بیدارزنی: روز دوشنبه، بنیاد سلامت اجتماعی فردای بهتر مازندران به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن همایشی را تحت عنوان «زنان، هویت جنسیتی و اشتغال» در شهر ساری برگزار کرد. در این همایش سهیلا هاشمی، دکتر روانشناسی و عضو هیت علمی دانشگاه مازندران و زهرا کریمی، دکتر اقتصاد و عضو هیت علمی دانشگاه مازندران سخنرانی کردند.
ابتدا آقای قاسمی مدیر بنیاد فردای بهتر از اهداف و رویاهای این بنیاد برای حضار گفت. به گفته وی قرن ۲۱، قرن مهارت نامگذاری شده و هدف فردای بهتر، کسب و انتقال مهارتهای زندگی است. او تأکید کرد که بنیاد فردا یک موسسه غیرانتفاعی و غیرسیاسی است و تغییر دولتها تاثیری در روند کار و اهداف این بنیاد ندارد؛ اگرچه برخی دولتها فضای بهتری جهت کار سمنها ایجاد میکنند.
قاسمی در پایان گفت که در هیچ جای دنیا دولتها به تنهایی نمیتوانند تمام مشکلات اجتماعی را حل کنند و از بار مخرب آسیبهای اجتماعی بکاهند؛ بنابراین ارزش کار سمنها و موسسات خیریه و مردم نهاد، بیش از پیش احساس میشود. او بهترین و موثرترین راه کاهش آسیبهای اجتماعی را آموزش مهارت زندگی سالم بیان کرد و از همه دعوت کرد که در صورت تمایل و داشتن دغدغه و رویا برای فردای بهتر به این بنیاد کمک کنند. وی همچنین گفت با اینکه تمرکز این بنیاد صرفا در حوزه زنان نیست و بیشتر بر فعالیتهای پیشگیرانه در زمینه اعتیاد و آموزش مهارتهای زندگی کودکان و کاهش آسیبهای اجتماعی فعالیت میکند؛ اما همواره نسبت به مسائل و حقوق زنان حساس بوده اند و قصد دارند فعالیت خود را در این زمینه نیز گسترش دهند.
والدین اولین ناقلان کلیشه های جنسیتی به کودک
سپس سهیلا هاشمی سخنرانی خود را با ابراز خوشحالی از اینکه روز جهانی زن هر ساله مورد توجه بیشتری قرار میگیرد و حساسیتها نسبت به مسائل زنان روز به روز بیشتر میشود، آغاز کرد.
وی در ابتدا به تفکیک و تشریح مفهوم جنس و جنسیت پرداخت. جنس (sex) که از آن بهعنوان هویت و چیستی جنسی نام میبرند همان زن یا مرد بودن از لحاظ بیولوژیکی است. اما جنسیت (gender) بار فرهنگی است که بر جنس سایه افکنده است و انتظارات اجتماعی و خانوادگی از هر جنس را نشان می دهد و گاها چنان مفهوم جنسیت بزرگ می شود که دیگر جنس، همان جنسیت تلقی شده و تفکیک این دو بسیار مشکل میگردد.
او والدین را اولین کسانی دانست که مفهوم جنسیت و غلبه آن بر جنس را در ذهن کودک نهادینه میکنند. آنها از طریق اعمال طرحوارههای جنسیتی بر فرزند دختر و پسر خود، آنها را مجبور به زیستن به سبکی میکنند که در آینده، اجتماع از آنها انتظار خواهد داشت و تداوم همین روند در اجتماع (مهد کودک، مدرسه، دانشگاه و بازار کار) آن را کاملا در ذهن افراد تثبیت میکند. تکرار کور این طرحوارهها آن را کمکم تبدیل به کلیشههای متحجر و غیرقابل انکار می کند، در نتیجه مفهوم جنس و جنسیت چنان در هم تنیده میشود که در بزرگسالی تفکیک این دو مفهوم بسیار مشکل و مستلزم آموزش و صرف انرژی بسیار خواهد بود.
هاشمی اضافه کرد: این طرحوارههای جنسیتی در تربیت دختران و پسران از بدو تولد، در نحوه و رنگ لباس آنها به چشم میخورد تا سنین بالاتر، در انتخاب رشتهی تحصیلی و شغل و غیره.
