بیدارزنی: جایزه مالی تیم قهرمان «جام جهانی فوتبال زنان» در سال ۲۰۱۵ کانادا، «۲ میلیون دلار» است. شاید برای شما این رقم مقدار چشم گیری باشد. اما وقتی بدانید تیم ملی فوتبال آلمان، برای قهرمانی در جام جهانی برزیل ۲۰۱۴، ۳۵ میلیون دلار دریافت کرد، دیگر این مبلغی چشم گیر نیست. مجموع جوایز مسابقات مردان فیفا ۵۷۶ میلیون دلار بوده است. در حالی که تمام جوایز و پاداش های جام جهانی بانوان، به رقم ناچیز ۱۵ میلیون دلار می رسد. در پاسخ به چنین تبعیض آشکاری احتمالا برخی آگاهانه و ناآگاهانه، پای برخی استدلالهای تکراری و ظاهرا درست و حق به جانب را به میان میکشند از جمله آنکه فوتبال زنان کیفیت، جذابیت و درآمد تبلیغاتی فوتبال مردان را ندارد. این نوشته قصد دارد به چنین استدلالهایی پاسخ بدهد.
فوتبال زنان کیفیت ندارد؟!
این استدلالی است که در اولین لحظه از سوی خیلیها مطرح میشود و فیفا همچنین بر این باور است که «فوتبال زنان جدید است و درآمدزایی فوتبال مردان را ندارد» و جالبی این جاست کسانی که این استدلالها را مطرح میکنند، این باور خود را نه تنها یک «اظهار نظر سکسیستی» نمیدانند، بلکه آن را مبنای استدلالهای دیگر نیز قرار میدهند که یک امر حاوی تبعیض جنسیتی را با آن توجیه کنند و یا لااقل بگویند از دید آنها اصلا قیاس معالفارقی است.
اساسا همین بی کیفت نشان دادن فوتبال زنان و تبلیغ این موضوع، خودش مبنای سکسیستی و تبعیض جنسیتی دارد. زیرا که در حقیقت در همین ورزش، با توجه به معیارهای فوتبالی مثل میزان لمس توپ، تعداد پاسها، تنوع پاسها(پاسهای بلند، جهتدار قائمه و منفرجه، پاس سرضرب و ..) سرعت به ثمر رسیدن گلها و تعداد سانترهای عرضی و طولی و .. در فوتبال زنان با فوتبال مردان، تفاوت معناداری دیده نمیشود و این تفاوت از نظر آماری اعتبار و روایی و پایایی برای توجیه چنین اختلاف دریافتی فاحشی را ندارد.
اما به فرض اینکه چنین تفاوت کیفی هم وجود داشته باشد. سوال این است که آیا شما معتقدید زنان صرفا به دلیل اینکه جنس و جنسیتشان در جامعهی مردسالار «زن» نام نهاده شده است، توان چنین کیفیتی را ندارند یا اگر کمبود کیفیتی هم باشد باز خود ریشه در تاریخ تبعیض دارد. برای پیبردن به این مسئله به چند مثال تاریخی تبعیض بپردازیم.
