بیدارزنی: به سادهترین عبارت، فمینیست کسی است که در مورد جنسیت، دسترسی و برابری فکر میکند. در معنای وسیعتر، فمینیسم میتواند بهعنوان نظریهی برابری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جنسها، تعریف شود۲. با این حال، فمینیسم علیرغم ادبیات به ظاهر فراگیرش، همیشه با مشکل تفکیک و تقسیم روبهرو بوده است. امری که باعث شده گروههای مختلفی احساس کنند به حاشیه رانده شدهاند، ساکت و خاموش شدهاند و یا اخیرا توسط فمینیسم نمایندگی نمیشوند. بهطور خلاصه، یک سیر غیرقابل انکار و قابل فهم (اگر شرایط و رخدادهای تاریخی در نظر گرفته شود)، شکافی بین دانشگاهیان و غیردانشگاهیان، محققان و متخصصان، منتقدان و فعالان، فمینیستها و کسانی که شاید کسانی که شاید از فمینیست بودن خود، به هر معنی کلمه، آگاهی ندارند، ولی نمیتوانند یا مایل نیستند مدعی این عنوان باشند، ایجاد کرده است.
از نقطهنظر تاریخی، فمینیسم با غرب شناخته شده است، و هر دوره بهعنوان یکی از موجهای فمینیسم، با ریشههایی در انتقاد اجتماعی (از جمله فعالیتهای طرفداران الغای بردهداری)، مدافعهگری۳ و کنشگری، دیده شده است. این امواج بهعنوان لحظات مشخصی در تاریخ که در آن چهرهی فمینیسم به بعضی دلایل قطعی تغییر کرده است، تعریف شدهاند. فمینیستهای موج اول در اویل قرن بیستم میلادی، فعالان حق رای۴ بودند که برای حق رای، حقوق مالکیت و استقلال زنان مبارزه میکردند. این فمینیستها به استثنای زنان رنگینپوست برجستهای مانند سوجرنر تروث۵ و ماری چرچ ترل۶، در درجه اول، سفیدپوست، از طبقه متوسط، متمکن و تحصیل کرده بودند. از همان ابتدا، تمرکز زنانی که در ایالات متحده آمریکا و در غرب سازماندهی میکردند، به کارهای مهم و تلاشهای دیگر فعالان حقوق زنان بیتوجه بود. برای مثال «موج اول» فمینیسم که در ژاپن اتفاق افتاد، در سال ۱۸۶۸ میلادی، در دوره اصلاحات میجی۷ آغاز شد؛ دورهای که در آن فئودالیسم شوگون۸ به سرعت به ملت مدرن تغییر یافت۹. در طول این دوره بود که آگاهی زنان افزایش یافت و عبارت «همسر خوب، مادر دانا»۱۰ ابداع شد. این عبارت به این معنی بود که برای اینکه شهروندان خوبی شویم، زنان باید تحصیل کرده شوند و در امور همگانی شرکت داشته باشند۱۱. موج دوم فمینیسم در ژاپن، در دههی ۱۹۱۰ میلادی، وقتی در سال ۱۹۱۱ میلادی، هیراتسوکا هاروکو۱۲ (با نام مستعار رایچو۱۳) مجله فمینیستی سیتو۱۴ (بلواستاکینگ۱۵) را تاسیس کرد؛ در اوج فعالیت خود بود.۱۶
در زمان موج دوم، نژادپرستی و نابرابری طبقاتی ذاتی در فمینیسم، همراه با دیگر نابرابریهای اجتماعی به چالش کشیده شد. مسائل دیگر مانند توزیع نابرابر و غیرعادلانه کار (و امروز زنان هنوز هم ۰٫۷۷ دلار، در مقابل هر یک دلاری که توسط مردان کسب میشود، درآمد دارند)۱۷ و ایدهآلهای طبقه متوسط مورد بررسی قرار گرفت. با این حال یک تغییر مهم دیگر، در پویایی فمینیسم در حال وقوع بود و آن نهادینه شدن فمینیسم در آکادمی با اهداف اولیهی مقابله با تبعیض جنسیتی بود که زنان آکادمیک با آن مواجه بودند.
