گفتهاند که در مقابل خشونتهای جنسی سکوت میکنند و برای کمک گرفتن به هیچ ارگان یا نهاد خاصی (حتی پلیس) مراجعه نمیکنند. از دیدگاه زنان آواره، در هر حالتی که خشونت علیهشان باشد، خودِ زن در معرض اتهام قرار میگیرد و از نگاه مردان، خودِ قربانی (زن) مقصر است. آمارهای تکاندهندهی خشونت در کمپها، شهرها و محل کار و زندگی شاید گواهی بر این باشد که چرا زنان و دختران دوست ندارند خانه را ترک کرده و مسائلی را که برای آنها اتفاق افتاده است پیش افراد خانواده بازگو نمایند. این مسائل که هم نظر مدافعان حقوق زنان و هم بسیاری از کارشناسان مسائل انسانی و برنامهریزان سیاسی را در تمام دنیا به خود جلب کرده است، در اجتماع آوارگان به گونهای شدیدتر بروز میکند و مقیاس و درجهی آن بیشتر از حد نرمال است.
ابعاد پنهان خشونت
در جامعهی مسلمان و سنتی آوارگان، از دید فرهنگ مردسالار برملا کردن خشونتهای جنسی به شرف و حیثیت خانواده بستگی دارد و زنان خروجی یا دادههای کمی را در اختیار دیگران و تیمهای پژوهشی قرار میدهند و در بعضی از موارد به طور کلی از بیان مسائل چشمپوشی میکنند. بهعنوان مثال در مورد اینکه آیا امکان تجاوز جنسی و پیشنهاد روسپیگری به زنان و دختران در جامعه آواره تا چه اندازه خطرناک و جدی است، تنها ۸% از زنان آن را خطری کوچک نامیده و آن را کماهمیت شمردهاند. در صورتی است که بیش از ۸۰%آن را خطری جدی و گسترده و قابلتوجه محسوب میکنند. با توجه به همهی مصاحبههای عمیق نیز همین آمار دوباره تائید و تکمیل میشود به گونهای که ۹۰% از زنان دچار مشکلاتی مشابه در شرایط و موقعیتهای متفاوت شدهاند.
قربانی مقصر است حتا زن آواره
زنان بهعنوان نیرویی که هم از لحاظ توان جسمی و هم از لحاظ اقتصادی، وضعیت متفاوتی با مردان دارند، همیشه در خطر استثمار کاری و سو استفادههای جنسی هستند. از این رو چون زنان بیشترین فشار را در هنگام آوارهشدن تحمل میکنند، دچار نوعی از خود بیگانگی در برابر مشکلات و زندگی روزمره میشوند. آنها به یک تصورِ خود- بردگی از خود میرسند؛ مثلا در پاسخ به این سوال که چه کسی در جامعه در ارتباط با خشونت و سو استفاده جنسی از زنان، مقصر اصلی است، تعداد چشمگیری از آنها بیان کردهاند که خودشان (زنان) مقصران اصلی هستند و مقصران یا کسانی که به وجود آورنده وضع موجود هستند با ۱۵،۵ درصد و در رده سوم قرار میگیرند. در حالی که اجتماع یا ساختار عظیم و مشکلدار آوارگی و همچنین جامعهی میزبان و مردان بیشترین مشکلات را برای آنها به وجود آوردهاند و آنها تنها قربانیان هستند.
خود زندانی کردن، خود مقصر پنداشتن و معضلاتی دیگر مانند منفعل بودن در برابر کتک خوردن،خشونت جنسی و تجاوز جنسی چه از طرف همسر و چه از طرف مردان دیگر جامعه، نشاندهندهی نوعی خودبیگانگی و خودبردگی و تصور منفی بازتاب داده شده در مورد خود زن است. یعنی جامعهی مردسالار میکوشد تصویر خود را در مورد زنان به خودِ زنان باز بتاباند و به زن بقبولاند که مقصر و گناهکار اصلی، خودِ زن است و زن این تصویر را درونی میکند. این مسئله در مورد جامعهی آوارگان سوری هم بهشدت محسوس است.
این واقعیات، پیامدها و بسامدهای روانی و بازتابِ وضع موجود در آینهی تمامرخ زنان است که میتوان این پدیده را در مورد زنان به خُرد شدن فردیت در اجتماع خُرد شده تعبیر کرد. به این معنا که خودِ اجتماع آواره، بهصورت تودهای خُرد شده و هویتی جدید درآمدهاند و زنان در این میان، هویتی متمایزتر از هویت اصلی و اولیهی خود به دست آوردهاند که همین تعارضِ نقش و دو هویتی شدن، مسائل زیادی را به دنبال خواهد داشت. زنان سکوت و منفعل بودن و حتی بردهبودن را بهعنوان یک نقش در قسمت اعظم زندگی خود پذیرفتهاند و به دلیل اینکه توان انجام دادن کاری رادر مقابل فشارهای متحمل شده ندارند و نهادی قوی و قانونی همهگیر را برای مبارزه با نابرابریها برای یاریرساندن به خودشان سراغ ندارند، دست به خودبردگی یا به قول معروف استثمارشوندگی زدهاند تا دچار مسائل کمتری شوند.
تکرار خشونتها
جامعهی میزبان در هر فرهنگ و هر قارهای از جهان، به دیدی نابرابر به آوارگان نگاه میکند. حقوق شهروندی برای آنها قائل نیست. بنا به تعاریفِ شهروند در درون ساختار دولت – ملت، همان گونه که آگامبن اشاره میکند، آواره شامل مفهوم شهروند و در نتیجه حقوق آن نمیشود. بر همین اساس در بیشتر مواقع، فردیت و شخصیت آنها تا اندازهای خُرد شده و شخص آواره، این پناهجویی تحمیلی را بهعنوان داغ (اروین گافمن) در زندگی خود میداند و تا مدتهای مدید و شاید تا آخر عمر خویش با کابوسی از خشونتها در هر سطح، با رنجها و با دشواریهای موجود زندگی میکند. آوارگان زن قربانیان همیشگی این رنجهای انسانی هستند.
شرح این فاجعه(ها )را به کجا باید برد…..