{{تا قانون خانواده برابر:}} در مورد رسانه و قدرت اش نظریه پردازی های زیادی شده است. در ابتدا نظریه پردازان معتقد بودند مردم هرچه را از طریق رسانه می خوانند یا می بینند یا می شنوند، فرامی گیرند و بی چون و چرا آن را باور می کنند. نظریه گلوله ای از این دست نظریه هاست که معتقد بود مخاطب در برابر پیام های رسانه ای منفعل و رسانه فعال مایشاء است، دسته ای دیگر از نظریه ها ناظر به خصوصیات دموگرافیک آدمها بودند و می گفتند اگرچه رسانه تاثیرات قوی بر مخاطب دارد اما این تاثیرات به میزان تحصیلات، سن و طبقه اجتماعی مخاطب هم بستگی دارد. رسانه ها نه بی تاثیرند و نه اینکه فارغ از زمینهها و پیششرط های لازم برای این تأثیر و نمیتوان محتوای پیام ارتباطی را بهعنوان یگانه محرک، تأثیرگذار بر پاسخ مخاطب تلقی کرد. از 1970 به بعد نظریه های تاثیر قدرتمند رسانه ها مطرح شد که بر اساس آن گرچه رسانهها تأثیر مطلق ندارند اما تأثیر قدرتمندی بر نگرش و رفتار مخاطب دارند.
به هر روی امروزه نظریه پردازان معتقدند رسانه ها به یکی از ابزارهای اجتماعی شدن تبدیل شده اند و نقش زیادی در شکل دهی نظریات مخاطبان دارند. از این رو بررسی محتوای سریال های پخش شده از تلویزیون ایران در طی امسال به مناسبت 8 مارس خالی از لطف نیست چرا که نشان می دهد در طول یک سال چه چیزهایی به خورد مردم ایران داده شده است و بهتر بود چه سریال هایی با چه مضامینی از تلویزیون ایران پخش می شدند.
گذشته از سطح نازل سریال های صدا و سیما که روز به روز هم بی محتواتر و مبتذل تر می شوند، ترویج و دامن زدن به عقاید کلیشه ای و نقش های جنسیتی روز به روز وضعیت وخیم تری در این رسانه با مخاطب وسیع پیدا می کند.
سالهاست که به مناسبت نوروز سریالهایی مثلا کمیک از تلویزیون ایران پخش می شود هرچند بیشتر هزل است تا طنز. بهرحال «چاردیواری» و «زن بابا» دو سریال طنزی بودند که در ایام نوروز از تلویزیون پخش شدند. در هردو سریال زنها فضول و خبرچین بودند و مدام فالگوش می ایستادند.
{{ترویج وابستگی زن در سریال ها}}
در سریال «زن بابا»، زنی که سالها همسرش فوت شده بود و قصد داشت با مردی که پدرزن پسرش محسوب می شد، ازدواج کند با مخالفت پسرش روبرو شد. او مادرش را در خانه حبس می کرد تا مانع دیدار او با پدرزنش شود. جالب است که در فرهنگ ایرانی احترام به مادر تاکید شده است اما رسانه ملی در جهت عکس گام بر می دارد. اگر این برنامه ها برای این است که مثلا به پسرانِ غیرتی بیاموزد، مادرانشان حق ازدواج مجدد دارند چرا این سریالها ناموس پرستی را بیشتر ترویج می کنند؟ سریال هایی که تنها زن را در رابطه تعریف می کند، نمی تواند دردی از آنها دوا کند . اگر مسئولان رسانه می خواهند فکری به حال تنهایی بیوه زنان و بیوه مردان کنند بهتر است زن را موجودی مستقل تعریف کنند و نمایش دهند تا خودش برای زندگی و آینده اش تصمیم بگیرد.
{{پیچیدن نسخه ازدواج به هر قیمت برای دختران}}
در سریال «چاردیواری» دختری برای اینکه بتواند برای ادامه تحصیل و گرفتن دکتری به خارج از کشور برود مجبور می شود با پسری که کارگر یک رستوران است ازدواجی صوری کند تا پدرش اجازه دهد او همراه پسر به خارج از کشور برود. البته پدر دختر نمی داند که داماد قلابی آن شخصی که وانمود می کند- مهندسی ساکن لندن- نیست.
درد است که در قرن 21 دختران هنوز به اجازه پدرانشان برای انجام هر کاری نیاز دارند از ازدواج گرفته تا تحصیل. هولناک است که دختری برای رفتن به خارج از کشور باید سرپدرشان کلاه بگذارد چرا که قانونگزار و تمام نهادهایی که فرهنگ دولتی را ترویج می کنند زنان را موجوداتی ناقص می پندارند که توان تصمی گیری های درست را ندارند و باید مردان برای آنها تعیین تکلیف کنند. هنوز اجازه ازدواج دختر را باید پدر صادر کند و رسانه به ظاهر ملی ما به جای اینکه تفکرات اشتباه را در خصوص زنان به رخ جامعه بکشد و نسخه جایگزین را پیشنهاد کند تنها در پی مزدوج کردن دختران است و بس. در انتهای این سریال دختر تحصیل کرده با همین داماد قلابی که نه سوادی در سطح دختر داشت نه امکانات مالی نه همفکر بودند نه هم مسیر ازدواج کرد. در حالی که همه روانشناسان معتقدند برای دوام و بقای یک ازدواج زوجین باید به لحاظ تحصیلات و اعتقادات هم تراز باشند یا به قول علمای اسلامی هم کفو باشند.
ای کاش این مشکل که چه بسا باعث بروز ازدواج هایی از این دست می شود و آسیب هایی می تواند برای خانواده ها و جامعه به بار بیاورد، به شکل دیگری پرداخته می شد تا تلنگری باشد به جامعه که از کنترل دختران و محدود کردن شرایط زندگی برای آنها دست بردارد و صد افسوس که چنین نشد.
