زبانمان را درمان کنیم!

0
889

بیدار زنی: البته مطمئن نیستم که در جامعه‌ای که زبان آلوده به فرهنگی نادرست، زبان محاوره‌ی نوجوانان ما هم شده، منع افراد زیر ۱۸ سال از خواندن این یادداشت کار درستی باشد یا نه. اما به هر صورت، موضوع این یادداشت اشاره به اصطلاحات جنسیت زده‌ یا جنسی است که در زبان فارسی، در موقعیت‌های مختلفی ازجمله فحش‌، به‌قصد تهدید یا تحقیر، یا حتی برای توصیف، به کار گرفته می‌شود. ضرورت نوشتن این یادداشت واضح است: با یک‌زبان بیمار و نادرست، نمی‌توان درست و سالم اندیشید! پس بهتر است زبانمان را درمان کنیم!

*

بخشی از این اصطلاحات، مشخصاً «جنسیت زده» محسوب می‎شوند و بدن «زن» را مورد هدف قرار می‌دهند. تهدید جنسیِ زنانی که وابستگان مخاطب محسوب می‌شوند (خواهر/مادر/خواهر پدر/همسر و غیره) از این دسته‌اند. ناسزاهایی که در عرف به فحش «خواهر و مادر» معروف‌اند. این روزها، شکل غیرمستقیم‌تری هم به آن‌ها داده می‌شود که گوینده گمان می‌کند چون اشاره‌ی مستقیمی به چیزی نکرده، یا چون منظورش «واقعاً» فلان کار نبوده، یا چون حرفش را با طنز همراه کرده، در تکرار این اصطلاحات جنسیت زده مجاز است و آن‌ها اهانت جنسی محسوب نمی‌شوند. نمونه‌اش «سلام به مادرت برسون!»، «عمه‌ت چطوره؟»، «شماره‌ی عمه‌ت رو بده کارش دارم!». در کنار این تهدیدها فحش‌هایی هم هستند، که معنا و مفهومشان بی‌غیرت دانستن مردان در مقابل هرزگی همسرانشان است؛ فحش‌هایی که درواقع مردِ مخاطب را هدف قرار نمی‌دهد، بلکه روی اهانت بارش به همسر اوست!

*

اما بخش دیگری از این اصطلاحات، صفاتی هستند که با پیشوند یا پسوند قرار دادن یا صفت قرار دادن اندام جنسی زن یا مرد، مفهومشان بی‌قدر و ارزش دانستن، یا نامطلوب و ناخوشایند دانستن چیزی است. بعضی، این دست اصطلاحات را «جنسیت زده» یا زن‌ستیزانِ نمی‌دانند؛ چراکه به اندام جنسی زن محدود نمی‌شود و بار تحقیرآمیز آن در بعضی موارد به بدن مرد هم اشاره دارد. درواقع آن‌ها به‌نوعی مایه گذاشتن از اندام هر دو جنس را، دلیل خوبی می‌دانند برای اثبات اینکه این عبارات «جنسیت زده» نیستند و قصدشان مفعول دانستن و ابزاری دیدن بدن زن نیست. (البته در مواردی هم عضو مردانه معنای شجاعت و دلیری می‌دهد، که در این حالت مشخصاً زبان، جنسیت زده است: «ت*م فلان کار رو نداشتی!»).

پیش از اشاره به هر نوع فلسفه‌ای که در پشت به کار بردن این الفاظ است، و قبل از اینکه بخواهیم راجع به جنسیت زده بودن یا نبودن این اصطلاحات صحبت کنیم یا راجع به دلیل نادرستی آن‌ها بحث کنیم، باید به این نکته حتماً اشاره‌کنیم که در گفتگوی روزمره‌ی اعضای جامعه، نام بردن از اندام جنسی زن یا مرد در حضور جمع، به شکل پیشوند، پسوند یا صفتی برای یک موصوف، نوعی خشونت کلامی محسوب می‌شود و شنوندگان را معذب خواهد کرد. پس هیچ دلیلی برای دفاع از به کار بردن این الفاظ وجود ندارد.

شاید به همان دلیلی که گفته شد (این عبارات به هر دو جنس اشاره می‌کند) نتوان این عبارات را مصداقی از سکسیسم یا جنسیت‌زدگی (در معنای ابژه دانستن زن) دانست؛ اما در مورد اینکه چه دلیلی برای نادرست دانستن این اصطلاحات وجود دارد، شاید بهتر است به فرهنگی رجوع کنیم که در آن، به رابطه‌ی جنسی به‌عنوان یک رابطه‌ی انسانی و عادی نگاه نشده و همیشه آن را بُعد حیوانی و پست زندگی انسان‌ها دانسته‌اند. از طرفی اندام جنسی هم در چنین فرهنگی، نه یکی از اعضای بدن شبیه دیگر اعضا، بلکه نوعی زشتی و عیب محسوب می‌شود؛ و حتی در خود زبان هم، به این عضو «عورت» به معنای زشتی، گفته می‌شود.

