بیدارزنی: روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده است. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها اعلام کرد[۱]. دلیل نامگذاری روز جهانی زبان مادری از زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۵۲ دانشجویان دانشگاههای مختلف شهر داکا پایتخت امروزی کشور بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده میشد و هنوز مستقل نشده بود، از جمله دانشجویان دانشگاه داکا و دانشکده پزشکی، جهت ملی کردن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمتآمیزی در این شهر به راه انداختند. به دنبال این حرکتِ دانشجویان، پلیس به آنها تیراندازی کرد و عدهای از تظاهرکنندگان کشته شدند. بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان و به درخواست این کشور، برای اولین بار سازمان یونسکو در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه (برابر با دوم و گاهی اول اسفند) را روز جهانی زبان مادری نامید و از سال ۲۰۰۰ این روز در بسیاری از کشورها گرامی داشته میشود.[۲]
مصاحبهی پیش رو، به مناسبت همین روز منتشر میشود. یاشین زنوزلو از زنان فعال آذربایجان پیرامون کتاب «مفهوم مؤنث در زبان-فکر» که به مفهوم مؤنث در زبان ترکی میپردازد، با ناصر منظوری، مولف این کتاب به گفتوگو نشسته است. این کتاب، دهمین کتاب از سلسله کتابهای «کتیبههای شفاهی» به قلم همین نویسنده است. نویسنده در کتیبههای شفاهی تلاش کرده است تا مکنونات زبان(ها) را، با این دیدگاه بررسی کند که زبان در درون خود پر از اسرارِ ساختاری، مفهومی، و معنایی است. کشف و درک این رمز و راز برای مطالعات «شناختی» اهمیت بالایی دارد. نویسنده در شروع دهمین جلد کتیبههای شفاهی با این جمله آغاز کرده است: «… با یاد کسانی شروع میکنم که در من حس اساطیری از شخصیت زن به مفهوم عام، و زنِ آذربایجانی به مفهوم خاص، ایجاد کردهاند اما خود در خاکستر نسیان خفتهاند… گمنامان عزیزِ من!».
ضمن گرامی داشت این روز، شما را به خوانش این گفتوگو دعوت میکنیم.
یاشین زنوزلو– کتاب «مفهوم مؤنث در زبان-فکر» دهمین کتاب از سلسله کتابهای کتیبههای شفاهی است که توسط آقای ناصر منظوری به رشته تحریر درآمده است. آقای منظوری در این کتاب به بررسی مفاهیم صداهای پایه در زبان پرداختهاند که منشائی برای ایجاد واژگان دارای مفهوم مؤنث هستند و در واقع نوعی تولید زنانه محسوب میشوند. ناصر منظوری زبانشناس و تئوریسین شهیر آذربایجانی است که پیش از این دهها جلد تالیف و ترجمه از او در زمینه زبان، تفکر و رمان به چاپ رسیده است. از جمله آثار ایشان میتوان به کتب؛ سون ناغیل، سون افسانه، قاراچوخا، آواوا، نظام چهاربعدی زبان، سلسله کتیبههای شفاهی (۱۰ جلد) وDeterministically Structuring Concepts اشاره کرد.
متن حاضر گفتوگویی است با آقای ناصر منظوری در مورد آخرین جلد از مجموعه کتیبههای شفاهی یعنی «مفهوم مؤنث در زبان-فکر».