شاید غیر قابل باور باشد ولی تا اوسط قرن بیستم، سیاه پوستان از حق آموزش برابر با سفید پوستان برخوردار نبودند. آیا از روزی که از این حق برابر برخوردار شدند، سفید پوستان و سیاه پوستان در موقعیت برابر تحصیلی قرار میگیرند؟ یا باید تلاشی دو چندان صورت بگیرد که تاریخ شرمگین سالیان نابرابری را جبران کرد(مبحثی که در مفاهیم حقوق بشری با عنوان «تبعیض مثبت » شناخته میشود). اما حتا بدون آن هم، آیا اکنون تفاوتی ذاتی در میزان یادگیری و توانایی علمی سفید پوستان و سیاه پوستان مشاهده میشود؟
مثال دوم احتمالا برای جامعه ایرانیان آشناتر باشد. سالهاست بحث «آموزش به زبان مادری» برای دیگر ملیتهای ایرانی مطرح میشود. جدای از بحث همیشگی آن، به فرض که از همین فردا «کوردها»،«تورکها»، «عربها» و «بلوچها» و «ترکمن»ها و … دقیقا حقوق آموزشی برابر با فارسها را داشته باشند. آیا صرفا از همان فردا وضعیت آموزش زبان مثلا تورکی یا کوردی در ایران برابر با زبان فارسی میشود؟ پس تکلیف یک عمر سیاستهای آسیملاسیون فرهنگی، یک عمر پشتیبانی فرهنگی از زبان فارسی و سالها داشتن دانشگاه، فرهنگستان زبان و بنیادهای آموزشی و تحقیقی به زبان فارسی چه خواهد شد؟ آیا به همان اندازه هم کوردها و تورک ها و…. چنین تاریخ سرشاری دارند. پس تکلیف این فاصلهی نپیموده شده کجای این دیگاه حقوق بشری شما قرار میگیرد؟
مثال دیگر در این ارتباط در حوزهی اقتصاد است. تاریخ بشر متاسفانه سرشار از تاریخی شرمسار از استبداد، استعمار و استثمار است. در پیشرفت موج اول و دوم توسعه یافتگی غرب، به جز انقلاب صنعتی و ماشینی شدن کارخانهها، یک امر بسیار ملموس دیگر تاثیر بیشتری داشته است. آن هم استعمار است.
در تاریخ استعمار مواد خام و اولیه از سرزمینهای استعماری استخراج و به سوی سرزمینهای«مرکزی» سرازیر میشوند و همان مواد خام در شکل محصولات تازه دوباره به بازارهای کشورهای پیرامونی صادر و با قیمت چند برابر به آنها فروخته میشوند. حال به فرض این که کشوری بعد ۲۰۰ سال استعمار همان شرایط کشور اولیه را پیدا کند. موضوع این است که اصلا نه شرایط استعماری وجود دارد که بتوان مواد خام اولیه را به وفور در اختیار آنها قرار بدهد و نه بازاری خالی مانده که این کشور بخواهد محصولات تولید شده را در آن بازارها به فروش برساند و اصلا شرایط برابری بین کشورهای در حال توسعه با کشورهای توسعه یافته وجود ندارد.
وقتی قرنها حق چیزی را نداشته باشی، معلوم است که از ابتدای کار کیفیت آموزش، کیفیت یادگیری و کیفیت به کارگیری نسبت به گروه اولیه پایین تر باشد یا لااقل برابر نباشد. اما بحث در اینجاست آن استدلالی که روا داشته میشود خودش مبنای استعماری، استثماری، تبعیض نژادی، دینی، یا جنسیتی یا گرایش جنسی دارد.
همچنین بخوانید: تماشای فوتبال زنان؛ درختی در حال سقوط
ورزش زنان جذابیت و درآمد تبلیغاتی فوتبال مردان را ندارد؟!
یکی دیگر از استدلالهایی که برای توجیه این رسوایی تبعیض جنسیتی آشکار استفاده می شود، این است که فوتبال زنان به اندازهی فوتبال مردان جذابیت تبلیغاتی و درآمد اقتصادی ندارد. اولا برای بازی فینال همین جام جهانی ۲۰۱۵ زنان در کانادا که کشور فوتبال خیز و فوتبالپروری هم نیست بیش از ۵۳ هزار نفر برای تماشای فینال به ورزشگاه رفته بودند. در حالی که میانگین بازیهای فوتبال جام جهانی مردان هم ۵۳٬۵۹۲ برای هربازی است.
تعداد گلهای زده شده در جام جهانی ۲۰۱۴ مردان ۱۷۱ و تعداد گلهای زده شده توسط زنان ۱۴۶ یعنی تنها ۲۵ گل کمتر آن هم با ۶۰ سال اختلاف است (اولین دورهی مسابقات جام جهانی زنان در سل ۱۹۹۱، یعنی ۶۰ سال بعد از برگزاری اولین دورهی جام جهانی مردان برگزارشد).