غم انگیز است که مسئولان صداو سیما تنها به فکر ازدواج جوانان هستند نه به فکر پایداری روابط زن و شوهر. ای کاش به جای تبلیغ کلیشه هایی مانند «زن باید نیم من باشد و گذشت کنند»، «مردها غرور دارند،چه اشکالی دارد زن گذشت کنند»، «زنها عاطفه دارند و به مرور مردها رام می شوند» از سوی بازیگر زن محبوب سریال های کمیک(مریم امیرجلالی) صداو سیما به زوج های جوان مهارت های حل اختلاف و ارتباط بدون خشونت را از طریق سریال ها و برنامه هایش می آموخت. مسئله مهمی که همیشه در سریال های ایرانی به عمد یا سهو مغفول مانده است.
ای کاش به جای تکرار کلیشه هایی از قبیل «زن باید سرخونه زندگیش باشه»، «زن نباید شب از خونه تنها بره بیرون»، «من شوهرتم هرچی من بگم» حرف های جدیدی مبتنی بر دانش روان شناسی و جامعه شناسی با زبان طنز به مخاطب ایرانی آموخته می شد تا بنیان های خانواده را مبتنی بر برابری، احترام و عشق مستحکم کند.
رسانه ای مانند تلویزیون قابلیت های زیادی در پیشبرد عقاید و اقناع مخاطب دارد و می شود از طریق برنامه های مختلف برابری زن و مرد و رفع تبعیض از زنان را آموزش داد.
{{ترویج ناموس پرستی در فیلم ها و سریال ها}}
در جامعه ای که آمار قتلهای ناموسی و خانوادگی اش بالاست چرا رسانه ملی به ناموس پرستی دامن می زند و پسران را علیه مادران و خواهرانشان می شوراند؟ مگر نه اینکه مادر از پسر بزرگتر است و فهم اش به طور معمول بالاتر پس چرا رفتارهای طالبانی را از صدا و سیمای ایران می بینیم که حیات و ممات زن را به دست مرد می سپارد؟
در فیلمی داستانی که از شبکه یک صداو سیما پخش شد -نامش را فراموش کردم- مرد و زن مسنی از هم جدا شدند و پسر وقتی پدرش حال مادرش را پرسید گفت:«به ناموس من کاری نداشته باش الان مامانم دیگه زن شما نیست» تاسف برانگیز است این برخورد، تلویزیون ایران به کجا می خواهد ببرد مردم این سرزمین را؟
در سریال «ستایش» طاهر عاشق خواهر دوست اش می شود و ستایش را از برادرش خواستگاری می کند. برادر ستایش ابتدا با او دعوا می کند که به ناموسش در دوستی نظر داشته و بعد که متوجه می شود کمک طاهر در فراری کردن او از جبهه به علت چشمداشت او به ستایش نبوده است، با این ازدواج موافقت می کند بی آنکه نظر ستایش برایش مهم باشد. انگار رفتن به خواستگاری هر دختری نیاز به کسب مجوز از برادر او دارد.
{{ترویج چندهمسری پای ثابت سریال های تلویزیونی}}
سریال دیگری که به گفته صدا وسیما سریال پربیننده ای است، «مختارنامه» است. هرچند منع تک خوانی زن بعد از 32 سال در ایران با این سریال شکسته شد اما میرباقری چنان عشق مختار را به زنانش به تصویر کشیده که گویی هردو زن نزد او جایگاهی یکسان دارند و مختار شیفته هر دوست. دو همسر مختار بعد از زندانی شدن او چنان با هم دوست می شوند که انگار دو خواهرند نه دو هوو. انگار چنان مخاطبان ایرانی از زنان عرب و حسادت هایشان که به کشتن امامان شیعه هم منجرشده بی خبرند که این دو زن این چنین دل باخته هم بازنمایی می شوند. این همه رنگ و لعاب دروغین برای چیست؟
بهتر نیست به جای ترویج چندهمسری و بی وفایی مردان که اثرات سوئی بر جامعه دارد فیلم هایی ساخته شود که تعهد را که به لطف شبکه های داخلی و سریال های ماهواره ای دارد از بین می رود، تبلیغ کند؟ اگر فیلمی تاریخی می سازیم چرا محتوایی در آن می گنجانیم که با واقعیت جامعه عرب نمی خواند؟ یا اصلا مگر در تمامی سکانس ها فیلم ساز به تک تک وقایع تاریخ متعهد بوده که در رابطه بین دو زن مختار بر فرض حسنه بودن رابطه هم وفادار باشد؟
{{زنان به مثابه دکور}}
«ستایش» سریالی که هنوز از شبکه 3سیما پخش می شود نمونه تمام عیار یک سریال ضد زن است. در این سریال مرد همسرش را «آبجی» صدا می زند و زن را حتی به ملاقات فرزندش که زندانی است نمی برد. پدرسالاری عریان را می توان در این سریال مشاهده کرد. زن در این سریال حتی نامی ندارد. حتی حق دیدار فرزندش را هم ندارد و حتی به خواستگاری برای فرزندش هم نمی رود تنها زنی زیباست و نقش اش پر کردن صحنه. مسئله ای که در سنتی ترین خانواده ها هم به ندرت دیده می شود. کدام مادری است که به دیدار فرزند زندانیش نرود یا همراه او نرود خواستگاری؟ این همه اغراق و نادیده انگاری زنان برای چیست آخر؟
کلیشه های منفی و نقض حقوق زنان در برنامه های صدا و سیما متاسفانه تنها به این موارد محدود نمی شود و بیش از اینهاست و هرچه گفته شد تنها مشتی بود نشان دهنده خروار.