کوبانی یک برند نیست، کوبانی زندگی است

1
3035

بیدارزنی: کمپانی H&M یا همان هنس اند ماوریتس در سال ١٩٤٧ در سوئد پایه‌گذاری شد.طبق آمارهای سال ٢٠١٣ اکنون در ٥٣ کشور  جهان فعال و دارای ١١٦٠٠٠ کارمند است و به‌عنوان «مد سریع» شناخته می‌شود. برندی آماده حضور در همه مکان‌ها و زمان‌ها. این کمپانی برای مد پائیزه امسال خود از لباس‌های زنان مبارز کرد و به‌خصوص گریلاهایی که اکنون در کوبانی مقاومت می‌کنند، الگوبرداری کرده است. شاید در نگاه اول این مسئله آزاردهنده نباشد و حتی لبخندی از رضایت به همراه بیاورد که یک کمپانی یونیورسال،  لباس این دختران را جهانی کرده است. زمانی این اتفاق غیرقابل قبول می‌شود که بدانیم هویت این زنان گریلا و لباس‌هایشان و سبک زندگی آنان از پایه و اساس با این برندسازی ناهمگون است. در واقع انکار آن طرز نگاه و رفتاری است که کمپانی‌های مختلف سرمایه‌داری از بدن زنان انتظار دارند.

 

کوبانی2

 

چرا این کمپانی لباس گریلا را انتخاب کرده است؟

تصاویر زنان گریلا هزاران بار توسط رسانه‌های جمعی نشان داده شده و بودن و هویتشان تکثیر شده است. لباس‌هایشان، لبخندها و اندامشان در پشت خاک‌ریزها و در میان کوهستان‌های بلند. با اسلحه در دست و درحرکت و در مقابل آنان نیز یکی از خطرناک‌ترین گروه‌های تروریستی جهان قرار دارد و چند کشور برای شکست آن‌هم پیمان شده‌اند. این تصاویر چنان قدرتی دارند که حتی باوجود تمام سانسورهای موجود برای نادیده گرفتن فاجعه‌ی در حال وقوع در خاورمیانه، بازهم رسانه‌ها را تسخیر کرده‌اند. کمپانی‌های چندملیتی آرزوی تبدیل کردن این زنان مبارز و لباس و بدن‌هایشان را به کالایی مصرفی دارند. حال که نگاه و رسانه‌ها را تحت سلطه قرار داده‌اند، باید آن‌ها را مصرف کرد، باید از چنین بودنی استفاده ابزاری کرد و لباسی ساختگی را به فروش میلیون دلاری رساند. درواقع مبتذل کردن هر آنچه ستودنی و ناب است و کپی‌ای ندارد. امر مبتذل فراوان است، کپی عرضه‌شده، آن‌قدر ساده گردیده که همگان با هر سطح شعور و درکی بتوانند آن را بفهمند و البته بخرند. رنج و درد انتخاب و یگانه بودن را ندارد و دشواری زندگی در موقعیت‌های ضد انسانی را به همراه ندارد. قالبی و محصول عادت گرفتن و تقلید کردن است. پیش‌ازاین هم سیگار برگ چه گوارا و صورت و نام مارکس و جملات ماندلا و مونالیزای داوینچی مبتذل شده بودند. ایدئولوژی مسلط همه را تبدیل به کالاهایی جذاب کرد و به فروش رساند. این بار کمپانی عظیم   H&M  تصمیم به تصاحب زنان گریلا گرفته است، وقتی ناتوان از درک آنان و عاجز از رقابت با قدرت تصاویرشان است، این میل را به شکلی دیگر ارضاء می‌کند: کپی‌برداری از  لباس‌هایشان و فروکاستن آن‌همه انگیزه و شعور مبارزه به مارکی پشت ویترین، به  فروشی چند ده‌دلاری.میلی که ناکام می‌ماند.