تصور کنید که به مردان ۶۰ سال اجازهی فوتبال بازی کردن و مسابقهی رسمی برگزار کردن و .. را ندهند جدا باور میکنید که در ۲۴ سال بتوانند در ۳۲ بازی رسمی گلهای شان را به ۳۰ گل هم برسانند؟
از سوی دیگر ممکن است که یک سوال کاملا سکسیستی مطرح شود. چطور است که برای جذابیت تبلیغاتی بخشیدن به هر امری در این دنیای سرمایهداری و از جمله خود همین مسابقات فوتبال مردان، از زنان به عنوان ابژهی تبلیغاتی استفاده میشود، اما وقتی مسئله به فوتبال خود زنان میرسد، اظهار میشود که جذابیت تبلیغاتی ندارد. جواب در دو پاسخ نهفته است. در حالت اول زنان به عنوان ابژهای در اختیار امیال و آرزوهای مردانه هستند اما در حالت دوم ابژه و سوژهی عمل، خود زنان هستند و این خالی از لطف لذتجویی سرمایهسالارانه و مردسالارانه است.
اما پاسخ اقتصادی قضیه در این نهفته است که خود فوتبال زنان نه به دلیل عدم جذابیت و کیفیت این ورزش از سوی زنان که دقیقا سر نکتهی آغاز این نوشته است. شما به مقداری که برای یک امر سرمایه گذاری میکنید، به همین مقدار امکان سودآوری و تبلیغات و دیگردرآمدهای جانبی آن نیز افزایش مییابد. وقتی جایزهی نهایی و نفع مادی یک کالا به نام فوتبال در بخش زنانهاش ۲ میلیون دلار میارزد چگونه باید انتظار داشته باشیم که شبکههای تلویزیونی آن را به اندازهی همان کالایی که ۳۵ میلیون دلار میارزد، در حد وسیع پوشش دهند.
آیا واقعا ورزش زنان و به ویژه فوتبال زنان جذابیت ندارد؟ پاسخ ساده این است که ما در طول شبانه روز چقدر ورزش زنان و به ویژه فوتبال زنان را میبینیم؟ و یا از آن میشنویم و میخوانیم؟ خوانندگان این مطلب گمان نبرند که این مسئله فقط شامل کشوری چون ایران میشود که ظاهرا از قوانینی اسلامی برخوردار است و در نشان دادن ورزش زنان خساست دینی و مذهبی به خرج میدهد. بلکه این مسئله به عنوان مثال در کشوری مثل آلمان هم به همین شکل است.
شبکه یک آلمان (ARD) در زمانی که بوندس لیگا در جریان است، هر شنبه ساعت شش خلاصه ی بازی ها را نشان میدهد. از دسته سوم مردان شروع میکند تا بوندس لیگای دو و بعد به صورت مفصل بوندس لیگای یک. آخر شب هم شبکه دو ZDF باز هم خلاصه بازی ها را میگذارد. بارها فمینیستهای آلمانی معترض شدند که مالیات تلویزیون را زنان و مردان این کشور به برابر پرداخت میکنند. چرا بوندس لیگای ۳ را در آن برنامه ی پربیننده پخش میکنید اما هیچ خبر و حرفی از لیگ فوتبال زنان منتشر نمی کنید.