در نتیجه همهی اینها، علیرغم ریشههای مردمی و تمرکز فمینیسم بر روی کنشگری اجتماعی و تغییر و تحول بنیادی۱۸، فمینیسم به دارایی دانشگاهها تبدیل شده است و این به بحثهای بازی دربارهی اینکه آیا فمینیسم هنوز مرتبط، مورد نیاز و یا مفید است، منجر شده است. وقتی مسائلی که هنوز بر روی زندگی و رفاه زنان و خانوادهها اثر میگذارند – مانند شکاف درآمدی براساس جنسیت۱۹، زنانه شدن فقر، مزاحمتهای خیابانی، قاچاق انسان/جنسی۲۰، حملات به حقوق باروری، و فرهنگ فراگیر تجاوز که منجر به بحثی واقعی در مورد تجاوز «مشروع» میشود- را در نظر میگیریم، روشن است که فمینیسم هنوز هم کاملا معنادار است. با این حال فهمیدن اینکه مسائل بسیار زیادی هنوز نیازمند بررسی هستند، باعث بزرگتر شدن شکاف موجود میشود. موج سوم فمینیسم که مسائل مربوط به حاشیه راندهشدهها مانند زنان همجنسگرا۲۱، زنان تراجنسی۲۲، و زنان رنگینپوست را در طول دههی ۱۹۹۰ میلادی طرح کرد، بر خود دانست این گسست فزاینده را مورد بررسی قرار دهد.
دانشگاه
در دههی ۱۹۶۰ میلادی، تلاشهای جنبش رهاییبخش زنان به افزایش آگاهی در مورد اینکه آموزش آکادمیک غالبا فاقد رویکرد زنانه است، کمک کرد. در سال ۱۹۷۰ میلادی، اولین دپارتمان مطالعات زنان در کالج ایالتی سن دیگو۲۳ (که اکنون دانشگاه ایالتی سن دیگو۲۴ نامیده میشود) تاسیس گردید؛ و دومین دپارتمان در دانشگاه کرنل۲۵ در همان سال تاسیس شد و بنابراین این آغاز فمینیسم آکادمیک شناخته شد. ریشههای فمینیسم آکادمیک در جنبش رهاییبخش زنان است، و هدف مهم و اساسی آن تفسیر و بیان تجربههای زنان، به منظور تغییر شرایط آنان بود. این برنامهها نقش مهمی را در بازآزمایی تاریخ، ادبیات، مردمشناسی، روانشناسی، ارتباطات و رسانهها، اخیرا فرهنگ عامه، موضوعات دیگر و همچنین کاوش دیدگاه «گمشدهی زنان»۲۶ ایفا کرده و همچنان در همین راستا خدمت میکند.
بنابراین، فمینیسم آکادمیک به درستی میتواند یکی از تعمیمهای جنبشهای رهاییبخش زنان و فمینیستی به حساب بیاید، ولی نباید بهعنوان تنها شکل فمینیسم به شمار آورده شود. این دپارتمانها دستخوش توسعه و گسترش سریع شدهاند، و در سال ۱۹۷۷ میلادی انجمن ملی مطالعات زنان۲۷ تاسیس شد. با این حال نهادینه شدن این دپارتمانها که خود در حوزه نهاد آکادمیک۲۸ وجود دارند، اجتناب ناپذیر بوده است. مطالعات زنان از گذشته تا کنون با این چالش روبرو بوده و تلاش کرده است که برنامه آموزشی خود را برای احقاق تغییرات اجتماعی تنظیم کند. در واقع موضوع کنفرانس انجمن ملی مطالعات زنان در سال ۲۰۱۳ میلادی- که دانشگاهیان، محققان باسابقه۲۹، محققان جوانتر۳۰، پسادکتریها و دانشجویان تحصیلات تکمیلی، حضور گستردهای در آن داشتند- در مورد «مذاکره در مورد نقاط رویارویی»۳۱ بود، در حالیکه زیرموضوعهای آن شامل شیوههای تغییر موثر۳۲ بودند. با این حال تنش بین فمینیسم و مطالعات زنان به سادگی به خاطر تفاوتی ذاتی که بین آنها وجود دارد، به قوت خود باقی میماند. در حالیکه مطالعات زنان بهعنوان یک رشتهی آکادمیک نهادینه، در محیطهای آکادمیک کار میکند، فمینیسم میتواند در فرهنگ آکادمیک محقق شود، در حالیکه همچنان در عرصههای فرهنگی اجتماعی بزرگتری در خارج از محیطهای آکادمیک عمیقا ریشه داشته باشد.
