جراحی زیبایی، تاملی بر یک پدیده ی رو به رشد

0
715

بیدارزنی: با افزایش ثروت، افراد بیشتری رو به عمل جراحی زیبایی می‌آورند. جراحان از لیپوساکشن، عمل بینی تا کاشت مو و کشیدن پوست صورت، همه را می‌توانند ترمیم کنند.

گرچه جراحی زیبایی به‌طور روزافزون طرفداران بیشتری پیدا می‌کند ولی اغلب با تردید به آن نگریسته  می‌شود. بسیاری احساس می‌کنند که تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفتن عملی تقلبی، مصنوعی و شاید مستأصلانه باشد. گرچه گروه‌های اجتماعیِ متفاوت به عمل زیبایی متفاوت نگاه می‌کنند ولی تصویر کلی در کشورهای غربی این است که کاشت مو و سفید کردن دندان اشکالی ندارد اما بزرگ‌کردن سینه اظهارنظرهای منفی را به دنبال دارد.

طعنه‌آمیز این است که همان افرادی هم که در این رابطه نگاه منفی دارند ممکن است کارهایی برای بهتر کردن قیافه خود کرده باشند. افراد ورزش کرده، خوب لباس می‌پوشند، ریششان را می‌زنند  و به آرایشگاه می‌روند. بسیاری رژیم می‌گیرند، آرایش می‌کنند یا موهایشان را رنگ می‌زنند. افرادی خال‌های خوش‌خیمشان را برمی‌دارند و ارتودنسی‌شان را بیشتر از آنچه از نظر پزشکی لازم است نگاه می‌دارند.

همه‌ی این کارها برای یک دلیل است: قیافه برای ما مهم است. تصویر ما در آینه برای اعتماد به نفسمان مهم است و قیافه‌ی بهتر برای ما در روابط اجتماعی شانس بیشتری فراهم می‌کند. افراد خوش‌قیافه به ‌نظر امتیازات عمومی بیشتری دریافت می‌کنند: توجه بیشتری به آن‌ها می‌شود و رفتار بهتری با آن‌ها صورت می‌گیرد؛ مطالعات شواهد قوی یافته‌اند که ما بر اساس جذابیت ظاهری به افراد ویژگی‌های غیرقابل‌مشاهده‌ای مانند با اخلاق بودن، هوشمندی و مفید بودن نسبت می‌دهیم. نتایج روشن هستند: افراد خوش‌قیافه دوره‌های مجازات زندان کوتاه‌تری دریافت کرده و در طول عمر یک کارکن جذاب به‌طور متوسط ۲۳۰۰۰۰ دلار بیش‌تر از افراد معمولی پول درمی‌آورد.[۱]

اگر قیافه این‌قدر مهم است چرا افراد بیشتری خط مویشان را درست نمی‌کنند، چین و چروک‌هایشان را برطرف و شکمشان را کوچک نمی‌کنند؟ هزینه‌ی جراحی زیبایی از قبل کم‌تر و خطرات سلامت آن هم کاهش یافته است. علاوه بر این به نظر می‌رسد که نرخ رضایت از عمل زیبایی هم خوب است. نیکولاس پاپادوپولوس با افرادی که تحت عمل زیبایی قرار گرفته‌اند مصاحبه نموده و دریافته که ۸۶ درصدشان از نتیجه راضی‌اند: ۸۵ درصد دوباره همان عمل را انجام داده و ۹۴ درصد عملشان را به دیگران توصیه خواهند نمود.[۲] در «لذت‌ها چگونه کار می‌کنند»، پل بلوم استدلال می‌کند که گرچه اغلب چیزهایی که برایشان پول صرف می‌کنیم اثری کوتاه‌مدت روی احساس بهتر در ما دارند، جراحی زیبایی اثری طولانی مدت روی سلامت گزارش‌ شده در افراد دارد.[۳]