آقای منظوری تاکنون از شما به ویژه در حوزه زبانشناسی شاهد آثار زیادی بودهایم، اما کتاب شما در زمینه «مفهوم مؤنث» باب تازهای در مبحث زبانشناسی باز کرد که نظر دو طیف از فرهیختگان جامعه را به خود جلب کرده است؛ یکی زبان شناسان و دیگری فعالین حوزه زنان. با وجود اینکه جای کتابی با این مضمون در حوزه زبانشناسی خیلی خالی است اما تاکنون کمتر کسی به این حوزه وارد شده است، انگیزه شما را از تحریر کتابی با این مضمون چه بود؟
خب به عنوان شخصی که در حوزه معانی و مفهوم زبان کار میکند، علاقمند بودم تا ارتباط آن را با مفاهیم مؤنث و مذکر بررسی کنم. به عبارت دیگر بررسی ریشهای و دقیق زبان نیازمند این شناخت است و بدون پی بردن به این ریشه نمیتوان به طور دقیق در حوزه زبانشناسی فعالیت کرد. مثلاً، بررسیهای ما نشان میدهد که پیش از ایجاد معنا و در نتیجه پیش از تشکیل کلمه به مفهوم امروزی، در زبان صدای «ن» دارای مفهوم «وجود» بوده. از این رو، کلمات تکهجایی اولیهی دارای صدای «ن» در زبان ترکی، مانند «آن»، «بان»، «قان»…، مربوط به مفهوم مؤنث هستند و بر عکس آن حرف «ی» بار مفهومی «نفی، غیروجود» بودهاند، مانند «آی»، «بای»، «شای»،… که مفهوم مذکر دارند. پی بردن به این مساله و بررسی کلمات از نظر مؤنث یا مذکر بودن، چگونگی شکلگیری آنها و نقشی که در طول تاریخ داشتهاند و قبلتر از آن چرایی و نحوه شکلگیری کلمات مؤنث و مذکر لازمه و اساس بررسی زبان است. زبانشناسی، متأسفانه، بهدلیل تمرکز بیش از حد بر روی زبانهای دیوانی و رسمی قادر نبوده است تا در حد کفایت، فونمهای زبان را بررسی کند. بدون آن نیز مطالعات زبانشناسی تا حدود زیادی قادر بهجوابگویی به سوالات علوم شناختی و اصولا «شناخت» و «تکوین شناخت» نخواهد بود.
بررسیهای مفاهیم اصوات پایه از سوی ما نشان میدهد که در شکلگیری زبان، آنگاه که هنوز کلمه ایجاد نشده بوده، زنها دست برتر داشتهاند.
گفتید در دورهای که زبان در حال شکلگیری بود زنان در حالت برتری نسبت به مردان قرار داشتند لطفاً در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟
دورهای که از آن صحبت میشود حداقل به دوازده هزار سال پیش و قبل از آن برمیگردد. نخستین صداهای مطرح در قدیمیترین الفباهای مبتنی بر صدا که امروزه نیز کمابیش رعایت میشوند، عبارتاند از الف، ب، ق، د. صدای «آ» دارای مفهوم «بالا» است. اگر به آن صداهای اولیه ترکیب «آن» (بهمفهوم «وجود بالا») اضافه کنیم چهار مورفم یا هجا و یا کلمهی اولیه ایجاد میشود:
آن بان قان دان
سهتای اول دارای مفهوم مؤنث و چهارمی (دان) دارای مفهوم مذکر است که دانری/تانری (خدا) از آن ایجاد شده است. از سه مورد اول، واژههای
آن: «آنا»، «آناج»، «آند»، «آنلاق» (عقل)، «آنلاماق» (درک کردن)،…
بان: «بانی» (بانو)، پسوندِ «ـبان»، «بانلاماق» (بانگ برآوردن)، بانری/باری، بارینماق، باریشماق…
قان: قان (خون) (که واژهی «خان» و «خانا/خانه» از آن ایجاد شده)، قانجیق (سگ و گرگ ماده)، قانماق (درک کردن، فهمیدن)، و…
ولی اگر به همان صداهای اولیه، صدای «ی» (به مفهوم «ناوجود») اضافه کنیم خواهید دید که هر چهار مورد دارای مفهوم مذکر هستند:
آی بای قای دای
ایجاد سه مورد از چهار مورد از منظر مفهوم «وجود» برای مؤنث، و چهار از چهار از منظر «ناوجود» برای مذکر دارای یک معنای بسیار روشن است و آن اینکه زنان دست بالا داشتهاند. دیل این کار ان است که، مفهوم «وجود» یک مفهوم مؤنث است. حتی در فارسی نیز اینگونه است:
زن زندگی
مرد مردن
یک زن در درون جنس خود (از منظر زایش و ادامهی بقا) دارای سه رابطه با جنس خود است: ۱. از یک زن زاده میشود (مادرش) ۲. همراه با زن زاده میشود (خواهرش)، زن از او زاده میشود (دخترش)
اما زن در ارتباط با جنس مخالف، یعنی مرد، دارای چهار رابطه است: ۱. پدر اوست ۲. برادر اوست، ۳. پسر اوست ۴. شریک زندگی اوست.
