آزار جنسیتی در مدارس هند و لزوم بحث پیرامون آن/برگردان: سیمین فروهر  

0
71

بیدارزنی: کلاس هشتم بودم که شوخی تازه‌ای در مدرسه‌مان باب شده بود. پسرها با هرهر کردن از ما می‌پرسیدند [۱] «?Sone ka bhaav kva hai» یا «?”What is the value of “Sone» به این معنی که «قیمت “Sone” چقدر است؟». بیشتر دخترها خیال می‌کردند «Sone» به معنی طلا است و متناسب با این برداشت جواب سؤال پسرها را می‌دادند. اما «Sone» به معنی «خوابیدن» نیز هست. بنابراین سؤال پسرها از دخترها در واقع این بود: «قیمت (خوابیدن با) شما چند است؟».

کلاس‌های درس مملؤ از جوک‌های کثیف و هوس‌پراکنی‌‌های جنسی پسرها بود. وقتی به آن روزهای خوب گذشته فکر می‌کنم یاد آهنگ‌های هزل جنسی‌ای می‌‌افتم که پسرها برای دخترها می‌خواندند. یاد جملاتی می‌افتم که به علایم اختصاری خجالت‌آوری تغییر شکل می‌یافتند؛ به عنوان مثال I Do Ishq Only Tumse (به معنی من تنها عاشق تو هستم) به علامت اختصاری IDIOT (احمق) تبدیل شده بود. یاد زبان بی‌ادبانه و خشونت‌آمیزشان درباره­ی دخترها و همچنین تماس‌های فیزیکی ناخوشایند آن‌ها می‌افتم.

برای توضیح علت بروز این رویدادها فهم مشترکی میان آدم‌ها وجود دارد. پسران نوجوان با ورود به دوران بلوغ، ناگهان با موجی از تغییرات هورمونی و بیولوژیکی مواجه می‌شوند که آن‌ها را آسیب‌پذیر می‌کنند. آن‌ها دوست دارند درباره رابطه جنسی حرف بزنند اما اطرافیان آن‌ها نمی‌خواهند. بنابراین موضوع رابطه جنسی به یک تابو تبدیل می‌شود و در نتیجه آن‌ها سعی می‌کنند با توسل به لودگی و تماس‌های بدنی زننده خود را ارضا کنند. اگرچه بسیاری از افراد این رفتارها را نشانه‌های بلوغ جنسی می‌بینند، من آن‌ها را آغاز روند عادی شدن آزار جنسی می‌نامم.

بگذارید مثالی بزنم. زمانی‌که من کلاس دهم بودم یکی از پسران هم‌کلاسی‌ام با من لاس می‌زد. نام او را آ فرض می‌کنیم. آ در تمام طول روز در کلاس به من زل می‌زد و چشم‌چرانی می‌کرد و من در تمام طول روز حس خجالت و شرم داشتم. اما این حس ناراحتی، در برابر حس انزجارم وقتی‌که او بازوی مرا لمس کرد هیچ بود. اگرچه او فقط بازوی مرا لمس کرد، اما تجربه بسیار بدی برای من بود. او در هنگام ارتکاب این عمل به پهنای صورت می‌خندید و به دوستانش نگاه می‌کرد که پیروزمندانه سر تکان می‌دادند. دست او همچنان دور بازوی من بود که من به خودم آمدم و به شدت دستم را عقب کشیدم و از آنجا دور شدم. اما او مدام به دنبال راهی بود تا مرا لمس کند؛ موقع حرف زدن و معاشرت یا وقتی در کلاس پشت سر من حرکت می‌کرد و یا در راهروهای شلوغ.

