بیدار زنی: «ایولین رید» مردمشناس فقید آمریکائی در کتابی کم حجم، آراء و نظریاتی که بر مبنای آنها طبیعت مسئول جنس دوم انگاشته شدن زن است را مورد تحلیل و نقد قرار داده است. وی در کتاب «آیا بیولوژی سرنوشت زن است؟» با زبانی بسیار ساده، کلیه باورهایی را که خودآگاه و ناخودآگاه، جایگاه فرودین زنان را انگاره ای طبیعی می پندارند به چالش کشیده و با تشریح افسانه پردازی نظریات مختلف؛ طبیعی انگاری فرودستی زنان، زندگی اجتماعی و جامعه سرمایه داری را علت اصلی جنس دوم شمرده شدن زنان عنوان میکند.
ایولین رید در بخش اول کتابش تحت عنوان «انسان ها گونه ای بی همتا» با مقایسه میان انسان و حیوان، پس از برشماری شباهت های این دو، نشان میدهد که انسان با غلبه بر محدودیت ها توانسته ضروریات زندگی خود را با کار، تولید کند و این همان نقطه افتراق انسان و حیوان است که انسان را به زندگی اجتماعی رهنمون شده است. تسلط انسان بر طبیعت، نیازهای جدیدی را برایش پدید میآورد و بسیاری از رفتارهای طبیعی او را به رفتارهای اکتسابی تبدیل میکند.
وی با طرح نظریه زهدان در باب کهتری زنان، دلایل عجیب و غیرعلمی که فرض را بر این مینهد که اعضای جنسی زن، او را از قابلیت های فرهنگی و عالی انسانی باز میدارد، به نقد میکشد و با مثال آوری از دنیای حیوانات، اثبات میکند که اتفاقا وظایف مادری، می تواند به ارمغان آورنده امتیازاتی برای ماده ها در نظام تنازع بقا باشد.
او مینویسد: «واقعیت این است که در عالم حیوانات، این جنس نر است که ناتوان است٬ نه جنس ماده و این معلول ویژگیهای مخربِ تمایل جنس نر در طبیعت است» ایولین رید همچنین تاکید میکند: «حیوانات نر به دلیل این خصلت ستیزه جوی تمایل جنسی نرینه٬ جدایی طلب و تفردطلب هستند و ناتوان از گردهم آمدن در گروههای مبتنی بر همکاری متقابل. در طبیعت٬ این ناتوانی نرها برای همیاری با یکدیگر تا جایی که به بسط پیوندهای گروهی مربوط می شود٬ نقص بزرگی است» (ص 14) و بالاخره نتیجه گیری میکند که :«انجام وظایف مادری٬ امتیازی برای ماده ها در تنازع بقا به ارمغان آورد و شاخهای از میمون های انسان نما را که اجداد ما بودند٬ قادر ساخت تا از خلال فعالیت های کاری٬ از شیوه ی طبیعی تنازع٬ به شیوه ی انسانی آن گذر کنند. در گذار از میمون به انسان٬ طلایه داران٬ ماده ها بودند و نه نرها.
ایولین رید با طرح نظریه «نر مسلط» به تجزیه و تحلیل این نکته غفلت شده، میپردازد که ستیز نرها برای تسلط بر ماده ها نیست بکله ستیزهای در درون این جنس است. او توضیح میدهد که چرا تمایل جنسی نرها٬ وظایف پدری را به وجود نمیآورد و چگونه وظایف مادری در نزد ماده ها به پیشرو بودن آنها یاری میرساند. استدلال دیگری که در همین بخش از کتاب مورد بحث قرار میگیرد٬ برتری و سلطه ی جسمی و فیزیکی جنس نر بر ماده است. این قابل قبول است که نرها (البته نه در همه ی گونه ها) درشت تر و از نیروی عضلانی بیشتری برخوردارند٬ ولی به نظر میرسد ذهنیت مردانه ی ما انسانها خواسته است روابط حیوانات را نیز با توجه به وضعیت اجتماعی انسان ها تشریح کند. او با این تحلیل ها نشان می دهد که نظریه «نر مسلط» در دنیای حیوانات چیزی جز یک افسانه نیست.
این مردمشناس برجسته در بخش بعدی کتابش با طرح نظریه شکار و کهتری زن، نظریه تقسیم کار اجتماعی میان زنان و مردان را که معتقد است زنان با توجه به وضعیت جسمانیشان (نظریه زهدان)٬ بیشتر به کارهایی مثل جمع آوری خوراک و کارهای روزمره می پرداختند ولی مردان چون قدرتمندتر بودند به شکار می رفتند، به چالش کشیده و بر این باور است که در نظریه شکارگری کارِ زنان دچار تحریف شده و جنبه های مختلف آن نادیده گرفته شده است. در این بخش از کتاب٬ خانم ایولین رید به افشاگری درباره نظریاتی میپردازد که نقش مهم زنان را در تقسیم کار اولیه نادیده میگیرند.
او معتقد است که این زنان بودند که شکل های گوناگونی از تولید٬ چرم سازی٬ ساختن ظروف٬ و انواع صنایع دستی تا خانه سازی٬ داروسازی و انکشافِ نخستین شکل های علم را انجام می دادند. «در حالی که یک شاخه از کار زنان٬ یعنی کشتِ زمین با خیشِ ابتدایی٬ به کشاورزی تحول یافت٬ شاخه ی دیگر٬ یعنی اهلی کردن جانورانِ وحشی سر از پرورش احشام درآورد. این پیشرفت های بزرگ نه تنها پایه های تمدن را بنا نهاد بلکه مردان را از قید شکار رها ساخت تا در این شکل های عالی ترِ تولید شرکت کنند»(صفحه 23) به این ترتیب این نه مردانِ شکارگر٬ بلکه زنانِ تولید کننده٬ حکیم٬ پرستار٬ معلم و ناقلان میراث اجتماعی٬ فرهنگی و فنی بودند که مهمترین کارها را در نخستین تقسیم کار مبتنی بر جنس انجام می دادند.
نویسنده در ادامه با طرح سوال «آیا زنان همیشه تحت ستم بوده اند؟» به طرح نظریه ی «خالوسالاری» میپردازد و با تحلیل دقیق٬ اثبات میکند که «خالوسالاری» نشان دهنده گذار کلانِ مادرسالار به خانوارِ پدرسالار است و اتفاقاً دلیلی برای وجود مادرسالاری در دوره ای از تاریخ میباشد.
هرچند نظریات مردم شناسانه ایولین رید را میتوان در دیگر آثار وی همچون انسان در عصر توحش، آزادی زنان، مد و بهره کشی از زنان به تفصیل بیشتری مورد مداقه قرار داد اما این کتاب کوچک نیز در ردیف آثار ارزشمند فمینیستی جای میگیرد که محتوای کم اما غنی آن، با زبانی بسیار ساده؛ اثبات می کند که بیولوژی سرنوشت زن نیست و این نظریات بعضا جانبدارانه و افسانه گونه هستند که سعی دارند انقیاد زنان را از ریشه های اصلی اجتماعی آن دور کرده و تا سطح ویژگی های جسمانی، تنزل دهند.