با توجه به حقایق بالاست که برخورد با مفهوم مؤنث باعث ایجاد سه مورد از چهار مورد ولی برخورد با مفهوم «ناوجود» باعث ایجاد چهار از چهار شده است. پس، میتوان نتیجه گرفت که این زنان بودهاند که از جنس مؤنث سه مفهوم ولی از جنس مذکر چهار مورد ایجاد کردهاند.
این نشان میدهد که واژگان مؤنث مرتبط با زمین، آسمان شب، فهم، درک، پناه جستن، عقل و… بوده ولی واژهای خشن از سوی مردان ایجاد گشته، مثلِ دانماق (انکار کردن)، دانلاماق (سرزنش کردن) و…
برای ما بیشتر از حرف «ن» و مفهوم آن بگویید. گفتید از ۴ وجود ۳ تای آن مؤنث و یکی مذکر است، دلیل مذکر بودن یکی از این ۴ وجود چیست؟ چرا «دان» مذکر است و هر ۴ تا مونث نیستند؟
بحث این مورد مفصل است. «دان»، در واقع، یک حادثه است که طی آن شب شکافته شده و صبح فرا میرسد. برای همین نیز از صدای «د» برای بیان آن استفاده میشود. در برخی زبانهای ترکی «تان» نامیده میشود که واژهی «تانری» از آن ایجاد شده. ماهیتِ «دان» مؤنث نیست چرا که قدرت «دانماق» (انکار کردن)، «دانلاماق» (سرزنش کردن)، «دانیشماق» (حرف زدن که مرتبط با پگاه است) از این منشأ ایجاد میشود.
یعنی شما معتقدید حتی صداها هم دارای بار معنایی خاص خود هستند؟
بله، البته. برای درک بهتر مفاهیم صداها بهتر است همان صداهای اولیه را از نزدیکترین وجود، یعنی بدن انسان بسنجیم:
صدای «ب» (دارای فرم لولهای و غیر تیز): باش، بئیین، بورون، بویون، بوغاز، بئل، بیلک، بود، بالدیر، بارماق،
ب (دارای مفهوم شروعکنندگی): بیر، باشلاماق، بن (من)، بورا (اینجا) و…
صدای «ق» (دارای مفهوم انشعاب از تنهی اصلی): قول (بازو)، قولاق (گوش)، قیچ (لنگ پا)، قویروق (دم)، قاناد (بال)، قونج (ساق جوراب)، قولپ/قیلپ (دستهی فنجان و…)، قیل (موی زبر) و…
صدای «د» (دارای مفهوم قطعیت، تیز، تاشونده): دیرناق (ناخن)، دیز (زانو)، دیرسک (آرنج)، دیش (دندان)، دوداق (لب)، دیل (زبان)، دیمدیک (منقار)
البته، مطالب زیاد است و همهی موارد را نمیتوان در اینجا آورد. (محتویات بیش از ده کتاب را نمیتوان در اینجا خلاصه کرد.)
با مقایسهی واژگان بالا خود متوجه مفاهیم نهفته در صداهای قبل از معناشناسی زبان خواهید شد.
