تا قانون خانواده برابر: ما ایرانیان مردمانی بسیار مهمان نوازیم. این را همهی «غربی»ها و مهمانهای «خارجی» و خلاصه همهی از ما بهتران تایید کردهاند و در سفرنامههایشان نوشته و در خاطراتشان ثبت کرده اند. اصلا همین که اثبات شد که کسی که با او طرفیم یک «مهمان» است، آن بخش مهمان نوازِ فرهنگمان فعال میشود، و تا جایی که در توانمان هست مهمان نوازی میکنیم. ضمن اینکه ما مردمی مهمانیدوست هم هستیم، که این مهم را می توان از مهمانی ها و دید و بازدیدهای نوروزیمان به خوبی فهمید؛ مثلا در ایام عید همین که مهمان مذکور از خانه یمان بیرون رفت و برگشت به خانهشان، ما هم شال و کلاه می کنیم و آماده می شویم و هنوز عرق میزبان بودنمان خشک نشده، می رویم به خانهشان مهمانی که بازدیدشان را پس بدهیم! یک چنین مردمان مهمانیدوستی هستیم.
و اما رسم مهمان نوازی در مهمانیهایمان. همان طور که می دانید در یک مهمانی، آدمها دو دسته اند: ما خودی ها که میزبانیم و وظیفه ی پذیرایی را بر عهده داریم، و آن غیرخودی های عزیزکرده ای که مهمانند و مورد مهمان نوازی قرار می گیرند. البته گاهی هم یک نخودی هایی در آن بین هستند؛ ولی در این مقال نمی گنجند.
شاید فکر کنیم این «ما خودیهای مهمان نواز» و «آن غیرخودی های مهمان» به راحتی از هم قابل تشخیصند؛ آن هم به این ترتیب که کسانی که ساکنین یک خانه اند «میزبان» محسوب می شوند و کسانی که از بیرون از خانه میآیند هم «مهمان»اند لابد. قاعده اش هم همین است شاید. این تقسیم بندی را البته در مهمانی های ساده و به صرف چای و شیرینی و میوه تا حدی میتوان تشخیص داد. معمولا ساکنان خانه شروع میکنند به «مهمان نوازی» و شمای از بیرون رسیده هم مهمانید و مورد نوازش قرار می گیرید! اما اگر مهمانی کمی طولانیتر شود و به صرف نهار و شام باشد، یا کار به جاهای باریکترِ (!) اتراق کردن و چند روز مهمان کسی بودن بکشد؛ می بینیم که چینشِ «میزبانهای مهمان نواز» و «مهمان های حبیب خدا» به شکل دیگری رقم می خورد!
همین که پای کار خانگی به میان کشیده میشود و «غذا پختن» و «مخلفات غذا را آماده کردن» و «میز یا سفره چیدن» و «ظرف شستن» و کارهایی از این دست _ که انجام دادنشان به راحتیِ پشت سر هم نوشتنشان نیست_ بخشی از وظایف «مهمان نوازی» می شود؛ تقسیم کارها نشان میدهد که ارج و قرب چه کسانی بیشتر است و باید مورد نوازش قرار بگیرند!
از سلام و احوالپرسی و خوش آمدید و صفا آوردید در اول مهمانی که بگذریم و از صرف چای و شیرینی که عبور کنیم؛ می رسیم به بخش اصلی ضیافتها که مهیا کردن غذا و آماده کردن میز یا سفره و دور هم غذا خوردن است. این بخش که شروع میشود، معمولا کسانی که مهمان و «از ما بهتران» تصور میشوند همچنان سنگر مهمان بودن را حفظ می کنند و «خودی ها» می روند و مشغول مهیا کردن غذا میشوند. اتفاقی که معمولا میفتد این است: مردان می نشینند به گفتگو و پذیرایی شدن، و زنان می روند در آشپزخانه. مهم نیست اگر بعد از یک هفته کار (حتی اگر برای مرد، اشتغال بیرون از منزل باشد و برای زن کار خانگی و خانهداری) هم زنان و هم مردان این مهمانی را برای خوش گذراندن و پر کردن اوقات فراغتشان ترتیب داده اند، به هر صورت باز هم سهم اصلی «مهمان نوازی» را قانون نانوشته ای انگار به عهدهی زنان گذاشته و مردان حتی اگر صاحبخانه باشند هم مهمان تصور می شوند.
بقیه ی جاهای دنیا را دقیقا نمی دانم، ولی ما ایرانیان «مهمان نواز» در مهمانی هایمان، معمولا دو دسته می شویم: زنان که چه میزبان باشند و چه مهمان به هر صورت «میزبان»اند و مردان که چه میزبان باشند و چه مهمان به هر حال «مهمان»اند. همینطور که مردان مشغول گفتگو و پذیرایی شدن اند، زنان به آشپزخانه می روند، برنج دم می کنند، خورش بار میگذارند، مرغ بریان می کنند یا ماهی سرخ میکنند (و البته اگر بساط منقل برای کباب بیرون از آشپزخانه و در فضای باز برپا باشد، مردان هستند که این وظیفه ی خطیرِ کوبیده و برگ و جوجه به سیخ کشیدن را بر عهده میگیرند). زنان در آشپزخانه سالاد درست می کنند، یا سبزی خوردن را پاک می کنند، دوغ هم می زنند و ظرف و ظروف را آماده می کنند. بعد از این آماده کردنهای اولیه، در مهمانیهای زیادی، باز هم زنان میز یا سفره را می چینند. و همه ی غذاها و چاشنی ها و ظروف و غیره را از آشپزخانه به میز یا سفره منتقل می کنند. سفره یا میز که مهیا شد، «مهمان ها» را «تا غذا سرد نشده» فرا می خوانند. معمولا هم ما ایرانیان مهمان نواز، «مهمانها» را به بالای سفره دعوت می کنیم و تا خیالمان راحت نشده که همه چیزِ سفره کامل است، و مهمانها به همه چیز به آسانی دسترسی دارند، «خودمان» سر سفره نمی شینیم. منظور از «مهمانها» و «خودمان» هم که مشخص است؟
اینکه حین تناول غذا ما بین خودمان و مهمان فرق نگذاریم هم دیگر به خودمان بستگی دارد؛ اگر در غیاب مهمان، خودمان، به خودمان سخت نگیریم، در حضور مهمان هم احتمالش هست که فرقی بین دسته بندیِ جدید «خودمان» و «مهمانان» نگذاریم. از آنجایی که نگارنده به دلیل شکل گیری آن کروموزوم تعیین کننده به صورت xx، زن شده و همیشه در همهی مهمانیها، در دستهی «خودمان» قرار دارد، می تواند بگوید که شواهد و قراین حاکی از آن است که بعضی خانوادهها با این گروه جدید «خودمان» هم درست شبیه خودشان رفتار می کنند! به این ترتیب که کلا با شما تعارف ندارند و خیلی هم اهمیتی ندارد اگر شما با آنها تعارف داشته باشید.
