فمینیسم امپریالیستی و لیبرالیسم

0
534

بیدارزنی: در مصاحبه‌ی اخیر سی ان ان۱، آلیسون کمروتای۲ روزنامه‌نگار از رضا اصلان۳، محقق دینی پرسید: آیا اسلام «با انجام رفتار بدوی با زنان و بقیه اقلیت‌ها در کشورهای اسلامی»، دارد خشونت می ورزد؟ اصلان پاسخ خود را با بیان این که شرایط برای زنان در کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان، متفاوت از یکدیگر است؛ شروع کرد. «در حالیکه زنان در عربستان سعودی نمی‌توانند رانندگی کنند، در کشورهای دیگر با جمعیت اکثرا مسلمان، زنان برای ۷ بار به عنوان روسای دولت‌ها۴ انتخاب شده اند.» ولی قبل از اینکه او بتواند جمله‌اش را با اشاره به اینکه هنوز در ایالات متحده آمریکا یک زن به عنوان رئیس جمهور انتخاب نشده است، کامل کند؛ توسط دان لمن۵ دیگر میزبان برنامه با بیان اینکه: «با این حال صادق باشید، رضا، بیشترکشورهای مسلمان، جوامع آزاد و بازی برای زنان نیستند.» متوقف شد.

چگونه کسانی مانند کمروتا و لمن، که به احتمال زیاد هیچوقت به کشورهای «آزاد و باز» ترکیه، لبنان و یا بنگلادش سفر نکرده‌اند، و یا مطالعه آکادمیکی در مورد مبارزات حقوق زنان در مراکش، ایران و مصر نخوانده‌اند، به نظر می‌رسد با اطمینان کامل می‌دانند با زنان در کشورهای مسلمان به صورت «بدوی» رفتار می‌شود؟ بر چه اساس، لمن بر این باور است که اجازه دارد اصلان را با فرض عدم صداقت به چالش بکشد؟ چگونه مفسران غربی با شواهد تجربی بسیار کم یا بدون هیچگونه شواهد تجربی در مورد حقوق زنان در کشورهای با اکثریت جمعیت مسلمان (که بنابر کشور، منطقه در داخل کشور، طبقه اجتماعی، تاریخ و ماهیت جنبش‌های آزادی‌بخش ملی، نقشی که اسلام در جنبش‌های سیاسی بازی کرده است و غیره به طور گسترده‌ای متفاوت است)، به طور معمول چنین اظهار نظرهایی در مورد زنان و اسلام می‌کنند؟

پاسخ در یک چارچوب ایدئولوژیکی، حاضر در همه جا و درست فرض شده که در دو سده اخیر، توسط غرب توسعه یافته است، قرار دارد. این چارچوب، که در تحقیقات آکادمیک به عنوان فمینیسم استعماری معرفی شده است، براساس تخصیص حقوق زنان در خدمت نظام امپریالیستی۶ است. این چارچوب در قرن نوزدهم میلادی در زمینه‌ی استعمار اروپایی متولد شده است و بر یک ساخت و ساز بربریت و ضد زن که «دنیای اسلام» باید توسط غرب روشنفکر و لیبرال متمدن شود؛ یک گفتمان که به عنوان شرق شناسی جنسیتی۷ هم شناخته شده است؛ استوار است.

فمینیست استعماری/ امپریالیستی در ایالات متحده آمریکا اشکال جدید و قدیمی به خود گرفته است. چارچوب کنونی برای تجدید حیات فمینیسم امپریالیستی در ایالات متحده آمریکا، حمله و تجاوز به افغانستان در سال ۲۰۰۱ است. ایالات متحده آمریکا با قرض گرفتن استعاری از بریتانیا در هند و مصر، و فرانسه در الجزایر، استدلال کرد که برای آزاد کردن زنان افغانستانی می‌رود. لیبرال‌ها و فمینیست‌ها در ایالات متحده آمریکا، برخلاف خواسته‌ی سازمان‌های فمینیستی افغانستانی مانند راوا (جمعیت انقلابی زنان افغانستان)۷ که مخالف مداخله ایالات متحده آمریکا بودند، عمل کردند و دست به دست حکومت بوش۹ دادند و از جنگ در افغانستان حمایت کردند.