وقتی برای همین مسابقات جام جهانی زنان هیچ کدام از سران شناخته شدهی فیفا، یوفا حضور پیدا نمیکنند و جایزهی مادی آن تا این حد پایین آورده میشود؛ وقتی به این رویداد اجازه دیده شدن، نوشته شدن، شنیده شدن داده نمیشود چگونه میشود که جذابیت تبلیغاتی آن بالا برود یا برابر باشد؟
دقت کنید تبعیض جنسیتی تنها در این زمینه نیست بلکه در همین جام جهانی زنان سال ۲۰۱۵ که در کانادا برگزار شد، زنان فوتبالیست را مجبور کردند که روی «چمن مصنوعی» بازی کنند. در کانادا هم حقوقدانان و فعالان حقوق بشر و فمینیستها سوای از فوتبالیست بودن و فوتبالدوست بودن، به این مسئله اعتراض کردند و استفاده از چمن مصنوعی برای بازیهای ۲۰۱۵ جام جهانی فوتبال زنان را مخالف قوانین کانادا مبنی بر اینکه «هر شخص حق برخورداری از خدمات، کالاها و امکانات برابر را دارد» دانستهاند. اما از آنجا که قرارداد اقتصادی ظاهرا با یک کمپانی تولید چمن مصنوعی بسته شده بود در نهایت این اعتراضها به جایی نرسید.
لازم به یادآوری است که این تبعیض تنها ویژهی ورزش فوتبال که در یک ذهنیت مردسالار دگرجنس گرا هنجار (۱)، مردانه تلقی میشود، نیست؛ بلکه در ورزشهایی که در ذهن برخی مردان و زنان مردسالاراندیش، زنانهتر هستند همین قضیهی تبعیض جنسیتی وجود دارد. به عنوان مثال در ورزشی چون تنیس همین قضیهی تفاوت دستمزدها و نرخ جوایز وجود داشته و دارد تا جایی که «بیلی جین کینگز» تنیس باز آمریکایی، رهبر و سازمان دهندهی حلقهی هواداران تنیس در اعتراض به تفاوت میزان جوایز نقدی مردان و زنان در سال ۱۹۷۰ فعالیت کرد و تا حد زیادی موفق شد.
اگر چه بر اساس این تغییر در محدوده ی ایالت متحده برای زنان و مردان جایزه ی نقدی مسابقات مساوی شد، اما در مسابقات معتبر سالانه ی ویمبلدون در بریتانیا تا امروز هنوز تنیس بازان زن جوایزی مساوی با مردان دریافت نمی کنند. زنان دیگری مانند جنیفر هارگریوز که در مصاحبه با مجله زنان ورزشکار (۱۹۹۴) گفته است: «ورزش جنسیتی شده است، و ورزش های حسی و عاطفی- مانند ژیمناستیک و پاتیناژ- برای زنان قابل قبول تلقی شده اند، و ورزش های قدرت نمایانه – مانند فوتبال، راگبی و وزنه برداری – را ذاتاً مردانه قلمداد کرده اند.»
انگار میبایست به برخی از این دوستان ورزش دوست که به واسطه همین خصلت مردانگی و تربیت مردسالارانه خود را مرکز عالم میپندارند و اظهار نظر در مورد ورزش را حق زنان و طرفداران حقوق برابر انسانها نمیدانند باید عرض کنم که اولا نه ما اولین انسانهایی هستیم که به چنین تبعیضهایی اعتراض میکنیم و نه شما اولین افرادی در دنیا هستید که با ژستهای ورزشکارانه، ورزش دوستانه و ورزشدانانه، در توجیه این تبعیضها میکوشید. آن هم از ترس اینکه مبادا این مباحث ما عیش شما را از لذت ورزش و فوتبال و.. منقض نماید، مشکل از ما نیست که به گمان شما از فوتبال و ورزش چیزی سرمان نمیشود. مشکل از شما است که از دانشبرابری انسانها و فمینیسم به عنوان یکی از این دانشها در زمینهی برابری جنسیتی هیچگونه اطلاعی ندارید.
که هم مباحث و انتقادهای ما مبحث نوینی نیست و هم تلاشهای نافرجام برخی تفکرات آگاه و ناخودآگاه تبعیضاندیش برای توجیه ورزشی یا اقتصادی این تبعیضها نوین است.
