صدای زنان مسلمان علیه خشونت را خفه میکنند، ما باید صدای آنها باشیم.
بیدارزنی: گفته میشود بسیاری از مردان مسلمان در مواجهه با اسلامهراسی بهجای پرداختن به میراث به جا مانده از خشونت پدرسالار صدای زنان مسلمان را خفه میکنند.
زنان مسلمان از دو بعد ویژه به حاشیه رانده شدهاند. از یک طرف در سطح جهانی اسلامهراسی گسترده موجب بیاعتنایی به شنیدن صدایشان شده و از طرف دیگر در داخل جوامع مسلمان با اولویت دادن به نژادپرستی علیه مسلمانان سرکوب مبارزات در برابر پدرسالاری توجیه میشود.
من سال گذشته دربارهی قتل ناموسی سلبریتی فضای مجازی (قندیل بلوچ [۱]) نوشتم. طی چند ساعت، موجی از نظرات افراد گوناگون از اسلامهراسان گرفته تا افرادی که معتقد بودند مقالهی من نژادپرستی ضد اسلامی را ترویج میکند به من ارسال شد.
این واکنش برای بسیاری از زنان مسلمانی که سخن میگویند، مینویسند یا در فضاهای عمومی علیه سرکوبهای پدرسالار و خشونت علیه زنان فعالیت میکنند، عادی است. کنترل فعال صدای زنان در جوامع مسلمان و تعصب و نژادپرستیای که خارج از جامعه متحمل میشوند شرایط را برای زنان مسلمان نجاتیافته از خشونت، فعالان و ائتلافها دشوار میکند.
نظم غالب پدرسالار مشخص میکند کدام شکل از خشونت علیه مسلمانان عاجل بوده و از ما میخواهد دست به عمل بزنیم. مطابق با این نظم، نژادپرستی ضدمسلمانان پیش از آنکه حتی صحبت سرکوبهای پدرسالار به میان بیاید بحث را برده است زمانی که شهرت مردان مسلمان برجسته همچون روحانیان در خطر باشد به جنب و جوش می افتد این نظام حامی امتیازات مردانه و سلسله مراتب جنسیتی است.
زمانی که ما زنان مسلمان در این باره به سخن میآییم، محکوم به صحنهسازی میشویم. برخی یادآوری میکنند که «همهی مردان مسلمان اینگونه نیستند». من در کشوری با اکثریت مسلمان بزرگ شدهام و میدانم همهی مردان مسلمان اینطور نیستند اما این را هم میدانم که بسیاری از مردان در فرهنگها، جوامع و کشورهای مختلف دنیا اینچنین هستند پس برای همین من به زنان باور دارم.
این تفکر که اگر زنان مسلمان دربارهی خشونتی که متحمل میشوند صحبت کنند تا حدی مسئول اسلامهراسیاند نه تنها بیمعنی بلکه تاکتیک بیشرمانهی قدرت پدرسالاری است که به دنبال اولویت دادن مردان مسلمان و اعتبار آنها به مسائل زنان است. وقتی این تاکتیک جواب دهد، ما زنان مسلمان و مسائلمان دم دستی تلقی میشود و نادیده انگاشته میشویم.
بازنمایی زنان مسلمان فعال به عنوان موجودات شروری که با صحبت علنی از بیعدالتیها رازهای مگوی جامعه را فاش کردهاند حاکی از پیچیدگی این سلسله مراتب مسائل است که اسلامهراسی را برتر و بالاتر از نیاز به پرداخت به سرکوبهای پدرسالار نشان میدهد، حتی این روایت را ایجاد میکند که هر دوی اینها مبارزاتی جداگانه هستند اما مسئله این است که ما باید همهی این سرکوبها را حتی هنگام پرداختن به یکی از آنها به یک اندازه جدی بگیریم.
مردم، بهخصوص زنانی که از این سلسله مراتب تبعیت نمیکنند تحت نظارت قرار گرفته و توسط مجامع عمومی بارها شدیداً سرکوب و سریعاً ساکت شدهاند. سیستم موثر است. یکی از دوستانم به من گفت که ناچار بود همه پستهای فیسبوکش را که مربوط به روحانیت و خشونتهای جنسی وارده به زنان بود حذف کند چرا که بارها مورد بازجویی و آزار و اذیت قرار گرفته بود.
ما اول باید موانع متمایز و دشوار زنان مسلمان بازمانده از خشونتهای پدرسالار را شناسایی کنیم چراکه لایههای متعددی از سرکوبهای متقاطع همچون پدرسالاری و اسلامهراسی وجود دارند که شرایط را بهخصوص برای زنان مسلمانی که میخواهند از تجربههای خود سخن بگویند دشوار میکنند. آنها نباید مسائل خود را در مقام زنان مسلمان مطرح کنند، بهخصوص بهخاطر مسلمان بودنشان.
انگار به طرز عجیبی نژادپرستان ضدمسلمان و برخی افراد داخل جوامع مسلمان که حامی ساختارهای پدرسالار سرکوب هستند یک جور هدف مشترک دارند و هردوشان ترجیح میدهند زنان مسلمان کلاً از صحنهی عمومی ناپدید شوند.
به محض اینکه زنان مسلمان سخن میگویند وادار به سکوت میشوند، گاهی با تهدید به خشونت و گاهی هم با تمسخر. در دیگر مواقع فشارها در قالب انکار رخ مینمایند، گاهی صورتی «منطقی» میگیرند و تقاضای شواهد و مدارک دارند، گاهی هم تحت لوای شهروندان «نگران» جهان در میآیند که دلواپس عکسالعمل های سیاسی علیه مسلمانان هستند.
بارها گفته شده است که مردان (و زنان) مسلمان برای مواجهه با اسلامهراسی صرفاً به کنترل صدای زنان مسلمان در جامعه دست زدهاند نه پرداختن به ساختارهای استعماری حافظ نژادپرستی ضد مسلمانان که شامل مشروعیت خشونت پدر سالار نیز میشود.
روحانیون، محققان مذهبی و در مجموع مردان همواره به سهولت به عنوان نمایندگان جامعهی مسلمان جای گرفتهاند. هزینهی مرکزیتیابی صداهای مردان در میان مسلمانان پراکنده در جهان سرکوب صداهای زنان بهخصوص زنان مسلمان رنگینپوست است. اگر بخواهیم واقعاً به این مسئله بپردازیم باید تعمداً به دنبال صداهای زنان باشیم، به آن ها باور داشته باشیم و آن را تقویت کنیم.
بسیاری از زنان مسلمان هنگامیکه میخواهند سخن بگویند باید خودشان را برای کنترل شدن، اشتباه فهمیده شدن و زیر سؤال رفتن آماده کنند. نجاتیافتگان و فعالان مجرب باید این کار خطیر را حتی به قیمت هزینههای شخصی هدایت کرده و همچنان به سخن گفتن ادامه دهند. دیگر وقت آن رسیده که شروع به شنیدن کنیم، در سکوت و متحد.
منبع: گاردین
پانوشت:
درباره نویسنده: ملیحه آکویل اهل لاهور پاکستان است. او دانشجوی دکتری مطالعات جنسیت و فرهنگ در دانشگاه سیدنی است.
۱) فوزیه عظیم در پاکستان با نام قندیل بلوچ شناخته میشود. وی در رسانههای اجتماعی دربارهی مسائل زندگی روزمره و نقد جامعهی مردسالار پاکستان سخن میگفت و توسط برادرش کشته شد.