کوبانی

بدن و لباس و هویت یکی هستند

«دوسرتو» و «فوکو» درباره بدن مطالعه کرده‌اند. فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه خود به نقش، قدرت و کارکرد سیستم‌های دینی، سیاسی و اجتماعی برای به بند کشیدن و تربیت بدن انسان در طی تاریخ اشاره کرده است. ساختن زندان‌ها، بیمارستان‌ها، تیمارستان‌ها، پادگان‌ها و مدارسی که با انضباطی خشن اداره می‌شوند همگی نه‌تنها برای ایجاد جامعه همگون از بیرون، بلکه برای رام کردن و تربیت کردن بدن است. هرکدام از نهادهای اجتماعی نیز سرمایه، کارکرد و اهداف و کارکنان خود را برای این به بند کشیدن در اختیاردارند. تربیتی که فوکو از آن سخن می‌گوید امروز در شکل و شمایلی دیگر بازتولید شده است. این انضباط خشن همواره بدن زن را نشانه گرفته است. در قالب مدل‌سازی و مصرف کردن همه اعضای بدن زنان. برای فروش هر چه بیشتر آن‌ها. تفاوتی هم ندارد که این کالایی کردن بدن زن برای فروش ماشین مازراتی باشد یا یک لیتر روغن مایع. برای اشانتیون یک هتل لوکس باشد در سواحل ترکیه یا پذیرش دانشجو در آمریکا، در همه این موارد بدن جوان یک زن سفیدپوست، سالم و قدبلند و صورت او با لبخندی مطمئن تضمین بازگشت سرمایه است. زنان برای تبلیغ کالاهای مربوط به خود هم این بدن را مصرف می‌کنند، بدنی که به‌دقت اندازه‌گیری می‌شود و به‌شدت کنترل می‌شود. مانکن‌های کمپانی H&M و دیگران، با قد ١٧٥ به بالا و وزن‌های کمتر از ٥٩ کیلوگرم با نگاهی خیره، گیج و مسخ‌شده بارها و بارها طول سالن‌های مد را طی می‌کنند از استکهلم گرفته تا ابوظبی، از ونکور تا استانبول. همگی باسن و دور کمر و اندازه مچ دست و فرم صورت‌هایشان طبق سلیقه کمپانی‌های مردسالار و سرمایه‌دار انتخاب شده یا تغییر کرده و جراحی‌شده است. کالایی موردپسند که قرار است خدمت کند و در همه نقاط دنیا بە نام  «ایماژ بدنی» کپی‌برداری شود.  این ایماژ تثبیت‌شده این بار توسط یک اتفاق به نام کوبانی شکست خورد. تصاویر زنان گریلا در مقاومت چندماهه کوبانی، درنبرد با داعش و در دفاع از خود و خاک همه الگوسازی‌های قبلی از بدن زنانه را به چالش کشیده است. این بدن زنانه چندین بعد دارد:

بعد سیاسی:  هویت این زنان هویتی آگاهانه و انتخاب‌شده  است. حرکت مداوم جمعی که در مقابل ارتش سوریه و نیروی داعش مبارزه و مقاومت کرده‌اند. بدن زنانه کالایی مصرفی توسط سیاستمداران نیست بلکه خود کنشگر، فعال و برابر است.

بعد اجتماعی:  تصاویر گزینشی از خاورمیانه  پیش‌ازاین همه بر خشونت علیه زنان و صورت‌ها و بدن‌های له‌شده و سوخته متمرکز بود. این بار این کلیشه‌ها در هم شکست. هویت اجتماعی آنان تحت سلطه پدرسالارانه نیست و بدن در این موقعیت نه سرکوب شده و نه به بند کشیده شده است. رها و درحرکت است.

بعد فمینیستی: آنچه فمینیست‌ها بسیار به آن اشاره کرده‌اند همان «کنترل بدن و ذهن زنانه» است توسط نظام‌های مختلف و تقسیم فضاهای موجود به مردانه و زنانه. هدف ایدئولوژی‌های مردانه سرکوب هرچه بیشتر و فروکاستن قابلیت و توانایی زنان است به همان سرنوشت و بدن محتوم. زنان گریلا با بدن‌های طبیعی و فراتر از هر خط کشی، ابژه‌ای تنها در اختیار خود و انتخاب خود هستند. سبک زندگی، هویت، لباس، ذهن و بدن‌هایشان تالی همان «خود بودن» است بدون اینکه جنسیت خود را انکار کنند یا در اختیار جراحی و اندازه‌های مردانه قرار دهند.

لباس  این زنان حتی اگر در این برند باقیمتی معلوم و زمانی مشخص و در هزاران هزار تعداد تکثیر شود، کالا شود و به مصرف برسد… هویت آنان قابل کپی‌برداری نیست. بودنی است ناب که علیه وضعیت موجود با تمام مناسبات بین‌المللی در یک منطقه ناامن به مبارزه برخاسته است.