از سوی دیگر در واقع مشکل از عدم جذابیت ورزش زنان نیست، بلکه عواملی که در این یادداشت تنها به عنوان نمونه ذکر شد، باعث میشود که جذابیت ورزش زنان به نظر شما و یا برخی دیگر ناآگاهان پایین باشد. در واقع این فوتبال زنان نیست که کیفیت و جذابیت ندارد بلکه این سیاستهای تبعیض جنسیتی است که فعالیت اقتصادی، اسپانسرینگ، تبلیغات، تبادل پول، مبلغ قراردادها و … را در ورزش زنان پایین میآورد و به تبع آن کیفیت آن به چشم نمیآید.
در سیاست و اقتصاد، اصطلاحی فمینیستی وجود دارد که از آن به عنوان «سقف شیشهای» نام برده میشود و این اصطلاح ناظر به این مفهوم است که دنیای سرمایهسالار و مردسالار و دگرجنسگراهنجار، برای گروههای تحت تبعیض خود یک حد مشخصی از رشد اقتصادی و سیاسی را قائل است. اگر چه این سقف ظاهرا وجود ندارد ولی همچون یک سقف شیشهای مانع پیشرفت بیشتر از یک سطح مشخص برای زنان و دیگر گروههای تحت تبعیض میشود. جالبی قضیه اینجاست که در میان توجیهکنندگان چنین تبعیض فاحشی، کسانی هم دیده میشوند که از حق رفتن زنان به ورزشگاه در شبکههای اجتماعی دفاع میکنند اما نه تنها به اندیشهای که باعث میشود رشد اقتصادی این ورزش برای زنان پایین نگه داشته شود، دیده نشود، خوانده نشود و شنیده نشود اعتراضی ندارند بلکه آن را توجیه نیز میکنند.
پانوشت:
ارجاعات:
این متنِ کامنتِ من برای نویسنده در صفحه فیسبوکشونه که البته در لحظه کامنت رو پاک کردن و منو بلاک کردن.
امیدوارم مسوولینِ این سایت آستانه تحملشون بیشتر باشه!
بدون رفرنس و منبع صحبت کردن خیلی کیف داره ها!
اولا که شما اینو از کجا می گید؟ “اساسا همین بی کیفت نشان دادن فوتبال زنان و تبلیغ این موضوع، خودش مبنای سکسیستی و تبعیض جنسیتی دارد. زیرا که در حقیقت در همین ورزش، با توجه به معیارهای فوتبالی مثل میزان لمس توپ، تعداد پاسها، تنوع پاسها(پاسهای بلند، جهتدار قائمه و منفرجه، پاس سرضرب و ..) سرعت به ثمر رسیدن گلها و تعداد سانترهای عرضی و طولی و .. در فوتبال زنان با فوتبال مردان، تفاوت معناداری دیده نمیشود”
یه منبعی چیزی؟
دوم این که گفتی بی کیفیت نشان دادن مبنای سکسیستی دارد! یعنی اگر من بگم لیگ فوتبال افغانستان کیفیت خیلی پایین تری نسبت به لیگ ایران داره حرفم مبنای نژاد پرستانه داره؟!! آخه این چه استدلالیه که تا یه نفر میشینه فوتبل ببینه و کیفیت پایین تری مشاهده کنه انگِ سکسیستی بهش میزنید؟!
جواب اون سوالتون اینم که زنان از نظرِ جسمی توانِ کمتری دارن و در نتیجه سرعت بازیشون پایین تر و کیفیت پایین تره. هیچ مشکلیم نداره،یعنی توهین نیست اصلا، دیگه واقعیته.
در ضمن پاداش اون زنان فوتبالیست بر اساس درآمد مسابقاته! وقتی درآمد مسابقات مردان ۳-۴ میلیارد و درآمد مسابقات زنان ۷۰ میلیون، همچین پاداشی خیلی هم زیاده براشون!