غذا که به خوبی و خوشی صرف شد و برای هم که برنج کشیدند و دیس های مرغ یا ظرفهای سالاد را که بی زحمت دست به دست کردند و ظرف سس را که لطف کردند به آن طرف سفره و نمکدان را که دادند به بغل دستیشان و از غذا که تعریف کردند و احیانا دستور پختِ آن غذاهای جدید را که به هم دادند؛ یکی از تراژیک ترین مراحل مهمانی برای «خودمان» و یکی از نمودهای مهم «مهمان نوازی» برای «مهمان ها»، فرا می رسد. ما ایرانیان مهمان نواز، در این مرحله به «مهمان ها»یی که تشکر می کنند، «نوش جان» می گوییم و آنها هم همین طور تشکر کنان و «زحمت کشیدید» و «خیلی خوشمزه بود» و «هرچه ما کم کردیم خدا زیاد کنه» گویان، از کنار سفره یا از سر میز بلند میشوند و به مکان سابقشان برمی گردند به راحتی. «خودمان» هم ظرفهای کثیف را جابجا می کنند و غذاهای باقی مانده را یکی می کنند و قاشق چنگالهای چرب را در یک ظرف می ریزند و سینی برای لیوانهای کثیف می آورند و هر آنچه را از آشپزخانه به سفره یا میز منتقل کرده بودند، از سفره یا میز، به آشپزخانه برمی گردانند و می روند که آماده شوند برای مرحله ی نهایی این پروژه ی گاه جانفرسای مهمانی.
در این قسمت از مهمانیست که «مهمان نوازی» ارزش و اهمیت اصلی خود را نشان میدهد. اگر شما از آزمون «مهمان» شناخته شدن سربلند بیرون آمده باشید و جزو از ما بهترانی باشید که «مهمان» حساب می شوند، در این قسمت همچنان در پذیراییِ منزل نشسته اید و احتمالا برایتان بعد از غذا چای آورده اند و می نشینید همچنان به پذیرایی شدن، حتی اگر صاحبخانه باشید. اما اگر بخت یارتان نباشد و چندان «مهمان» به حساب نیایید، بعد از اندکی تعارفات «شاه عبدالعظیمی» و معمول، باید بایستید در آشپزخانه یا هرجایی که صاحبخانه تعیین کند مثل حیاط یا ایوان یا حیاط خلوت و همهی ظرفها را بشوئید. البته من اینجا فقط نگارنده ی متنم و مامور و معذور، اما از صمیم قلب برایتان آرزو می کنم که این بدبیاری نصیبتان نشود!
یک مهمانی ایرانی تقریبا به این شکل به پایان خودش نزدیک می شود و بعد از اینکه همه ی ظرفها را شستید هم می توانید با نوشیدن یک لیوان چای یا خوردن میوه، کم کم تشریف ببرید خانه خودتان و بقیه ی «کار خانگی» را در آنجا ادامه دهید؛ البته اگر جزو «خودمان» باشید. «مهمانها» هم بعد از نوشیدن چای بعد از غذایشان و گفتگو و تماشای تلویزیون و شاید هم کمی چرت زدن، از شما می خواهند به آنها بپیوندید و «کم کم زحمتِ صاحبخانه را کم کنید».
البته آنچه در اینجا به آن اشاره شد یک الگوی کلی در مهمانی هاست. شاید کمی این طرف و آن طرف داشته باشد ولی سوخت و سوز ندارد؛ و خلاصه هر جا سخن از کار خانگی است، نام زنان هم در کنارش می درخشد!
در اینکه ما ایرانیان مهمان نوازیم، البته شکی نیست؛ ولی مهمان نوازیمان معمولا بعد از اثباتِ مهمان بودن و مهتری و بزرگیِ طرف مقابل است که رخ می دهد. احتمالا بعد از اینکه یک اروپایی از ایران دیدن می کند، از «مهمان نوازی» ایرانیان حتما برای دیگران نقل خواهد کرد؛ کاری که بعید می دانم یک افغان یا هندی یا فلیپینی بعد از برگشتن به وطنشان انجام دهند! که این البته برای این است که ما آنها را از خودمان می دانیم. همانطور که زنان را از خودمان می دانیم و چندان مورد «مهمان نوازی» قرارشان نمی دهیم!
خلاصه این متن در صفحه زنان روزنامه ابتکار در تاریخ 25 اسفند 92 منتشر شده است.