اگر جراحی زیبایی مفید است چرا تردید کنیم؟

یکی از دلایلی که بسیاری ابراز کرده‌اند این است که جراحی زیبایی غیرطبیعی است: جراحی زیبایی دخالت مصنوعی در آنچه طبیعت در ما به وجود آورده است. از این دیدگاه، اگر پزشک، بینیِ شما را ترمیم کند، این بینی دیگر طبیعی نیست و ارزشش را از دست داده است. این نظر چقدر قانع‌کننده است؟ احتمالاً از آنچه بسیاری می‌پندارند کمتر قانع‌کننده است، زیرا یک فرد خوش‌بین در مورد فناوری یادآوری می‌کند که ما تمام مدت کارهای غیرطبیعی می‌کنیم: عینک می‌زنیم تا دیدمان را بهتر کنیم و سوار اتوبوس می‌شویم تا حرکت را آسان‌تر کنیم. لباس، نوعی بهبود مصنوعی برای پوست‌ است و رایانه، روزنامه، تلفن همراه، آنتی‌بیوتیک، عصا، واکسن و ساعت به‌طور آماده در طبیعت وجود ندارند. همه‌ی این‌ها ابداعات فناورانه‌ی انسان‌ها هستند. به نظر می‌رسد اگر نخواهیم بگوییم که همه‌ی این موارد بد یا بی‌ارزش هستند پس باید بپذیریم که چیزهای مصنوعی لزوما بد نیستند و «طبیعی» و «غیرطبیعی» طبقه‌بندی‌های هنجاری‌اند. البته ابداعات فناوری می‌توانند خوب یا بد باشند و روشن است که فناوری‌هایی، ممکن است نتایج بد به بار آورند ولی خوب و بد با طبیعی و غیرطبیعی متفاوت‌اند. در واقع، فرد خوش‌بین به فناوری خواهد گفت که غیرطبیعی اصطلاحی کلی مانند برچسبی است که ما برای چیزهای جدیدی که نسبت به آن‌ها مظنونیم به کار می‌بریم. پنجاه سال پیش کلیسای کاتولیک اعلام کرد که غیرطبیعی است که زنان هنگام زایمان مسکن استفاده کنند. برای اغلب ماها امروزه قابل قبول -شاید طبیعی- است که از مسکن هنگام زایمان استفاده شود؛ بنابراین به نظر می‌رسد که برچسب زدن به جراحی زیبایی به‌عنوان غیرطبیعی چندان به ما در استدلال برای اثبات یا رد ارزش آن کمکی نمی‌کند.

یک استراتژی دیگر برای رد کردن جراحی زیبایی این است که آن را غیرمنصفانه و نوعی تقلب بدانیم. ساده‌ترین نوع این ادعا این است که با جراحی زیبایی به خود امتیازی غیرمنصفانه می‌دهیم. این ادعا در ابتدا جذاب است زیرا جراحی زیبایی به برخی برتری‌ای در ظاهر می‌دهد که دیگران ندارند. مشکل این ادعا این است که تصور میکند جراحی زیبایی جایگزین انصاف است در حالی که جایگزین شانسی ژنتیک است. ویژگی‌هایی که زیبا تلقی می‌شوند به طور ناهمسان میان افراد توزیع شده و هیچ یک از ما کاری برای اینکه شایسته‌ی ترکیب ژنتیکی‌مان باشیم نکرده‌ایم. به همین دلیل به نظر نمی‌رسد که جراحی زیبایی میزان بی‌انصافی را در جهان افزایش ‌دهد:  چون اکثرا توسط افرادی که زیبایی کمتری دارند مورد استفاده قرار می‌گیرد، پس هم چون ابزاری برای رسیدن به انصاف بیشتر است؛ شانسی برای افرادی که به ‌طور بیولوژیکی «نداشته‌اند» تا «داشته باشند».