در دوران اوباما، لیبرالیسم بیشتراز قبل با نظام امپربالیستی در هم تنیده شد. با وجود شواهد بسیاری که نشان می‎‌داد که اشغال افغانستان توسط ایالات متحده آمریکا و ناتو برای حقوق زنان به میزان اندکی کار کرده است، عفو-ایالات متحده آمریکا ۱۰ کمپینی را در حمایت از ادامه اشغال افغانستان هدایت کرد. در سال ۲۰۱۲ میلادی، در اماکن عمومی تبلیغاتی نمایش داده شد که زنان افغانستانی را در برقع با عنوان «ناتو: پیشرفت را ادامه بده»، نشان می‌داد. سازمان عفو بیشتر نشستی را که در آن توجیه فمینیستی امپریالیستی جنگ از طریق صدای زنان قدرتمندی مانند مدلین آلبرایت۱۱ دوباره بیان می‌شد، سازمان داد.

چه چیزی این گرایش بین لبیرال‌ها برای گرفتن مواضعی مخالف منافع زنان مسلمان و رنگین‌پوست را توضیح می‌دهد؟ عوامل متعددی وجود دارد که دو مورد شایان ذکر آن نژادپرستی و امپریالیسم هستند.

همانطوری که تعدادی از فمینیست‌های جهان سوم استدلال کرده‌اند، یک ضعف تاریخی فمینیسم لیبرال در غرب، نژادپرست بودن آن، و نگرش ریاست ماآبانه آن نسبت به زنان رنگین پوست که کمتر به عنوان متحد/ نماینده در مبارزه و بیشتر به عنوان قربانیانی که نیازمند نجات هستند، دیده شده‌اند؛ بوده است. این نگرش در ارتباط با هر دوی زنان رنگین پوست در جوامع غربی و همچنین زنان در جنوب جهانی۱۲ (منظور کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و در حال توسعه در آسیا از جمله خاورمیانه است) غالب شده است. این نگرش باعث می‌شود تا چهره‌هایی مانند مدلین آلبرایت و هیلاری کلینتون۱۳، حتی در حالی‌که هر دوی آنان در نقش خود به عنوان وزیر امور خارجه، امپریالیسم ایالات متحده آمریکا را جلو برده‌اند، به عنوان فمینیست های ناجی شناخته شوند. در ریشه‌ی چنین چشم‌اندازی، این درک لیبرالیسم از دولت به عنوان نهاد بی‌طرف و نه به عنوان دستگاهی اجباری و زوری که برای پیشبرد کاپیتالیسم و امپریالیسم به کار گرفته شده است، وجود دارد.

homeland

در حوزه فرهنگی، برنامه‌های تلویزیونی مانند هوملند۱۴ نه تنها از طریق خط داستان (پیرنگ) و نقش اصلی زن (کری متیسون۱۵)، بلکه ازطریق کمپین‌های تبلیغاتی‌اش، فمینیسم امپریالیستی را بازتولید می‌کند. در مقدمات فصل چهارم سریال هوملند، کمپین۱۶ تبلیغاتی، متیسون را «دور از خانه» در حال جنگیدن در جنگی مشروع و عادلانه۱۷ نشان می‌دهد. روسری قرمز متیسون، روپوش آبی و چهره‌ی سفیدش نماینده‌ی ملت آمریکا در برابر دریایی از تاریکی شرقی است. لباس منحصر به فرد و طرز ایستادن فعال، او را به عنوان تجسم فردگرایی لیبرال در تقابل با انفعال و غیر قابل تشخیص بودن زنان مسلمان در جامه‌های سیاه، نشانه‌گذاری کرده است. روایت بزرگتر، ساخت و ساز «ما» به عنوان جامعه ای که برای زنان و نمایندگانشان ارزش قائل است، و «آنها» به عنوان جامعه‌ای ضد زن در یک بازتولید کلاسیک از استدلال استعماری برخورد تمدن‌ها ۱۸، است.