و مهم تر از همه از تنیس گفتید! تنیس بانوان ۳ ست و آقایون ۵ سته و تازه بانوان گرامی میتونن زمان استراحت درخواست بدن. مگه طرفدار ساعت کار مساوی = پاداش مساوی نیستید؟ تنیس زنان که ۵ گِیم شد، اون وقت انتظار جایزه مساوی داشته باشید.
من درباره تنیس اططلاعات زیادی ندارم. ولی از فوتبال می دونم. می دونم که تعداد زنانی که در جهان حق و فرت فوتبال بازی کردن داشته و دارند، خیلی کمتر از تعداد مردان هست. اما در عین حال حمایت از فوتبال زنان به شدت پایینه . در کشوری مثل ایران که اصلا به روی مبارکشون هم نمی آرن این مسابقات رو. این که می گی چرا بدون رفرنس درباره کیفیت فوتبال زنان نوشته، به نظرم نگاهی به مسابقات جواب سوال شما رو می ده . علی رغم این که زمان زیادی از برگزاری مسابقات زنان نمی گذره ، من به عنوان یک تماشاگر حرفه ای فوتبال باید بگم سطح مسابقات پایین نبود. اتفاقا نویسسنده این متن هم ادعا نکرده که سطح مسابقات در حد جام جهانی مردان هست. اما می گه با توجه به زمان اندکی که از شروع فوتبال زنان می گذره … و بعد هم این که واقعا چرا قبل از این که الا مسابقات بخوان شروع بشن، قضاوت می کنن، و سطح اون رو پایین جلوه می دن؟ اون رو بی رونق نشون می دن ؟ فوتبال زنان حتی در ح خودش هم دیده نمیشه . انگار همه خواستن از رشون باز کنن.
خانمِ شیرینِ عزیز!
بحث اصلیِ ایشون از اختلافِ پاداش شروع شده. تا اونجایی که من میدونم و منبعش هم موجوده، پاداشِ زنانِ فوتبالیست ۴% از کلِ درآمد حاصل از جام جهانیِ زنانه و پاداش هر مردِ فوتبالیست کمتر از ۱% از کلِ درآمد حاصل از جام جهانی مردان! پس این نشون میده که در شرایطِ حالِ حاضر تبعیض به نفعِ زنان وجود داره!
مسلما عمرِ فوتبال زنان کمه و انتظار این که ییهو و با زور و اجبار (روشِ معمولِ فمینیست ها) مردم به فوتبالِ زنان علاقه مند بشن و درآمد این ورزش بره بالا انتظارِ بی جاییه. پیشرفتِ فوتبال زنان خوب بوده و بهتر هم خواهد شد و به مرور زمان درآمدزایی فوتبال زنان بیشتر میشه و نتیجتا پاداش مربوط به قهرمانی هم بیشتر خواهد شد.
والا منم فوتبال زنان رو دیدم، ولی کیفیتش پایینتر از فوتبالِ مردان بود و به نظرِ من هرگز به پای فوتبالِ مردان نمیرسه مگر این که واقعا از نظرِ بیولوژیکی اتفاقی بیافته و زنان بتونن از نظرِ قدرتی و سرعتی به پای فوتبال مردان برسن.
اگر فوتبال فقط و فقط تکنیک و تاکتیک بود مسلما فوتبال زنان و مردان میتونه برابر باشه اما با فاکتور قدرت و سرعت بعید میدونم با هر مقدار بودجه ای تفاوتی حاصل بشه.
و اگر در شرایط کاملا برابر از نظرِ بودجه و تبلیغات مردم علاقه بیشتری به تماشای فوتبال مردان (یا زنان) نشون بدن نباید مردم رو متهم به سکسیسم کرد! شاید واقعا کیفیتش بیشتر رو دوست دارن! مثل کیفیتِ بهتر ورزش حرکات موزون در آب که اصلا به مردان اجازه شرکت در المپیک داده نمیشه و احتمالا بیننده هم کم داره!!
و مهم این که وقتی کسی مثلِ من این حرف رو میزنه نه به زنان توهین میکنه و نه مردسالاره و نه سکسیست!!