نوع پیچیده‌تری از این استدلالِ تقلب می‌گوید که جراحی زیبایی مانند ایستادن در استادیوم برای بهتر دیدن مسابقه‌ فوتبال میان تماشاگران است: اگر بایستید سود می‌برید اما به ضرر تمام افرادِ اطرافتان است و اگر همه بایستند هیچ کس سود نخواهد برد. این منطق به نظر برای جراحی زیبایی کاربرد دارد، زیرا گرچه شما از بهبود قیافه‌تان سود می‌برید اما این کار را با هل دادن دیگران به جایگاه پایین‌تر انجام می‌دهید  و اگر تمام افراد قیافه‌شان را بهبود بخشند دیگر هیچ کس سود نخواهد برد. چگونه می‌توان پاسخ این گفته را داد؟ یک پاسخ محتاطانه چنین است: هل دادن افراد به جایگاه پایین تر در استادیوم با جراحی زیبایی بی ارتباط است، و از این رو دلیل محتاطانه‌ی خوبی برای انجام آن دارید. پاسخ دیگر رد کردن نسبی بودن زیبایی قیافه – به‌گونه‌ای که از تمثیل استادیوم بر می‌آید – و تاکید بر وجود عامل مطلقی در زیبایی است. این دیدگاه تا حدی معقول‌ است، زیرا به نظر می‌رسد که یک گروهِ مجزا از افراد خوش‌قیافه بیشتر از یک گروهِ مجزا از افراد بدقیافه از خود راضی‌اند. به نظر می‌رسد که زیست‌شناسیِ ثابتی به ما می‌گوید که چه چیز خوب و چه چیز بد است و حتی اگر جراحی زیبایی موجب تورم شود، سود آن از تورم مهم‌تر است. یک راه برای بیان این موضوع این است که بگوییم بالا بردن زیبایی بازی برد- باخت نیست (طوری که فرد تنها در صورتی برنده می‌شود که دیگری ببازد)، بلکه بازی‌ای است که همه می‌توانند در آن بهره‌مند شوند. اگر این درست باشد شما می‌توانید جهان را با جراحی زیبایی به‌طور کلی جای بهتری کنید. پاسخ سوم این است که جراحی زیبایی از نظر انصاف فرق چندانی با دیگر راه‌های بهبود قیافه مانند خوب لباس‌پوشیدن، برطرف کردن آکنه یا حتی لبخند زدن و طرز ایستادنی خوب، ندارد. چطور است که ماهیت جراحی عمل زیبایی آن را غیرمنصفانه‌تر از دیگر انواع بهبود می‌کند؟ اگر تفاوتِ انصافی را کنار بگذاریم جراحی زیبایی بدتر از خوب لباس پوشیدن و یا حتی لبخند زدن و طرز ایستادن نیست. چنین دیدگاهی این استلزام – که در بدو امر درست بودن آن مسلم به نظر نمی آید – را در نظر دارد که هر بهبودی بد است. این غیرقابل‌قبول است زیرا بهبود جهان را بهتر می‌کند نه بدتر. در صورتی که نخواهیم همه‌ی بهبودها را به دلیل ترس از اینکه موجب صدمه به بقیه می‌شود کنار بگذاریم -‌و در صورتی که داشتن ظاهر بد به طور عمدی را ارزش ندانیم- به نظر می‌رسد که اعتراض به بی‌انصافی، دلیل کافی برای رد جراحی زیبایی فراهم نمی‌کند.

