تا قانون خانواده برابر: داستان خیلی جدید نیست عزم حاکمیت برای بالا بردن نرخ باروری. اما زمانی که این حرفها از دهان رئیس جمهور سابق شنیده می شد، تصور می شد یکی از هزاران شوخی های احمدی نژادی است که ان شاالله با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری اش به آرشیو عجیب ترین افاضات آقای رئیس جمهور خواهد پیوست. اگرچه پیامد بسیاری از افاضات و اعمال وی نه تنها در ذهن ایرانیان خواهد ماند، بلکه آثار فاجعه آفرین آنرا ایرانیان برای مدتهای طولانی با پوست و گوشت حس خواهند کرد؛ اما مسئله جدی تر از این حرفها به نظر می رسد. بسیج همگانی حاکمیت در طرحی با نام پر طمطراق «تعالی جمعیت و خانواده» شگفت انگیز است. زمانی که نام این طرح را شنیدیم به یاد نام طرح های کذایی مشابه نظیر طرح «حمایت از خانواده»افتادیم که بر خلاف نام زیبا و پرمسمایش کمر به ویرانی بنیاد خانواده و له کردن تتمه شخصیت انسانی و احساسات زنان بسته بود. دیگر لازم نبود طرح را دید و پسندید. حنای این قبیل نام ها دیگر رنگ باخته اند.
اما با خواندن ماده به ماده این طرح شگفتی ساز می توان به عمق فاجعه و میزان خشونت و نقض سیستماتیک حقوق شهروندی، به ویژه زنان پی برد. در مقدمه این طرح تصریح شده مطابق نظر جمعیت شناسان، کشور در حال حاضر و حتی تا 20 سال آینده در وضعیت فقر جمعیت نیست و نخواهد بود و پس از آن جمعیت به تدریج به سمت سالخوردگی پیش خواهد رفت. سوال اینجاست که آیا در ایران امروز مشکلات حیاتی و مسائلی که فوریت بیشتری نسبت به فقر جمعیتی که شاید بیش از دو دهه دیگرگریبان گیر کشور شود، وجود ندارد که مسئولان اینگونه طرح ها را با تعجیل و بدون مطالعه زیرساخت ها و پتانسیل موجود در کشوری که گرفتار تحریم، انزوای بین المللی، تورم، انباشت پول در جیب عده ای معدود در برابر فقر گسترده مردم است، ارائه و تصویب می کنند. به راستی دغدغه ای فراتر از ازدیاد زاد و ولد در ایرانی که ما شایستگی حمایت و پرورش صدها هزار کودک کار و خیابان که در معرض انواع بیماری های خاص و آزارهای روحی، جسمی و جنسی قرار دارند، نداریم. آیا همین کودکان توانایی و لیاقت آینده سازی برای ایران را ندارند که آنها را در خیابان های شلوغ و پر خطر رها کرده و به فکر کودکانی از جنس دیگر باشیم. یا حتی قبل از خیابان های کلان شهرها و حاشیه آنها نگاهی به درون خانه های خود انداخته ایم؟ آیا به تک فرزندان ما آنقدر خوش می گذرد که بخواهیم این خوشی را به 4 بچه یا بیشتر به ازای هر خانواده ایرانی نیز بدهیم.
بالابردن نرخ باروری با طرح های تشویقی خارق العاده
این طرح ابتکارات خارق العاده ای برای بالابردن نرخ باروری به کار اندیشیده و به کار گرفته است. به عنوان قدم اول برای رسیدن به نرخ باروری مطلوب این طرح صحبت از سن مناسب ازدواج برای جوانان شده، که واقعا مشخص نیست این سن مناسب با توجه به کدام یک از وضعیت ایران امروز و جوانان ایرانی انتخاب شده است. جوانانی که پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی تا سن میانسالی به دنبال شغلی ثابت با درآمد مکفی هستند، چگونه سن 18-20 (برای دختران) و 20- 25 (برای پسران) سن مناسب ازدواج تشخیص داده شده است. آیا دولت خود را موظف به فراهم آوردن ابتدایی ترین امکانات برای ازدواج جوانان در سن 18 تا 25 می داند. وقتی به وضعیت اجتماعی و اقتصادی، باراز کار آشفته، شکاف عمیق طبقاتی و سیاسی نگاه می کنم گویی قانون گزاران و دولتمردان این حاکمیت از کره ای دیگر آمده و به این کشور برای این کشور قانون وضع می کنند.
در این طرح پیش بینی شده که چگونه بر خلاف نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، افراد نسبت به میزان فرزند آوری و زاد و ولد از دسترسی به شغل، رفاه اجتماعی و دیگر حقوق انسانی که بدون در نظر گرفتن هیچ تبعیضی حق مسلم شهروندی آنان است، محروم می شوند.
بسته های تشویقی این طرح چنان محکم کاری کرده که حتی در صورت ازدواج در سن مطلوب حاکمیت و فرزند آوری نیز نظر حاکمیت را جلب نکرده و در صورت داشتن بیش از سه فرزند به والدینی که با کوهی از مشکلات مادی روبه رو خواهند بود، با دادن یک سکه بهار آزادی سپاس گزاری شود. (ماده 36 طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده)
طرحی با هدف محبوس کردن زنان
این طرح نیز مانند بسیاری از طرح ها و قوانین، گوشه چشمی هم به زنان و وضعیت آنان داشته، تا خدای ناکرده مبادا قانونی وضع شود که زنان را از تحمل خشونت ها، تبعیض ها، نابرابری ها بی بهره گذارد. این طرح تقریبا مسیر دشوار طلاق برای زنان را مسدود نموده و با تشویق مراجع قانونی از جمله وکلا و دادگاه های خانواده و قضات دادگاه ها از وقوع طلاق به هر قیمتی جلوگیری می کند. سوال اینجاست که آیا جلوگیری از وقوع طلاق به هر قیمت می تواند کیفیت زندگی خانواده ها را علی الخصوص در ازدواج های پر شتاب و غیر منطقی بدون در نظر گرفتن آمادگی مادی و روحی زوجین انجام می گیرد بالا ببرد؟ پایین آوردن نرخ طلاق به زور، نتیجه ای جز تبدیل خانواده های مشکل دار به زنان و مردانی که عملا در وضعیت طلاق عاطفی به سر می برند و کودکانی که در محیط های پر خطر و پر آشوب چنین خانه هایی پرورش می یابند، نخواهد داشت. همچنین با توجه به محدودیت ها و تبعیض های فاحشی که در قوانین ایران در مورد زنان وجود دارد، نتیجه این طرح ها تبدیل زنان به وسیله ازدیاد موالید و انزوای آنان از فعالیت های اجتماعی و زندگی پر نشاط نمایند.
طرح های این چنینی در نگاه اول ضد زن به نظر می رسند؛ اما با تعمق بیشتر در آنها می توان در یافت که عواقب ناشی از ضدیت و ستیزه با زنان یک جامعه، زایل کردن حقوق زنان را به طور مستقیم و زایل کردن حقوق کودکان را در مرحله بعد نشانه رفته است. در جامعه ای که زنان و کودکان آن در شرایط انسانی و مطلوب و برابر زندگی و رشد نکرده باشند، نمی توان شاهد جامعه ای سالم و مطلوب از دل این همه بی عدالتی بود؛ زیرا آنچه را آیندگان ما درو خواهند کرد که کاشته ایم.