ملیسا مایلز مک کارتر۳۳ در مقالهای با عنوانِ «رابطهی فمینیسم و مطالعات زنان»۳۴ تفاوتهای میان مطالعات زنان و فمینیسم را بیان کرده است، او مثالهایی از چگونگی تقاطع آنها به دست میدهد:
«این موقعیت متفاوت بدان معنی است که رویهی مطالعات زنان یعنی کار در دل متدولوژی و نهاد که عموما با فمینیسم متفاوت است، بهطور کلی به این معناست که مطالعات زنان میتواند بهصورت ذاتی مردسالارانه و قیممابانه، یا حداقل بهعنوان مطالعهای دیده شود که در واژگون نمودن و یا تحلیل بردن نهاد موفق نبوده است. در حقیقت، فمینیسم میتواند شامل رویههایی کاملا متفاوت با آنچه در محیطهای آکادمیک رخ میداد باشد، در حالیکه هرچند مطالعات زنان ممکن است منتقد حوزه نهادیاش باشد و آن را به چالش بکشد، توسط فرهنگ آکادمیک و شناختشناسی۳۵ شکل گرفته است، و درنهایت نقش آکادمیک را در فرهنگ وسیعتر مشروعیت میبخشد.»۳۶
فمینیسم آکادمیک با وجود آگاهی از تقاطعیافتگی۳۷، معمولا شالودهی تبعیض طبقاتی و تبعیض طولانی نژادی را در رفتار خود نادیده میگیرد و/یا آن را رد میکند. قطعههای زیر از شعر، به هم کوفتن فمینیسم در محیط آکادمیک۳۸، از شاعر، نویسنده، هنرمند، و مربی هنر فمینیست، شانگا تاگور۳۹، بزرگترین نقد این رفتار را ارایه میدهد.
برای چه ابتدا مرا راه دادید،
اگر میخواستید ناگاه تغییر کنید و مرا مجبور به خروج کنید؟
برای چه مرا به این برج عاج۴۰ راه دادید
که از کنشگران هیپی۴۱ سرخوش آکادمیک پر شده
که در مورد سازماندهی فمینیستی در گفتمان نظریه سطح بالا بحث میکنند
در حالیکه کارگران مهاجر با حقوقی ناچیز،
برای سمینارها، کنفرانسها، انجمنها ناهار درست میکنند
و روز بعد از کشور اخراج میشوند
یکبار استادی جاافتاده ۴۲ که جایزه برده بود، به من گفت
تنها راهی که در دانشکده تحصیلات تکمیلی موفق خواهم شد
آن است که در هر روز و برای هر کلاس ۳۰۰ صفحه نظریه بخوانم
و اگر نمیتوانم
حتما نوشتههایم کم کیفیت است
حتما عقلم به طور باورنکردنیای نابالغ است
نقد او اینطور ادامه پیدا میکند…
دانشجوی تحصیلات تکمیلی ایدهآل شما، کسی است
که نمیتواند بدون ارجاع به یک مقاله
در مورد شخصیت و امتیاز۴۳ صحبت کند
دانشجوی تحصیلات تکمیلی ایدهآل شما، کسی است
که به اندازهی کافی ثروتمند است
و به اندازهی کافی سفیدپوست است
و به اندازهی کافی دگرجنسگراست
و به اندازهی کافی توانایی جسمی و فکری دارد
تا تجمل۴۴ لذت بردن از نشستن در گوشهای و خواندن ۹۰۰ صفحه در هفته به او داده شود!
(با قهوه استارباکس۴۵ تجارت منصفانه۴۶ در دست و پیژامههای۴۷ لولولمن۴۸ بر پا)
و سپس به کنشگری اجتماعی میپردازد…
برخی از ما برای این اینجا نیستیم که یک روز
تمام شرح تحول نظریهی کوئیر۴۹ را با صدایی توخالی از بر بخوانیم،
با قلبها و ذهنهای بستهمان!
