نادیده گرفتن زنان مجرد بدون سرپناه در سیاست‌گذاری‌ها

0
1007

بیدارزنی: این روزها بحث کارتن خواب‌هایی که در حقیقت گور خواب شده‌اند در رسانه‌ها و فضای جامعه مطرح است، آسیب‌دیده‌ترین قشری که هیچ‌گونه حمایتی دریافت نمی‌کند و در این روزها و شب‌های سرد در خیابان یا گورها بیتوته می‌کنند.

براساس آمار رسمی ۱۵ هزار کارتن خواب در تهران زندگی می‌کنند و بخشی از آنان را زنان تشکیل می‌دهند. به گفته منابع رسمی کارتن‌خوابی هم مانند سایر آسیب‌های اجتماعی به سمت  زنانه شدن پیش می‌رود.

اما در کنار آن زنانی هستند که کارتن‌خواب نیستند و فقط نیاز به سقفی برای ماندن دارند، تلفن‌های زیادی طی دو سال کار کردن من در یک سمن حاکی از استیصال این زنان است. زنانی گاه مجرد که بعد از مرگ والدین بی‌جا و مکان شده‌اند، گاه دچار بیماری‌های مختلف هستند و خانواده نمی‌خواهد یا نمی‌تواند آن‌ها را نگه دارد. زنانی که همسرانشان را از دست داده‌اند و به دلیل فقر مالی جایی برای ماندن ندارند. دخترانی که در آستانه ازدواجی اجباری هستند و از این رو می‌خواهند برای فرار از این موقعیت، مفری داشته باشند، همچنین زنان قربانی خشونت که برای رهایی از این خشونت و حفظ جانشان، عموما مکان امنی را برای پناه گرفتن در اختیار ندارند.

جواب ما در پاسخ به تلفن‌های این زنان همیشه ابراز تاسف است؛ چرا که قادر به نگهداری از آن‌ها نیستیم و فضایی و مجوزی برای این کار نداریم. از دیگر سو سمنی را هم نمی‌شناسیم که پناهی برای این زنان باشد و ارجاع دادن آن‌ها به بهزیستی و معاونت زنان هم بی‌نتیجه بوده است. در همین روزها که بحث گور خواب‌ها نقل محافل شده است به شخصه شاهد هستم که یکی از این زن‌ها مدام بین بهزیستی، معاونت زنان و چندین سمن در حال رفت و آمد است تا صرفا بتواند سرپناهی برای چند ماه پیش از آماده شدن مسکن مهرش برای خود پیدا کند. زنی بدون مهارت، با شنوایی ضعیف که به نظر می‌رسد اختلال اضطراب هم داشته باشد با پدری که اسکیزوفرنی دارد و به قول خودش مدام فحاشی می‌کند، خواهر و برادرش هم وضعیت بهتری ندارند و او از زندگی با آن‌ها در این وضعیت خسته شده است البته او و خانواده‌اش به دلیل مشکلات روانی مقرری از طرف سازمان بهزیستی دریافت می‌کنند؛ اما سازمان بهزیستی حاضر به دادن جایی برای اقامت به این زن به مدت سه ماه نیست و در کل به نظر می‌رسد فضایی برای چنین زنانی در حال حاضر تعریف نشده است. به‌هرحال این زن خانواده دارد و سه ماه نیز به‌راحتی سپری می‌شود اما همه زن‌هایی که تلفن می‌زنند همین سرپناه با هزار مصیبت را نیز ندارند.

بر اساس شرح وظایف سازمان بهزیستی: حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به آن‌ها و ارائه خدمات‌ مختلف به آسیب دیدگان اجتماعی و افراد در معرض آسیب از جمله وظایف این سازمان است؛ اما در حال حاضر این سازمان به دلیل حوزه وسیع کاری یا هر دلیل دیگری قادر به ارائه خدمات به این اقشار نیست و به نظر می‌رسد بهتر است اندکی از مسئولیت‌های خود را به نهادهای مدنی بسپارد. سمن‌هایی که می‌توانند در صورت فراهم آمدن امکان تأسیس از سوی دولت و سازمان بهزیستی در این راه گام بردارند.