می‌خواستم این رفتارها تمام شود اما جرئت نداشتم موضوع را به معلم‌ها یا والدینم بگویم. با خود می‌گفتم حتماً آن‌ها فکر می‌کنند من دختر بدی هستم که با پسرها دوست می‌شوم. تو دردسر بزرگی گیر کرده بودم. موضوع را که با دوستان مورد اعتمادم مطرح کردم گفتند «او به خاطر علاقه به تو این کارها را انجام می‌دهد» و این حرف‌ها بیشتر باعث شرم و عذاب من می‌شد. نمی‌توانستم بر درس‌هایم تمرکز کنم و خودم را سرزنش می‌کردم که چرا قادر نیستم نسبت به موضوع بی‌اعتنا باشم. هیچ وقت هم نمی‌توانستم به او بگویم که دست از سرم بردارد و رهایم کند. اما سرانجام تصمیم گرفتم از «ب» دوست «آ» بخواهم که به او بگوید رفتارش را متوقف کند. رفتار «آ» متوقف شد اما حالا من گرفتار «ب» شده بودم؛ تا یک سال مرا دنبال می‌کرد و تصور می‌کرد که لابد من به او نظری داشته‌ام و او را به «آ» ترجیح داده‌ام.

امروز که به گذشته فکر می‌کنم آن اتفاق و ناتوانی من در مدیریت ماجرا به نظرم مسخره و حتی بی‌اهمیت می‌آید. با این حال وقوع آن برای دانش‌آموزی در زمان امتحانات نهایی وقت‌گیر و انرژی‌بر بود. اگر فکر می‌کنید که اتفاقاتی از این دست تنها موجب حواس‌پرتی‌های بی‌اهمیتی می‌شوند بهتر است با دقت بیشتری به موضوع فکر کنید.

وقتی کلاس نهم بودم پسری هم‌کلاسی ما بود که دخترانی را که سر کلاس کنار او می‌نشستند دست‌مالی می‌کرد و آزار می‌داد. هیچ کس در مواجهه با این وضعیت اعتراض نمی‌کرد به جز یکی از ما به نام «س». یک بار سر کلاس درس که «س» مورد آزار پسرک قرار گرفت از جایش بلند شد و سیلی محکمی به صورت او زد. معلم درسش را متوقف کرد، «س» را صدا کرد که پای تخته برود و صحبت کوتاهی با او کرد اما در نهایت هیچ کاری انجام نداد. روز دیگری «س» مجدداً در شرایط مشابه قرار گرفت و به صورت پسر مزاحم سیلی زد اما این بار معلم حتی درسش را هم متوقف نکرد و بی‌تفاوت از کنار ماجرا گذشت. به خاطر دارم که در آن سال «س» پنج یا شش بار به صورت پسرک سیلی زد. البته متوسل شدن به خشونت با هدف مقابله با آزار جنسی همیشه راه درستی نیست. با این حال در آن سال‌ها «س» قهرمان من بود زیرا او کاری را می‌کرد که من قادر به انجام آن نبودم؛ او توانایی «نه» گفتن را داشت.

وقتی درباره آزار جنسی صحبت می‌کنیم حواسمان به این موارد نیست. بیشتر حوزه عمومی نظیر خیابان‌های خلوت، بارهای پر سر و صدا و قطارهای شلوغ را محل اعمال آزار جنسی در نظر می‌گیریم و فراموش می‌کنیم که دست‌مالی و آزار جنسی در مکان‌های سربسته و در بین دیوارهای خانه‌ها و کلاس‌های درس نیز اتفاق می‌افتد.

متأسفانه نظام حقوقی هند نارسایی‌هایی دارد و قادر نیست پیچیدگی‌های آزار جنسی را بررسی کرده و به آن‌ها رسیدگی کند. تا پنج سال پیش هیچ قانونی وجود نداشت که بتواند آزار جنسی افراد زیر سن قانونی را مهار کند. مطالعه‌ای که وزارت پیشرفت زنان و کودکان در هند در سال ۲۰۰۷ بر روی ۱۳ ایالت انجام داد حاکی از آن بود که ۵۳ درصد هندی‌ها در فاصله سنی ۵ تا ۱۸ سالگی آزار جنسی دیده‌اند که از این تعداد، ۴۷ درصد زن و ۵۳ درصد مرد بوده‌اند. سرانجام در سال ۲۰۱۲ قانون حمایت از کودکان در برابر جرایم جنسی [POCSO)[2) تصویب شد که بر اساس آن تجاوز به کودکان، آزار و اذیت جنسی آنان و بهره‌کشی از آنان به مقاصد پورنوگرافی جرم شناخته می‌شود. امروز نیز کم‌کم با ساختن فیلم‌هایی با این مضامین می‌توان فهمید که موضوع مورد توجه همگان قرار گرفته و افراد آگاهانه پیرامون آن بحث می‌کنند.