برخی از ما نمیخواهند رقابت کنند
برای آنکه جدیدترین، بزرگترین، و ناخوشایندترین استاد رادیکال استخدامی بشوند
برخی از ما نیاز داریم نظریهی فمینیست را درک کنیم
تا در کنشگری اجتماعیمان به آن نقب بزنیم
در کارهای خلاقانهمان
روابط شخصیمان
برای خانوادههایمان، اجتماعمان و تاریخهامان
برای آرامش لعنتی ذهنمان که سزاوارش هستیم
الن مسر دیویدو۵۰ در مقالهی «منضبط کردن فمینیسم: از کنشگری اجتماعی تا گفتمان آکادمیک»۵۱، استدلال کرده است که فاصله بیشتر بین کنشگران فمینیست و پژوهشگران مطالعات زنان، به هر دو طرف آسیب میزند؛ اگرچه، او ادعا میکند آکادمی این خسارتها را درازای مزایای پذیرش نهادی قبول کرده است. قطعا عضویت در سیستم پدرسالارانه و نهادی آکادمیک آسیب خودش را به بیان و کنشگری فمینیسم در مطالعات زنان وارد میکند. ایجاد تغییر موثر به دغدغهای حاشیهای تبدیل میشود، که بیارتباط با دغدغهی خواندن کتابها و مقالات بسیاری است که با دیدگاه دانشگاهیان ممتاز۵۲ (به این معنی که از نخبهگرایی آکادمیک حمایت میکنند و کسانی که پیش از این معتقدند را دوباره موعظه میکنند۵۳، در صورتی که این کارهای تحقیقی از فمینیستهای آکادمیکی است که در هنگام نوشتن از حمایتهای مالی نهادی و قدرت برخوردارند/بودهاند؛ و این بدین معناست که کارشان تا حد زیادی غیرقابل دسترس و مبهم باقی میماند۵۴) نوشته شده است، و جدا است از جمع کردن عناوین پشت یک اسم فامیل خاص، استاد ثابت شدن، مطمئن شدن از اینکه هیچکس بهعنوان فردی بیش از حد «سیاسی» انگشتنما نمیشود و بهعنوان کسی شناخته نمیشود که بعضی استانداردهای سیاسی/روشنفکری مورد توافق را برآورده نمیکند. برای فهمیدن این مسئله یک سوال باقی میماند: آیا این گسترش شکاف به خاطر آن است که فمینیستهای آکادمیک اسیر ساختارهای نهادی شدهاند و از جنبشهای فمینیستی اجتماعی در ابعاد بزرگتر جدا ماندهاند؟
فمینیسم روزمره
واقعیت این است که زنان بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که کار فمینیستی میکنند، عقاید فمینیستی دارند، و متعهد به توانمندسازی زنان هستند، ولی خودشان را بهعنوان فمینیست خطاب نمیکنند، و یا فمینیسم را پذیرا و یا دربرگیرندهی دیدگاههایشان، دغدغههای ضروری و اولیهشان، و تجربههای زیستیشان نمییابند. جسیکا ولنتی۵۵ در کتاب خود، فمینیسم صریح: راهنمای زن جوان برای اینکه چرا فمینیسم با اهمیت است۵۶، به این موضوع اشاره کرده که مادرش او را با فمینیسم آشنا کرده است؛ ولی در حین صحبت در مورد مسائل فمینیستی از نظریه و هنر زبانپردازی۵۷ بحثی بینشان اتفاق نیفتاده است. مادر ولنتی، مانند بسیاری از زنان دیگر که عضوی از آکادمی نیستند، نیاز و یا علاقهای به بحث و گفتگو در مورد مسائل کسلکنندهای مانند نظریه نداشت. در عوض، آنها درگیر فمینیسم روزمره بودند. آنها فعالان و فمینیستهای میدانی، کنشگران حقوق زنان، کنشگران عدالت اجتماعی، هنرمندانی که کار میکنند تا تصاویر سکسیستی را به چالش بکشند، متخصصان بهداشت و سلامت عمومی، متخصصان بالینی، و پژوهشگران مدافع سلامت زنان، وکلا و کنشگران سیاسی که برای حمایت از قوانینی که معیشت زنان و خانوادهها را بهبود میبخشد، کار میکنند، و همچنین زنانی که به سادگی به دخترانشان میآموزند که با مردان برابرند و نباید نابرابریهای اجتماعی چه بر مبنای نژاد و یا جنسیت را بپذیرند؛ هستند.