شما تاکید زیادی بر ناکارآمدی زبان «کریول[۳]» دارید، منظور شما از زبان «کریول» چیست؟
زبان کریول و یا زبان کریولی شده، اگر بسیار ساده بخواهیم تعریف کنیم اینگونه است: زبانی است که بنابر ضرورت از برخورد دو قوم دارای زبانهای متفاوت ایجاد میشود. اگر دو قومی که دارای زبانهای متفاوتی باشند و بخواهند باهم مراوده و داد و ستد داشته باشند مجبورند از یک زبان سوم استفاده کنند. اگر این زبان سوم در دسترس نباشد، لاجرم، از آمیزش آن دو زبان، زبان سومی سر برمیآورد که جوابگوی نیازهای آنهاست. در این صورت آن را «زبان پیجین[۴]» مینامند. زبانهای پیجین رفتهرفته ممکن است بر آن زبانهای اصلی غلبه کرده و تبدیل به زبان مادری بشود. در این صورت، مادر نیز با فرزندش به این زبان صحبت خواهد کرد. در این وضعیت زبان حاکم شده را «زبان کریول» مینامند. امروزه، ممکن است خیلی از زبانها مستقیما زبان کریول نباشند ولی بهشدت کریولی شده هستند؛ یعنی، تقریبا بدون استثنا تمامی زبانهای رسمی و دولتی دنیا بهنحوی زبانهای کریولی شده هستند. طبق بررسیهای ما، زبان یونانی و زبان لاتین زبانهای کریول و یا بهشدت زبان کریولی شده هستند که همهی زبانهای اروپایی را متأثر کردهاند. حتی زبان انگلیسی رسمی امروزه شاید تا هفتاد درصد متأثر از زبانهای یاد شده هستند و…
بنابراین ویژگیهاست که زبانشناسان نمیتوانند به کنه مفاهیم موجود در فونمهای زبانها از طریق مطالعهی زبانهای دولتی شده برسند.
شما در کتابتان در مورد «کوئست[۵]» هم صحبت کردهاید، به عنوان آخرین سوال برای ما از کوئستهای زنانه و نقش آنها بگویید.
کوئست یک سفر است، که این سفر خیلی پرخطر و سخت است و قهرمان به اشکال مختلف مورد امتحان قرار میگیرد و البته توسط نیروهای فوق انسانی به او کمک میشود تا این مسیر را طی کند. از کوئستهای معروف «ادیسه» هست. وقتی آمدند تا «تروی» تا فتح کنند خدایان به «ادیسه» غضب کردند و او را ۱۰ سال آواره کردند تا به سرزمین خود برسد و در این مدت خیلی تحقیر شد. نمونه دیگر «کوئست» رفتن و یا وارد شدن اسکندر به ظلمات برای رسیدن به آب حیات است.
اصولا، اساس داستانهای ترکی، از جیرتدان گرفته تا آسلی و کرم، عاشیق غریب، بامسی بیرک،… تا سفر شاه اسماعیل جهت رسیدن به معشوقهاش، بهنوعی همگی کوئست هستند.
سفرهایی که برای رسیدن به وصال معشوقه حادث میشوند ریشه در همان ماهیت رابطهی چهارم بین دو جنس مخالف دارد.
سفر شاه اسماعیل برای رسیدن به معشوقهاش بسیار پرمخاطره و پرماجرا است. او یکبار با نگهبان زمین (زمین مؤنث است و نگهبان آن نیز دختر است) بهصورت «عرب زنگی» روبهرو میشود. رجزخوانی این دختر حماسیترین رجزی است که شاید ادبیات جهان به خود دیده باشد.
عرب زنگی:
بو یئر منیم اوولاغیم دی داغیم دی (این سرزمین/خاک کوهستان و شکارگاه من است)
سنی بو یئرلره کیملر سالیبدی؟ (چه کسی تو را گسیلِ این راه کرده؟)
رقیب هئیبـَتیندن میدان سهمیندن (از هیبت رقیب یا از هراس میدان)
ندن گول رنگین سارالیبدی سولوبدو؟ (از چه، گل رخسارت، زرد و نزار گشته؟)
شاه اسماعیل:
جانیم عرب بو یول علی یولودی (این راه، راه علی است)
منی بو یئرلره مولام سالیبدی (مولایم من را راهی این راه کرده)
نه دئییب کسیبسن یول کنارینی (به چه حقی راه را بستهای)
الله آغزیوا قاره سالیبدی (خدا نکبت بر زبانت بسته است)
عرب میگوید چارهای نداری باید با من جنگ کنی، شاه اسماعیل میگوید تا تو را نشناسم جنگ نمیکنم، عرب میگوید کسی نمیتواند مرا بشناسد. اگر میخواهی من را بشناسی من را شکست بده، شمشیر من را بگیر و اسمم را روی قبضه شمشیرم ببین.