اما سوال اینجاست که چرا به فعالان اجتماعی اجازه‌ای برای تأسیس خانه‌هایی جهت ماندن زنان بی‌سرپناهی که جا و مکانی ندارند، داده نمی‌شود؟ خانه‌هایی امن که می‌توان در آن‌ها به این زنان مهارت آموخت؟ اما رها کردن این زنان و فکر نکردن به نیازهای زنان مجرد یا بی‌سرپرست آسیب‌های اجتماعی به همراه خواهد داشت. نبود مکانی برای ماندن و نداشتن شغل مسلما این زنان را به‌سوی روسپی‌گری، خرید و فروش مواد مخدر و اعتیاد سوق می‌دهد.

هیچ یک از زنانی که با ما تماس گرفته‌اند معتاد یا روسپی نبوده‌اند بلکه به دلیل نگاه‌های سنتی جامعه در زمان حیات خانواده مشغول به کار کردن نبوده‌اند یا به دلیل فقر و تنگدستی بعد از مرگ آن‌ها و فروش مایملک والدین توسط دیگر خواهران و برادران امکانی برای اجاره منزل نداشته‌اند. برادرها یا خواهرهایشان هم حاضر به نگهداری از آن‌ها نیستند؛ اما سیاست‌گذاران ما اصلا چنین زنانی را نمی‌بیند. چندی پیش تعدادی از نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی در سمن ما حاضر شدند و من به یکی از آن‌ها در مورد این تلفن‌ها گفتم؛ او اما گفت که خیلی از این زنان زمانی مراجعه می‌کنند که اوضاع بسیار بدی دارند و بهتر است سازمان بهزیستی به‌جای هزینه کردن برای این زنانی که به  ته خط رسیده‌اند این هزینه را برای کودکان بی‌سرپرست و بد سرپرست لحاظ کند. به‌عنوان کسی که از نزدیک با این زنان در ارتباط هستم تأکید می‌کنم که این زنان روسپی، معتاد و به ته خط رسیده نیستند و نیاز به دیده شدن و برنامه‌ریزی و داشتن سقفی امن دارند. از دیگر سو حتی اگر این زنان به ته خط هم رسیده باشند وظیفه انسانی ما این است که آنان را نجات دهیم نه نادیده‌گیری بخشی از جامعه به نفع بخش دیگری. همچنین چگونه می‌شود جلو رشد کودکان بد سرپرست را گرفت وقتی زنانی هستند که سرپناهی برای ماندن ندارند؟ زمانی که افراد تکیه‌گاهی ندارند، جایی برای ماندن و فرصت اشتغال ندارند چگونه می‌شود توقع داشت که کارتن‌خواب و گور خواب نشوند؟

آسیب‌های اجتماعی را پیش از آغاز و رسیدن به نقطه بحرانی می‌توان کنترل کرد قبل از آن‌که به معضلی بزرگ تبدیل شوند؛ بنابراین ضرورت دارد اجازه وارد شدن نهادهای مدنی را به این حوزه داد و خانه‌هایی امن برای زنان که به دلیل ساختار مردسالارانه جامعه مسلما آسیب‌پذیرتر از مردان هستند در نظر گرفت. با دیدن گور خواب‌ها از خود این سوال را می‌پرسم که چند نفر از زنانی که ما به آن‌ها متاسفم گفتیم امروز جز گور خواب‌های نصیرآباد هستند؟ این سوال مرا رها نمی‌کند؟ زنگ صدای مستأصل این زنان که التماس می‌کنند فقط یک جای خواب به آن‌ها بدهیم. پس به کجا مراجعه کنند؟ پس چه کسی به فکر آن‌هاست مرا آزار می‌دهد. مسئولان محترم بیایید در کنار هم از افزایش آسیب‌های اجتماعی با احداث خانه امن و در نظر گرفتن همه اقشار در معرض آسیب در سیاست‌گذاری‌ها جلوگیری کنیم.