اینها زنانی هستند که این امکان را ندارند که ساعات بسیاری را به بحث در مورد نظریهها، مانند نظریه تقاطعیافتگی، بپردازند و در عوض مجبورند با تقاطعهای بسیاری به صورت روزانه مقابله کنند، چه این تقاطع مورد هدف قرار گرفتن توسط مقامات مجری قانون بر مبنای نژاد۵۸ باشد، چه تفکیک محل سکونت که باعث نابرابری در وضعیت سلامت، عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و یا بدمسکنی۵۹ میشود. اینها زنان و متحدان مردی هستند که فمینیسم را در مقابله با مشکلات اجتماعی به کار میگیرند، اقدام جمعی میکنند، دگرگونی فرهنگی پدید میآورند، و حقیقت و صدای خود را مییابند.
فمینیسم دیجیتال – دروازهای برای موج چهارم فمینیستها؟
فمینیسم آنلاین شامل بهرهبرداری از رسانهی آنلاین برای بحث و گفتگو، بالابردن آگاهی دربارهی برابری جنسیتی، برابری اجتماعی و محقق کردن آن است۶۰. تفکرات فمینیستی غالبا با خصومت زنان رنگینپوست، که ممکن است احساس کنند توسط مطالعات زنان نمایندگی نمیشوند، روبرو میشود، و بسیاری از آنها از فمینیسم سوسیالیستی و ومنیزم۶۱، و اینکه چگونهاین مکاتب به تقاطع نژاد، طبقه، و جنسیت بهعنوان محرک سرکوب توجه میکنند؛ بیاطلاعاند. بنابراین، رسانهها و شبکههای اجتماعی تریبونهای آنلاین دیگر امکان تعامل، آموزش و بالابردن آگاهی را در میان مخاطبان رنگینپوست فراهم میآورند. با توجه به این واقعیت که شبکههای اجتماعی مردمی دیدگاههایی شخصی را در مورد مسائل و اجتماعی مطرح میکنند که خارج از حوزه و بنابراین خارج از رادار گفتمان سنتی و فمینیستهای آکادمیک هستند، تبدیل به منبع مهمی برای ایجاد تحولات و همچنین منبعی از گزارشها و رخدادهایی شدهاند که اغلب توسط رسانههای جریان غالب۶۲ و سازمانهای فمینیستی شناخته شده نادیده گرفته میشوند.
این دیدگاهها بر روی صفحات شبکههای اجتماعی گوناگون و بهخصوص وبلاگها و وبسایتهایی به اشتراک گذاشته میشود که به دیدگاههای فمینیستها و گروههای مختلف، از جمله تفکرات کسانی که با میل و علاقه برچسب فمینیست را نمیپذیرند، اختصاص داده شده است. برخلاف مقالات مجلات آکادمیک، این اطلاعات قابل استفاده هستند و درگیر سوگیری و رقابتی که در فضای آکادمیک فراگیر است، نشدهاند. به این معنی که هر کسی که به نحوی به تکنولوژیهای رسانههای دیجیتال دسترسی دارد، شامل سرویسهای محدود، از پتانسیل شرکت در اجتماع فمینیستی مختلفی که امروزه وجود دارد برخوردار است. در حقیقت، یک گروه، به نام شبکه فمینیستی۶۳، کمپینی جهانی برای شناسایی و پیوند دادن فمینیستها در سراسر جهان پدید آورده است، و انجام این کار را با تهیهی لیستی از اسامی و مشخصات افراد۶۴ و پایگاه دادهها آغاز کرده است.
فمینیستهای دیجیتال کسانی هستند که به جای اختصاص دادن صفحات زیادی به بحث در مورد نظریه، بینش و تحلیل شخصی در مورد تجارب زندگی واقعی و مشاهداتشان را ارائه میکنند. بنابراین، فمینیسم دیجیتال میتواند بهعنوان نقطهی ورودی به تفکر و کنش فمینیستی عمل کند و یک فضای گردهمایی برای فمینیستهای غیرآکادمیکی فراهم آورد که قصد شرکت در کنفرانسهای مطالعات زنان را ندارند و یا استطاعت اشتراک در مجلات پژوهشیِ فمینیستی که انحصاری هستند را ندارند.