عرب زنگی:
من عربم آدیم قبضه دن تانی (من عربی هستم که باید نامم را از قبضهی شمشیر بشناسی)
شهرتیم توتوب کل جهانی (آوازهام در کل جهان پیچیده است)
ایندیه جان خوش کئچیرتدین دورانی (تا حالا خوش گذراندی روزگار را)
بوندان بئله دوران سنه غالیبدی (بعد از این دیگر روزگار بر تو غالب است)
شاه اسماعیل:
جانیم عرب دیلیوه وئرسن قداغه (ای عرب جلوی زبانت را بگیر)
الیندن گلنی هئچ ائتمه موذاقه (و هر کاری از دستت برمیآید بکن)
اَل ائلرم بو شمشیره شدداده (دست به شمشیرم میکنم)
الله بیر جان وئریب بیر جان آلیبدیر (خدا یک جان میدهد و یک جان را میگیرد)
عرب زنگی:
من عربم اوخوم یای کیمی ملر (من عربی هستم که تیرم همچون کمان زوزه میکشد)
ملییب او داغلاری داشلاری دلر (زوزه کشان سنگ و کوه را میشکافد)
سن کیچیکسن، سندن بویوک کیمسلر (تو کوچکی و بزرگترها از تو)
ایسمیمی بیلمییب حئیران قالیبدیر (نامم ندانسته و حیران ماندهاند)
عرب به شاه اسماعیل میگوید بیا امشب را مهمان منی، فردا جنگ میکنیم. شاه اسماعیل شب به اسطبل میرود و پیش خود فکر میکند اگر اسب عرب بر اسب او پیروز شود یعنی خودش هم شکست خواهد خورد، پس اسبش را برای مبارزه پیش اسب عرب میفرستد اما اسبش شکست میخورد. شاه اسماعیل که ناامید شده اسبش را برمیدارد تا فرار کند، اما میان راه عرب جلوی او را میگیرد و میگوید باید جنگ کنی و راه فراری نداری؛ در نتیجه جنگ شروع میشود اما هیچ کدام نمیتواند بر دیگری غالب شود.
ظهر هر دو برای استراحت میروند. شاه اسماعیل سر نماز از خدا میخواهد تا توسط عرب کشته نشود. خدا هم وقتی شاه اسماعیل خواب است نیروی هفت شتر نر را به شاه اسماعیل میدهد.
در نهایت شاه اسماعیل عرب را شکست میدهد و میخواهد سر عرب را جدا کند که عرب میگوید چشم تو را خون گرفته چشمهایت را باز کن ببین چه میبینی، شاه که به عرب نگاه میکند میبیند عرب دختری زیبا است که خرمن زلفهایش دورش ریخته شده است.
عرب زنگی:
خانلاری بی لری گتیردیم جانا (جان خانها و بیگها را به لب رساندهام)
پهلوان اولومو هئچ گلمیر سانا (مرگ پهلوانان که اصلا به شماره درنمیآید)
هر کس أیری باخسا آذربایجانا (هرکسی که کج نگاه کند به آذربایجان)
ایچدیررم اونا قان شاه ایسماعیل (خون مینوشانم به او، شاه اسماعیل)
حالا منظور از عرب زنگی کیست؟ عرب زنگی «اسفنکس[۶]» هست چون زمین مونث است و این نگهبان زمین است که به شکل رمزآلود ظاهر میشود و جلوی او را میگیرد. عرب زنگی هم بر ضد خود ظاهر میشود. مانند رومی و زنگی، یا هندو یا ترک که فراوان در شعر فارسی یافت میشود.
در ادامه شاه اسماعیل با اسفنکس (نگهبان) خانه، به شکل «پری خانیم» روبهرو میشود که باعث امتحان وفاداری او به معشوقهی اصلیاش است.
امیدواریم که در آینده شاهد موفقیتهای بیشتری از شما باشیم. سپاس از وقتیکه در اختیار من قرار دادید.
[۱] “International Mother Language Day – 21 February”. United Nations. Archived from the original on 6 Dec 2012. Retrieved 21 Feb 2009.
[۳] Creole language
[۴] pidgin
[۵] quest
[۶] Sphinx