بیدارزنی: «وقتی اسید بهصورت ندا پاشیده میشود از ماشین پیاده شده و همچون کبوتری خود را به شمشادهای اطراف میزده» پدر یکی از چند قربانی اسیدپاشی در اصفهان که تعدادشان همچنان نامشخص است.
زنان در ایران مانند زنان در جوامع نابرابر دیگر ازجمله هند، بنگلادش و پاکستان فوبیاهای ویژه خود را دارند. اگرچه برای درک تمامعیار ترس و خشونتی که زنان در خانه و خیابان بهطور روزمره تجربه میکنند حتماً باید «زن» باشید، اما کافی است چند دوست صمیمی مؤنث داشته باشید تا نسبت به این فوبیاها آگاهی پیدا کنید. البته اگر از آن دسته مردانی هستید که وقتی زنان اطرافتان از این ترسها با شما حرف میزنند با تمسخر آنها، این ترسها را ساخته و پرداخته خیالاتشان میدانید به همین آگاهی اندک هم نخواهید رسید. میتوان گفت فوبیای تجاوز و فوبیای اسیدپاشی از عمدهترین فوبیاهای زنان در ایران است. فوبیاهایی که نه ناشی از توهم، بلکه حاصل واقعیتهایی است که در جامعه در جریان است. جامعهای که در آن حتی قربانیان اسیدپاشی نیز بهجای محکوم کردن بیقید و شرط این عمل وحشیانه، سعی در بیگناه نشان دادن خود با اثبات مذهبی و باحجاب بودنشان دارند. جامعهای که زنانِ نصف جهانشبا اسیدِ ناامنی و تفکرات پوسیده و ارتجاعی میسوزند و در این میان شهیندخت مولاوردی، معاون رییسجمهور در امور زنان تنها به این واکنش اتکا میکند که: «لازم است تدابیری بهمنظور مقابله با خشونت علیه زنان اتخاذ شود» و از همه شرمآورتر اینکه عدهای در این میان نگران صنعت توریسم اصفهان هستند و بدون کوچکترین درکی از جامعهای که نمایندگیاش را بر عهدهدارند حرفهای همیشگی خود را تکرار میکنند که: «بهطور حتم مجرمان اسیدپاش از طریق سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و صهیونیستی یاری میشوند.»
اسیدپاشی خشونتی جهانی است اما بیشتر در کشورهایی مانند نیجریه، افغانستان، ایران، هند، نپال، کامبوج و بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر رواج داشته که در این میان بنگلادش بالاترین آمار اسیدپاشی را دارد. اسیدپاشی خشونتی جنسیتی محسوب میشود چراکه طبق آمارهای جهانی، زنان 75 تا 80 درصد موارد بازماندگان اسیدپاشی را تشکیل میدهند، زنانی که عمده آنها 19 تا 35 ساله هستند. همچنین 99 درصد افرادی که دست به این خشونت میزنند مردان هستند. این نوع خشونت نشان دهنده نابرابری جنسیتی و تبعیض و مانعی برای مشارکت کامل زنان در جامعه است. خشونت اسیدپاشی اغلب نسبت به زنانی اعمال میشود که از هنجارهای معمولی که آنان را در موقعیت فرودست قرار میدهد عبور کردهاند. این خشونت که بهعنوان نوعی خشونت خانگی نیز تلقی میشود، به دلایل مختلف دیگری ازجمله مشاجرات خانوادگی یا دعوا بر سر پول و اموال اتفاق میفتد، اما طبق گزارشهای جهانی دلیل عمده این خشونت رد درخواست ازدواج یا یک رابطه از جانب زن، انتقام و حسادت است. با این حال، اسیدپاشی به بهانه بدحجابی آن هم بهصورت گسترده در اصفهان شکل تازهای از اعمال این نوع خشونت در ایران نیست. سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی زمانی که زنان در ایران ملزم به حجاب اجباری شدند، بسیاری از زنانی که از پوشش اجباری سرباز میزدند با تهدید به اسیدپاشی از جانب افراطگرایان مذهبی روبهرو میشدند. علاوه بر ایران، اسیدپاشی به بهانه پوشش نامناسب در افغانستان و عربستان سعودی نیز گزارش شده است. اسیدپاشیهای زنجیرهای ماه مهر در اصفهان در حالی به وقوع پیوسته است که مجازات این عمل در سالهای اخیر با شدت بیشتری اجرا شده است؛ مجازاتی نظیر آنچه قرار بود نسبت به مجید موحدی متهم اسیدپاشی به آمنه بهرامی نو، اعمال شود و او از ناحیه هر دو چشم با اسید مجازات شود؛ مجازاتی که همواره مورد انتقاد فعالان حقوق بشر بوده است.
دسترسی آسان و ارزان به انواع اسیدهایی که در این نوع خشونت از آن استفاده میشود از دیگر مواردی است که فعالان اجتماعی در کشورهای مختلف نسبت به آن معترضاند و خواهان ممنوعیت خریدوفروش آزاد اسید، فروش آنها به افراد دارای مجوز و سیستم نظارت پیشرفته هستند. البته برخی دیگر نیز معتقدند که قوانین سختگیرانه سبب خریدوفروش اسیدها در بازار سیاه میشود که قانون باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشد. بیشتر بازماندگان اسیدپاشی حداقل یکی از دو چشم خود را از دست میدهند. بازماندگان این خشونت علاوه بر آسیبهای جسمی، اختلالات روانی مانند ترس، اضطراب، اختلالات استرسی پس از سانحه و اختلالات خوردن و خوابیدن مواجه هستند. البته بسیاری از بیماران دچار فروپاشی کامل روانی مانند بحران هویت میشوند. بسیاری از آنها نیز پس از این اتفاق مجبور به ترک تحصیل و کار خود برای گذراندن دورههای طولانی درمان هستند. بازماندگان این خشونت اغلب دچار انزوای اجتماعی میشوند که سبب آسیب به اعتمادبهنفس و وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنها میشود. این آسیبها بسیاری از بازماندگان را از داشتن زندگی مستقل برای همیشه محروم میکند. اسیدپاشی در هر نقطه از جهان و به هر بهانهای که باشد محکوم است، اعمال این خشونت نسبت به هر انسانی، بیحجاب و باحجاب، مذهبی و لامذهب و به هر بهانهای که باشد جنایت است. جنایت بعدی نیز سکوت فعالان مدنی بهویژه فعالان زن نسبت به فجایع اتفاق افتاده در اصفهان در صورت عدم واکنش تأثیرگذار و بهموقع آنها خواهد بود.