آنهایی که با این مسئله که تریبونی دیجیتال نمایندهی فمینیستها باشد، به این خاطر مشکل دارند که ریشهی فمینیسم دیجیتال در محیطهای آکادمیک نیست، باید به خاطر بیاورند که جنبش فمینیستی در ایالات متحده آمریکا به این دلیل قوت گرفت و قدر و منزلت کنونی خود را بهدست آورد که زنان خانهدار ناراضی – ازجمله زنان رنگینپوست طبقه کارگر- باور خود را به اینکه فقط روان رنجورند۶۵ از دست دادند، از وضعیت شهروند درجه دوم خسته شدند و شروع به سازماندهی در سطح مردمی کردند تا به مشکلات اجتماعی که به طرز منفی بر روی زندگی، سلامت و رفاهشان تاثیر میگذاشت، رسیدگی کنند.
نهایتا، تنوع بسیار زیاد دیدگاهها، نقطه نظرات، و مکاتب فکری که در میان اجتماع فمینیستی آنلاین یافت میشود نمایانگر چهرهی جدیدی از فمینیسم است و به همین خاطر، به کسانی که در فمینیسم دیجیتال شرکت دارند بهعنوان فمینیستها موج چهارم اشاره شده است. آیا آیندهی فمینیسم در مسیری غیر آکادمیک و غیررشتهای۶۶ قرار میگیرد یا مسیری بین-رشتهای۶۷ در حوزهی فمینیسم خواهد بود؟ صرفنظر از این، برای آنکه فمینیسم در مقابل اظهارهایی که فمینیسم مرده است و یا دیگر موضوعیت ندارد، بایستد، نیاز دارد که تفکیک بین فمینیسم آکادمیک و فمینیسم غیر آکادمیک را برطرف کند و از گسترش فمینیسم در خارج از دیوارهای آکادمیک حمایت کند.
نتیجه
حقیقت این است که فمینیسم چادر بزرگیست که برای همه جا دارد و نیاز دارد که گروههایی که به حاشیه رانده شدهاند را به مرکز منتقل و آنها را بخش اساسی و ضروری جنبش کند. این امر میتواند با تاکید بر جنبهی فراگیر بودن فمینیسم محقق شود، ورای دانشگاهها و رقابت برنامههای درسی مطالعات زنان که برنامه آموزشیشان هنوز کارهای پژوهشی زنان رنگینپوست را به گونهای معرفی میکنند که گویی آنها همچنان نقش دیگریِ بیگانه را دارند. نیاز نیست کسی با همهی ایدههای آکادمیک کاملا آشنا باشد و یا دقیقا معنای عبارت «پداگوژی فمینیستی»۶۸ را بفهمد، یا توانایی از بر گفتن نظریههای گوناگون فمینیستی آکادمیک را داشته باشد تا بتواند به طور موثر مسائل فمینیستی را مورد بحث و بررسی قرار دهد و یا خودش را بهعنوان یک فمینیست بشناسد. اگر کسی مخالف تمام سیستمهای سرکوب، بهخصوص مردسالاری جهانی است، و به آزادی زنان، برابری جنسیتی، و فرصتهای برابر در تمامی حوزههای زندگی اعتقاد دارد، اساسا فمینیست است، چه مدعی برچسب فمینیسم باشند و چه نباشند.
از حق نگذریم، نیاز است دائم تکرار کنیم که فمینیسم آکادمیک وظیفه و هدف خود را انجام میدهد و به سادگی یکی از مسیرهای فمینیسم است که کسی ممکن است آن را برای ادامه دادن انتخاب کند. به طور کلی، فمینیسم یک چارچوب توانمندسازی است که فرد میتواند به واسطهی آن جهان را درک کند، نقد کند و تغییر دهد و در عین حال جایگاه خود را در آن تعریف کند. یکی از مهمترین اصول فمینیسم، مسئلهی انتخاب است. فمینیستها باید آزاد باشند تا خود را بهعنوان فمینیست بشناسند، و همینطور باید اجازه داشته باشند راه خودشان را در فمینیسم بسازند، چه این راه حرفهای آکادمیک در مطالعات زنان باشد، چه کار کردن در حوزهی کنشگری عدالت اجتماعی و سازماندهی حقوق زنان. فمینیسم باید فراگیر بماند و نباید توسط هیچ زیر گروهی تحت سلطه دربیاید.