با این حال این گفتمان همچنان بر گروه‌هایی مانند کودکان متمرکز است که از سوی بزرگسالان که نسبت به آن‌ها در موضع قدرت و نفوذ قرار دارند[۳] آزار جنسی می‌بینند و مورد خشونت قرار می‌گیرند (نظیر والدین، دوستان خانوادگی و معلم‌ها).

پژوهشی که در سال ۲۰۰۳ در گوآ انجام شد نشان داد که ۳۳ درصد دانش‌آموزانی که در کلاس یازدهم هستند اعتراف کرده‌اند که در ۱۲ ماه گذشته از سوی هم‌کلاسی‌های خود آزار کلامی دیده‌اند. ۱۸ درصد هم آزار جنسی فیزیکی را گزارش داده‌اند.

در سینمای بالیوود این سطح از آزار و اذیت طبیعی انگاشته شده و غالباً با حالت افتخار پیرامون آن لاف زده می‌شود.

 درک رضایت

اولین گامی که هند باید بردارد تأسیس کمیته‌هایی در نهادهای آموزشی است تا این نوع رنج‌ها و نارضایتی‌های دانش‌آموزان را بشناسند؛ اما این راه حل در حد یک چسب زخم عمل می‌کند و راه حل عمیق مشکل نیست.

اولین مرحله در بررسی و شناخت این نوع مسائل اذعان به این است که چنین نمونه‌هایی از آزار جنسیتی بعید و دور از انتظار نیستند. این‌ها علایمی از یک مشکل بسیار عمیق‌تر هستند؛ عدم فهم و شناخت از فضای شخصی و نیز مفهوم رضایتمندی در زندگی.

هم‌کلاسی‌های ما برای ما جوک‌های رکیک جنسی تعریف می‌کنند زیرا تصور می‌کنند ما با آن‌ها راحت و خودمانی هستیم و به همین دلیل است که نمی‌خواهیم با ابراز ناراحتی و اعتراض برداشت آن‌ها را از خود مخدوش کنیم. وقتی فردی برای صحبت کردن بیش از حد به ما نزدیک می‌شود ما سعی می‌کنیم وضعیت را طبیعی تلقی کنیم و فکر می‌کنیم او به این رفتار عادت دارد و به همه همین‌قدر نزدیک ‌می‌شود. این نوع مواجهه با مسائل را ما از مدرسه آغاز می‌کنیم و بعد آن را به سایر موقعیت‌ها در جامعه تسری می‌دهیم. ما دوست‌داشتنی بودن را بر آرامش داشتن ترجیح می‌دهیم؛ زیرا دوست‌داشتنی بودن ارزش شمرده می‌شود.

در مدرسه هم شاهد معلمانی هستیم که فهمی از حس رضایت‌مندی ندارند. وقتی من کلاس هفتم بودم پسری در کلاس کنار من می‌نشست که پهلوهای مرا لمس می‌کرد. او متوجه نبود که با عملش من را ناراحت می‌کند زیرا پسرها اصلاً به این موضوع توجه نمی‌کنند. در واقع به نظر می‌آمد که رنج من او را تشویق می‌کرد که به کارش ادامه دهد.
یک روز که از رفتار منزجرکننده او کلافه شده بودم پیش معلم رفتم و از پسرک شکایت کردم. اما معلم ما نه سر او داد کشید و نه سعی کرد به او بفهماند که کارش اشتباه است، بلکه فقط به او گفت که جایش را عوض کند و کنار فرد دیگری بنشیند. وقتی سر میزم برگشتم خیلی ناراضی و عصبانی بودم. می‌دانستم هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. او می‌رفت و باعث رنج دختر دیگری می‌شد؛ دختری که شاید می‌ترسید نسبت به رفتار او اعتراض کند.

