بیدارزنی: جلسهی رونمایی کتاب «یقههای لجباز» با سخنرانی آقای مومنی و آقای دکتر زرینکمر در کافه کتاب مهرگان ساری برگزار شد.
«یقههای لجباز» عنوان کتاب شعر هودیسه حسینی شاعر اهل شمال کشور است. او هشت سال است که به طور جدی شعر میگوید. شعرهای او قبلا در مجله جوانان و در فضای مجازی منتشر شده است. هودیسه حسینی پاییز امسال موفق به چاپ اولین کتاب شعرش توسط انتشارات فصل پنجم که ناشر تخصصی شعر است،شد.
با گشودن اولین صفحه از کتاب «یقههای لجباز» سیمای زنی را میتوان دید که زنانگی را در شعرش به زیبایی و صراحت به تصویر کشیده است. زن در شعر هودیسه نه یک زن سنتی است نه مدرن. نه زنی است که فقط در آشپزخانه باشد و نه زنی است بیگانه با خانه و خانهداری. زن در شعرهای هودیسه حسینی، زنی است بسیار ساده و صمیمی که انگار سالهاست او را میشناسیم یا زنی که در همسایگی ما خانه دارد و در عین حال دغدغهی زنانگی رهایش نمیکند. میتوان در زن شعرهای او زنی را دید که در عین حسرت و غم و دلتنگی از بلند خندیدن هم ابایی ندارد.
شعر او عشق است با چاشنی اندوه اما زن شعر او کسی است که زن بودن را یافته و زیسته و از داراییهای زنانگی برای زیبا کردن پلشتیهای دنیا استفاده میکند.
در ادامه قطعه شعر هایی از هودیسه حسینی را می خوانید:
چشمهایم قشنگ است
نمیدانستم
لبهایم شیرین است نمیدانستم
من یک زنم!
نمیدانستم..
—–
یادتان باشد
آگهی ترحیمم حتما عکس داشته باشد
تصویری از خودم
نه نقاشی شمع سوخته و گل پژمرده
عکسی واضح با چشمهای خودم
طوری که حسرت یک عمر شادمانی
در نگاهم فریاد بزند.
——
اطو کردن را دوست ندارم
صاف کردن چین و چروکها
این خط که نباید میافتاد
آستینهای بدقلق
یقههای لجباز
دامنهایی که اگر داغشان نکنم
حرف میزنند
و این لباس شب
که هر چه اطو میکشم رد دستهای تو
پنهان نمیشوند…
—–
شب شده ولی تاریک نیست
فیروزهی من روی انگشتهایم
مثل ماه میدرخشد…