به گفته وی، والدین یا جامعه و حتی سیاست گذارانِ عرصهی آموزش بدون هیچ دلیل قابل اتکایی، با این پیش فرض بی اساس که پسران ذهن تحلیلی و استدلال گرتری نسبت به دختران دارند، در ابتدا پسران را تشویق به تحصیل در رشتههای فنی و ریاضی میکنند و در مقابل دختران را به تحصیل در رشتههایی ترغیب میکنند که در آینده ناگزیر به انتخاب شغلهایی هستند که بیشتر جنبهی حمایتی و پشتیبانی را دارد. حتی به همین مقدار نیز بسنده نمیشود و از ورود دختران در برخی رشتهها که بر اساس همان کلیشههای موهوم، مردانه تلقی میشود نیز جلوگیری به عمل میآید.
هاشمی معتقد است که این کلیشهها آنقدر قدرتمندند که کمتر زن و مردی قادر به فعالیت در خارج از این چهار چوب هستند. انگِ مادر یا همسر غیرمسئول، همواره زنان را از پیگیری علایق شخصی خود بازداشته است. تکرار نقش مادر در دختران، یکی از نمونههای تکرار کور همین طرحواره هاست. وی افزود تحقیقات نشان میدهد اولین معیار دختران در انتخاب رشته و شغل، میزان تطابق یا مغایرت آن با نقش همسری و مادری است؛ در صورتی که در انتخاب پسران، علایق شخصی اولین پارامتر برای انتخاب رشته تحصیلی و شغل است.
هاشمی با نقل قولی از آرچر، روانشناسی که بسیار دغدغه زنان نیز دارد، گفت که دختران دچار سندرم افسانه پریان هستند، یعنی به جای اینکه خود نقش فعالی در ساختن زندگی و آینده خود داشته باشند، همواره منتظرند تا عاملی خارجی به زندگی آنها وارد شده و زندگیشان را دگرگون کند. مثلا بسیاری از دختران عنوان میکنند که علاقهمند هستند در فلان رشته درس بخوانند و وارد بازار کار شوند و سپس ازدواج کرده و فرزند به دنیا بیاورند. اما همه ما میدانیم که این یک مسیر هموار و خطی نیست و در این راه مشکلات بسیار زیادی وجود دارد که ناشی از سیاست گذاری هایی است که بر اساس کلیشههای جنسیتی اعمال می شود؛ بنابراین دختران حتی اگر بخواهند نیز نمیتوانند مسیر تحصیل تا راهیابی به بازار کار را به راحتی طی کنند.
این عضو هیت علمی دانشگاه مازندران در ادامه صحبتهایش به بازتولید کلیشههای جنسیتی در تبلیغات صدا و سیما اشاره کرد و گفت در اغلب تبلیغات مواد شوینده و مواد غذایی، زنان ایفاگر نقشاند و در تبلیغهای مدیریتی، بانکداری، صنعتی و تجاری مردان را میبینیم که در تبلیغات نقش ایفا میکنند.
وی همچنین با استناد به یکی از نظریات یونگ عنوان کرد که زنان در میانسالی بسیار بیشتر از مردان در معرض افسردگی هستند، زیرا در این سن فرزندان از خانواده جدا میشوند و مردان خانواده نیز به پیشرفتهایی در زمینه شغلی و اجتماعی دست مییابند؛ اما زنان پس از یک عمر تلاش حس میکنند بهرهی چندانی از زندگی نبرده و در یک چرخهی کور گرفتار شدهاند.
در یک اقتصاد ناکارآمد، زنان اولین قربانیان حذف شدن از بازار کار هستند
سخنران دوم زهرا کریمی بود. او با تاکید بر توانمندبودن زنان نسبت به دادههایی که از اجتماع گرفتهاند سخنرانی خود را آغاز کرد.