*

اصطلاح نسبتاً پرطرفدار دیگری که می‌توان به کار گرفتن آن را هم، هم‌ردیف اصطلاحات قبلی دانست، اصطلاحی است که به رابطه‌ی جنسی، هم‌ردیف با «مورد تجاوز قرار گرفتن» نگاه می‌کند. عبارت «به گ* رفتن»، که فعل آن، در زبان فارسی به معنای تجاوز کردن نیست، بلکه به معنای برقراری رابطه‌ی جنسی است، اصطلاحی شده برای توصیف وضعیتی ناخوشایند، و با مفهوم متضرر شدن و آسیب دیدن؛ و درواقع مورد تجاوز واقع‌شدن. دفاع بعضی افراد از این اصطلاح، این است که معادل انگلیسی آن‌هم (f*ck) به‌وفور در زبان روزمره‌ی کشورهای دیگر کاربرد دارد، و این اصطلاح ارتباطی با جنسیت‌زدگی، مفعول دانستن بدن زن در رابطه، یا اهانت به چیز خاصی ندارد.

این اصطلاح به معنای مفعول قرار گرفتن در یک رابطه‌ی جنسی است؛ اینکه چرا نمی‌نویسم «تجاوز»، دقیقاً برای همین است که این فعل در زبان فارسی، به معنای رابطه‌ی جنسی است و نه تجاوز. در فرهنگ معین ذیل این کلمه آمده: برقراری عمل جنسی با زن توسط مرد و در کنار آن معنای دیگرش این است: «به‌زحمت انداختن و کلافه کردن»! مفهوم این فعل در فرهنگ ما تقریباً روشن است: مفعول یک رابطه‌ی جنسی قرار گرفتن، با این پیش‌فرض است که لزوماً طرف مقابل به‌زحمت و سختی می فتد! و از طرف دیگر، برقراری رابطه‌ی جنسی و تجاوز، گویا برای گوینده‌ی چنین اصطلاحی چندان تفاوتی باهم ندارند. من از فرهنگی حرف می‌زنم که در آن عمل جنسی، عملی قبیح و ناخوشایند است که لزوماً یک‌طرف رابطه را متضرر می‌کند. (بااینکه این مفعول لزوماً زن است هم، در اینجا کاری نداریم). واقعیت این است که چیزی که ما آن را به‌عنوان تجاوز می‌شناسیم و رابطه‌ای که از مسیر درستش منحرف‌شده و به شکل صحیح صورت نگرفته، برای این فرهنگ، تفاوت چندانی با خود عمل جنسی ندارد! مفعول عمل جنسی قرار گرفتن («به گ* رفتن») در زبان محاوره، معنای متضرر شدن و خسارت دیدن، و مورد تجاوز قرار گرفتن، پیداکرده است.

باور کنیم اینکه معادل این اصطلاح در زبان روزمره‌ی جوامع دیگر به‌وفور کاربرد دارد، از بار نادرستی استفاده از آن کم نمی‌کند. (تا جایی که می‌دانم این کلمه در انگلیسی هم در هر دو معنی استفاده می‌‌شود؛ هم به معنای عمل جنسی و هم تجاوز). اینکه هنگام به کار بردنش منظور ما «واقعاً»، خود این فعل نیست هم، معنای اصطلاح را عوض نمی‌کند! در مورد هیچ‌کدام از اصطلاحات قبلی، یا فحش‌ها و ناسزاها هم، منظور گوینده البته که «خود» چیزی که می‌گوید نیست! تقریباً همه‌ی ناسزاها، «فقط یک اصطلاح‌اند». و این دلیل درستی برای وجاهت بخشیدن به استفاده از آن‌ها نیست.

*

چه در به‌کارگیری اصطلاحات و کلمات و ناسزاهای سکسیستی و جنسیت زده، چه هنگام به کار گرفتن اصطلاحاتی که لزوماً جنسیت زده نیستند، اما همان‌طور که گفته شد با پیش‌فرض‌های فرهنگی نادرستی که دست از قبیح و پلید دانستن حوزه‌ی مسائل جنسی برنمی‌دارد؛ ما ناخواسته زبان بیماری را به کار می‌گیریم، که در حال بازتولید همان فرهنگی است که امروز متخصصان علوم انسانی، تمام توان خود را برای اصلاح و بازسازی آن به کار گرفته‌اند. کسانی که از این اصطلاحات استفاده می‌کنند، متأسفانه محدود به آن قشری که سرمایه‌ی فرهنگی پایینی دارند نمی‌شوند؛ درواقع روی سخن این یادداشت دقیقاً باکسانی است که به سرمایه‌ی فرهنگی بالایی دسترسی دارند، از منتقدین مسائل اجتماعی و فرهنگی‌اند، چه‌بسا دست به تولید اندیشه می‌زنند؛ اما دست از به‌کارگیری این زبان آلوده و بیمار برنمی‌دارند! نباید فراموش کرد که «زبان، واقعیت را تنها توصیف نمی‌کند؛ بلکه زبان، واقعیت را می‌سازد».