با این حال، فمینیسم امپریالیستی تنها مورد علاقه‌ی نخبگان سفید پوست در غرب نبوده است؛ روشنفکران وابسته۱۹ در جنوب جهانی همیشه نقشی مهمی را در گسترش این تفکر ایفا کرده‌اند. امروز، در عصر «پسا نژادی»۲۰، نه تنها لیبرال‌ها و فمینیست‌های سفیدپوست، فمینیسم امپریالیستی را تقویت کرد‌‌اند؛ بلکه طبقه متوسط و حاکم از زنان سیاه و قهوه‌ای رنگ پوست (شامل مردمان شمال آفریقا، شاخ آفریقا، غرب و جنوب و جنوب شرقی آسیا، آمریکای لاتین و جنوب آمریکا است) در غرب و جنوب جهانی به صورت فعال (آگاهانه و یا حتی بعضا نا آگاهانه) به بیان اشکال جدید و عوامل جدید فمینیسم امپریالیستی کمک می‌کنند.

یک مثال اخیر از اینکه چگونه فمینیسم امپریالیستی می‌تواند گاهی اوقات شامل عاملیت زن مسلمان شود، توجه گسترده رسانه‌ها در غرب به خلبان زن امارات متحده عربی، مریم المنصوری است. المنصوری که به صورت گسترده مورد ستایش لیبرال‌ها و محافظه‌کاران در ایالات متحده آمریکا قرار گرفت (علیرغم تعبیر پستان ها روی زمین۲۱، که توسط خبرنگار فاکس نیوز۲۲، به جای عبارت اصلی چکمه‌ها روی زمین۲۳ است، به معنی اینکه نیروهای زمینی که درعملیات نظامی هستند، استفاده شده است.) وسیله‌ای برای پوشانیدن پادشاهی بی رحم خلیج و سابقه حقوق بشرشان، شد. اگرچه در حالی‌که ازتصویر زن مسلمان خلبان برای اختلال در تصویر استاندارد قربانی استفاده شد، روایت بزرگ تر این بود که ایالات متحده آمریکا را به عنوان نجات‌دهنده‌ای که یک ائتلاف از «مسلمانان خوب» را در یک جنگ صالحه و مشروع علیه داعش رهبری می‌کند، نشان می‌داد. به جای توماس ادوارد لورنس۲۴، ما باراک اوباما۲۵ را داریم.

به طور معمول، فمینیسم لیبرال حضور زنان را در ارتش مثبت ارزیابی می‌کند. در سال ۱۹۹۱ میلادی، بعد از جنگ خلیج فارس اول، نوامی ولف۲۶ فمینیست، سربازان زن ایالات متحده آمریکا را برای به دست آوردن «احترام و حتی ترس» و برای مبارزه کردن برای پیشبرد حقوق زنان مورد ستایش قرار داد. چیزی که او به آن اشاره نکرد، بیش از ۲۰۰ هزار نفر از مردم عراق، مرد و زن و کودک، بودند که در آن جنگ کشته شدند. همان طور که زنان عرب نمی‌توانند آزادیشان را با ریختن بمب بر روی مردم سوریه به دست بیاورند، زنان ایالات متحده آمریکا هم نمی‌توانند آزادیشان را از روی بدن‌های قربانیان نظام امپریالیستی به دست آورند. نظام امپریالیستی آزادکننده نیست، مطیع و تسلیم کننده است.

* دیپا کومار۲۷ دانشیار۲۸ مطالعات رسانه۲۹ و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه راتگرز۳۰ (نیوجرسی۳۱). او مولف کتاب‌های «اسلام هراسی و سیاست‌های نظام امپریالیستی»۳۲ و«بیرون جعبه: شرکت رسانه‌ها، جهانی‌شدن، و اعتصاب یوپی‌اس»۳۳ است.

منبع: Imperialist Feminism and Liberalism


 

  1. CNN
  2. Alisyn Camerota
  3. Reza Aslan
  4. Heads of states
  5. Don Lemon
  6. Empire
  7. Gendered orientalism
  8. RAWA (Revolutionary Association of the Women of Afghanistan)
  9. Bush
  10. Amnesty-USA
  11. Madeline Albright
  12. Global South
  13. Hillary Clinton
  14. Homeland
  15. Carrie Mathison
  16. Campaign
  17. “far from home” fighting the righteous war
  18. Clash of civilization
  19. Comprador
  20. Post-racial
  21. Boobs on the ground
  22. Fox News
  23. Boots on the ground
  24. E. Lawrence
  25. Barack Obama
  26. Naomi Wolf
  27. Deepa Kumar
  28. Associate professor
  29. Media studies
  30. Rutgers University
  31. New Jersey
  32. Islamophobia and the Politics of Empire
  33. Outside the Box: Corporate Media, Globalization, and the UPS Strike