کریمی به مرور سیر تاریخ تمدن بشر از نظام کشاورزی و فئودالی که بسیار وابسته به خانواده بود، پرداخت و گفت این سبک زندگی که در واقع خانواده محور بوده و افراد بدون خانواده هرگز قادر به ادامه حیات نبودند. چه کسانی که از خانواده جدا میشدند، نمیتوانستند شغل دیگری بیابند و چه کسانی که فرزندانشان آنها را ترک میکردند، دیگر نمیتوانستند روی زمین به تنهایی کار کنند و با از دست دادن نیروی کار عملا زندگیشان با خطر نابودی رو به رو میشد. پس از آن انقلاب صنعتی اتفاق افتاد. نتیجهی انقلاب صنعتی فرد محور شدن جامعه بود و با فرد محوری، نقش خانواده کمرنگتر شد. به دنبال آن جنگهای جهانی باعث شد که مردان زیادی به جنگ بروند و کارخانهها با کمبود نیروی کار مواجه شود. این کمبود زنان را وارد بازار کار کرد؛ اما این یک شرایط اضطراری بود و همه فکر میکردند با بازگشت مردان، زنان نیز به خانهها بازخواهند گشت. اما عملا این اتفاق نیفتاد و زنان در بازار باقی ماندند. با این حال همواره به دلیل اینکه از ابتدا نانآور نبودند، برچسب کارگر درجه دو با حقوق کمتر از مردان را با خود داشتند.
کریمی سپس به بررسی بازار کار ایران و سهم زنان از این بازار پرداخت. او با تاکید بر اینکه تحرک ناکافی اقتصاد، جنسیت نمیشناسد و همه را درگیر خواهد کرد، تأثیر جنسیت بر بازار کار را بررسی کرد، بدین معنی که با درست کار نکردن اقتصاد و محدود شدن فرصتهای شغلی، اولین قربانیهای حذف شدن از بازار کار زنان هستند. این عضو هیت علمی دانشگاه مازندران با ذکر مثال جالبی در این زمینه گفت: فرصتهای شغلی مثل تعداد محدودی صندلی نیست که تعدادی آنها را اشغال کنند و جا برای بقیه نباشد؛ بلکه اگر اقتصاد درست کار کند، این صندلیها روز به روز افزایش یافته و فرصتها بیشتر میشود و برعکس چنانچه اقتصاد تحرک کافی نداشته باشد یا به سمت ورشکستگی برود، آنگاه این صندلیها یکییکی غیب خواهند شد و فرصتهای شغلی از بین خواهد رفت و در این فرصت سوزیها همواره زنان در صف اول قربانیان هستند. ایشان به آمار و ارقام از سال ۸۴- ۹۲ اشاره کرد که با وجود فروش بسیار بالای نفت، اقتصاد با رکود بیسابقهای مواجه شد. رکودی که بیشتر به ورطهی ورشکستگی میرفت. اما در همین آمارها نیز حذف زنان از بازار کار نرخ بسیار معناداری داشت. مثلا از میزان زنان شاغل ۳۵% کاسته شد و زنان کارآفرین از ۳۰۰هزار نفر به ۳ هزار نفر کاهش پیدا کردند. این آمار در مقابل مردان که از ۱میلیون و صد هزار نفر به هفتصد هزار نفر کاهش یافته بودند بسیار قابل تأمل بود.
مسئله دیگری که کریمی مطرح کرد، مسئله اعمال طرح تفکیک جنسیتی بود. او معتقد بود تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و سهمیهبندی جنسیتی در بازار کار ضربهی بسیار بزرگی به کشور خواهد زد؛ زیرا زمانی که دختران از ورود به رشتهای بازداشته میشوند یا تنها درصدی از آنها پذیرفته میشوند، نتیجه این است که دخترانی که رتبهی بهتری دارند از تحصیل بازمانده و پسران با رتبههای بسیار پایین تر پذیرفته میشوند. این سیاست جدای از ناحقی در حق دختران، بزرگترین صدمه را به آموزش عالی و روند تربیت افراد لایق و با صلاحیت و کارآمد خواهد زد. همین مسئله در بازار کار نیز مشکلآفرین است. بدین معنا که وقتی برای یک فرصت شغلی، سهمیهبندیِ جدایی از صلاحیت افراد برای آن شغل در نظر بگیریم، علاوه بر اینکه این سهمیهبندی انتها ندارد و دائم باید به جای کارآمدی افراد، جنسیت، تأهل یا تجرد، فرزند داشتن یا نداشتن، تعداد فرزند و … را در نظر بگیریم، بلکه روی اقتصاد مملکت قمار کردهایم؛ به این معنی که فرصتها را صرفاً به دلایل واهی چون جنسیت، از افراد کارآمد گرفته و احتمالا به افراد ناکارآمد دادهایم. درحالیکه میتوان از افرادی که نیازمندند به طرق دیگری نظیر حمایتهای تامین اجتماعی و غیره حمایت کرد تا اینکه اقتصاد را به خطر انداخت.