این الگویی است که در تمام سال‌های مدرسه دیده و در آن بدن و حریم شخصی ناشناخته و حتی بی‌اهمیت رها می‌شود. این موضوع باعث می‌شود که شاگردان دغدغه‌های خود را با معلمان خود در میان نگذارند زیرا از نحوه مواجهه آن‌ها با مسائلشان راضی نیستند. در فرهنگی که تمام انواع ارتباط جنسی ناپسند شمرده می‌شوند معلم‌ها هم حاضر نیستند درباره این موضوع ناپسند، یعنی همان رابطهٔ جنسی، با بچه‌ها صحبت و آن‌ها را آگاه کنند.

ما انتظار داریم با برگزاری سمینارهای آموزشی برای معلمان به تدریج تغییراتی حاصل شود و سطح حساسیت آن‌ها نسبت به مفاهیم بدن و رضایت‌مندی افزایش یابد. شاید لازم است خط‌مشی‌ای صورت‌بندی شود تا معلمان در مواجهه با مسائل دانش‌آموزان بر اساس آن اقدام کنند. شاید لازم است فیلم‌های آموزشی با موضوع رضایت‌مندی برای بچه‌ها نمایش دهیم و به آن‌ها یاد بدهیم که در کلاس چه عملی به‌جا و کدام نابه‌جا است. برخی مدارس غیرانتفاعی روی این موضوع کارهایی کرده‌اند. آن‌ها کارگاه‌های حساسیت جنسیتی برای معلمان برگزار می‌کنند. اما وقتی به وضعیت آموزشی مدارس دولتی و همچنین تعداد زیاد این مدارس نگاه می‌کنیم می‌بینیم راه بسیار درازی در پیش داریم.

آزار و اذیت جنسی تنها بخشی کوچک از سوء‌استفاده‌ای است که افراد زیر سن قانونی در مدارس یا آن مواجه هستند. در این نوشته فرصت نیست که به حجم وسیع جوک‌های جنسی، هوموفوبیایی، نژاپرستی، طبقاتی و نادیده‌گرفتن و سرسری گذشتن از آن‌ها بپردازیم. با گسترش شبکه‌های اجتماعی هم که آزار و اذیت‌ها خلاقانه‌تر و خشونت‌ها متناوب‌تر شده است، تداوم پذیرش این رفتارها از سوی ما باعث فاصله افتادن میان آن‌ها و ما می‌شود، طبقه‌بندی ما و آن‌ها شکل می‌گیرد و فضایی از عدم تحمل و فقدان رواداری به وجود می‌آید.

اگر مدارس پایگاه اول ما در مسیر حرکت به سوی ایجاد جامعه‌ای مدرن باشند، دوران نوجوانی و بلوغ بهترین زمان برای پرورش ایده فراگیری و پذیرش همه انسان‌ها با جنس و نژاد و طبقه‌های مختلف است؛ زمانی برای شکل‌گیری فهمی متنوع از جنسیت، جنس و بدن و برای ریشه‌کن کردن خشونت جنسی از فرهنگ لغت. اگر بتوانیم کلاس‌های درس را از آزار و اذیت عاری کنیم جاده‌های متروکه، قطارهای شلوغ و فضاهای مجازی برای ما بسیار امن‌تر خواهند شد.

منبع:

We Need To Start Discussing Sexual Harassment In The Classroom

[۱]  این جمله به زبان هندی است.

[۲] The Protection of Children from Sexual Offenses act

[۳]  به طور کلی بزرگسالان از نقطه‌نظر سن، نسبت به کودکان در موضع قدرت هستند.