آنتونیو گرامشی۶۹، نویسندهی ایتالیایی، سیاستمدار، نظریهپرداز سیاسی، فیلسوف، جامعهشناس، زبانشناس و از اعضای موسسان حزب کمونیست ایتالیا، «روشنفکران سنتی»۷۰ را که نماینده دانشگاهیان امروز هستند برای محقق کردن تغییرات اجتماعی به پیوستن به «روشنفکران ارگانیک»۷۱ از طبقه کارگر فرامیخواند. این بیان به شدت سادهسازی شده از گفتهی گرامشی، به بهترین شکل راهی را که فمینیسم باید انتخاب کند، نشان میدهد.
- Cherise Charleswell
- Merriam-Webster Dictionary. Retrieved on December 29, 2013 from http://www.merriam-webster.com/dictionary/feminism
- Advocacy(منظور فرآیند سیاسی فرد و یا افراد برای تحت تاثیر قرار دادن تصمیمات در سیاست، اقتصاد، سیستمهای اجتماعی است)
- suffragettes
- Sojourner Truth
- Mary Church Terrell
- Meiji Restoration
- feudal shogunate
- Reese L. Gender Difference in History. Teaching About Women in China and Japan. Social Education, NCSS, March 2003. Retrieved on December 19, 2013 fromhttp://www.womeninworldhistory.com/essay-04.html
- good wife, wise mother
- Reese L. Gender Difference in History. Teaching About Women in China and Japan. Social Education, NCSS, March 2003. Retrieved on December 19, 2013 fromhttp://www.womeninworldhistory.com/essay-04.html
- Hiratsuka Haruko
- Raicho
- Seito
- Bluestockingبه معنی یک زن روشنفکر و ادبی
- Reese L. Gender Difference in History. Teaching About Women in China and Japan. Social Education, NCSS, March 2003. Retrieved on December 19, 2013 fromhttp://www.womeninworldhistory.com/essay-04.html
- The Institute for Women’s Policy Research. Pay Equity & Discrimination.http://www.iwpr.org/initiatives/pay-equity-and-discrimination
- transformative change
- gender income gap
- human/sex trafficking
- lesbians
- transgendered women
- San Diego State College
- San Diego State University
- Cornell University
- missing women
- National Women’s Studies
- academic institution
- established scholars
- junior scholars
- Negotiating Points of Encounter
- Practices of Effecting Change
- Melissa Miles McCarter
- The Relationship of Feminism and Women’s Studies
- Epistemology
- McCarter MM. (2010). The Relationship of Feminism and Women’s Studies Notes on Composition Studies. Retrieved on December 23, 2013 from http://voices.yahoo.com/the-relationship-feminism-womens-studies-5846764.html
- intersectionality
- A Slam on Feminism in Academia
- Shaunga Tagore
- Ivory Tower
از ویکیپدیا: اصطلاح در اشاره به جهان یا محیطی به کار میرود که اندیشمندان در آن مشغول پیجوییهایی منفک از دغدغههای عملی زندگی روزمره میشوند. لفظ معمولاً حامل دلالتهای تحقیرآمیز در خصوص انفکاک عمدی از جهان روزمره است: پژوهش خفیه، بیش از حد تخصصی، یا حتی بی حاصل، و نخبه گرایی آکادمیک.
- hippie
- tenured professor
- privilege
- luxury
- Starbuckscoffee
- fair trade
- track pants
- lulu lemon
- queer theory
- Ellen-Messer-Davidow
- Disciplining feminism: From social activism to academic discourse
- privileged academics
- upholding a glass tower and preaching to the choir
- Messer-Davidow E. Disciplining feminism: From social activism to academic discourse. Durham, NC: Duke University Press, 2002.
- Jessica Valenti
- Valenti J. Full frontal feminism: a young woman’s guide to why feminism matters. Emeryville, CA: Seal Press, 2007.
- rhetoric
- racial profiling
- poor housing
- Martin CE, Valenti V. FemFuture: Online revolution. New Feminist Solutions, Barnard Center for Research on Women. 2012; 8:1-34.
- womanism ریشه در سرکوب جنسیتی و نژادی زنان سیاهپوست دارد و برای نمایندگی از زنان رنگینپوست و بهخصوص سیاه پوست پدید آمده است
- mainstream media
- Feminist Network. http://feministnetworkproject.wordpress.com/
- directory
- neurotic
- non-disciplinary
- inter-disciplinary
- feminist pedagogy
- Antonio Gramsci
- traditional intellectuals
- organic intellectuals
منبع: Feminism is Not Just for Academics: Overcoming Disconnect and Division