طبق یک استدلال سوم و کاربردی‌تر، جراحی زیبایی مشکل‌ساز است زیرا زمان و انرژی کارکنانِ اندکِ بخش پزشکی را به خود اختصاص می‌دهد و آن را برای هدفی به نسبت پیش‌پا افتاده در جهانی که میلیون‌ها نفر نیازمند توجه پزشکی هستند، به کار می‌برد. این استدلال بی‌شک نیرومند است؛ اما بیاید وکیل مدافع شیطان باشیم: آیا از نظر اخلاقی لازم است که کارکنان بخش پزشکی، زمان و تلاش بیشتری را برای نجات جان مردم در مقایسه با کارکنان غیرپزشکی صرف کنند؟ چنین به‌نظر نمی‌رسد، زیرا غیرمنطقی است که پاداش کمک به عده‌ای، کمک به تعداد بیشتری باشد. اگر این را بپذیریم، به نظر زمانی که یک پزشک برای جراحی زیبایی صرف می‌کند -‌و در نتیجه مثلا او را از نجات جان ۱۰۰ نفر دور نگاه می‌دارد- بدتر از خرید یک خانه‌ی خوب یا مسافرت رفتن زمانی که می‌شد همان پول را به یونیسف داد و جان ۱۰۰ نفر را نجات داد، نیست. روشن است که مخالفت با جراحی زیبایی، خرید خانه یا ماشین خوب و رفتن به مسافرت هم‌بسته با هم است. احتمال دارد که یک معتقد به سودگرایی این دیدگاه را داشته باشد؛ اما اگر بپذیریم که آسان گرفتن و صرفِ قسمتی از پول برای خود قابل قبول است، می‌توانیم آن پول را روی کوچک کردن شکم هم چون رفتن به مسافرت به رم صرف کنیم. دلیل این است که اسکناسی که خرج می‌کنیم -‌چه روی جراحی زیبایی چه هر چیز دیگر- می‌توانست روی نجات جان افراد صرف شود. همه‌ی منابع به طور بالقوه می‌توانند برای نجات جان افراد مورد استفاده قرار گیرند؛ بنابراین، تفاوت میان خرج کردن برای جراحی زیبایی و مسافرت، صرفا این است که در مورد اول این که پول می‌توانست صرف نجات جان مردم شود بیشتر در دید است؛ اما در دید بودن عاملی لزوما اخلاقی نیست. این بدین معنا است که گرچه شاید شما از نظر اخلاقی ملزم باشید که دادن پول به یونیسف را پیش از صرف آن روی جراحی زیبایی در نظر بگیرید، دلیلی نیست که گزینه‌ی یونیسف اهمیت بیشتری از هر گزینه‌ی دیگری داشته باشد. در این صورت، استدلال «منابع محدود» استدلالی است برای ملاحظه‌ی این حقیقت که همه‌ی منابع می‌توانند به طور بالقوه برای خیریه مورد استفاده قرار گیرند و این استدلال به طور خاص راجع به جراحی زیبایی نیست.

دلیل چهارمی که ما به جراحی زیبایی مظنونیم این است که این عمل تبادرات ذهنی بدی برای ما دارد. هنگامی که به جراحی زیبایی می‌اندیشیم به فکر زنان هالیوودی مستأصلی می‌افتیم که از ترس رسیدن به ۴۰ سالگی فلج شده‌اند، افرادی که مشکلات روان‌شناختی جدی با بدنشان دارند و در واقع به دنبال کمک روان‌شناختی هستند و نه  عمل جراحی؛ افراد ۶۰ ساله‌ای که می‌خواهند مانند ۲۰‌ساله‌ها به نظر برسند، به جای آن‌که با غرور و شکوه پیر شوند. این‌ها ممکن است نگرانی‌های معقولی باشند و ممکن است درست باشد که کلینیک‌های جراحی زیبایی انباشته از افرادی هستند که برخورد منفی با بدنشان دارند؛ اما پیش از محکوم کردن جراحی زیبایی باید دو چیز را به خاطر داشته باشیم: این چیزی است که باید انتظار داشته باشیم زیرا جراحی زیبایی تابو محسوب می‌شود. تابو بودن مانند مانع ورود محسوب می‌شود و وضعیت را این گونه می‌کند که تنها افرادی که به‌شدت می‌خواهند قیافه‌شان را بهتر کنند این را به حد کافی ارزشمند می‌دانند که اقدام به جراحی زیبایی کنند. این امر، نمونه را به سوی افرادی که با بدنشان مشکل دارند منحرف می‌کند. دوم: آیا این حقیقت که تعداد زیادی از افرادی که تحت جراحی زیبایی قرار می‌گیرند چنین مشکلاتی دارند به این معنا است که اگر شما تحت جراحی زیبایی قرار بگیرید دارای این مشکلات هستید؟ دلیل کمی  وجود دارد که شما هم چنین باشید. اگر تحت عمل زیبایی قرار بگیرید وارد گروه «افرادی که تحت عمل زیبایی قرار گرفته‌اند» می‌شوید اما این باعث نمی‌شود که ویژگی‌های مشروط از افراد دیگر گروه به‌ ارث ببرید. شما با استنباط این که چنین خواهد شد دچار مغالطه‌ی تداعی خواهید شد: مغالطه‌ی نسبت دادن اموری که معمولا با امری تداعی می‌شود.

به این دلایل به نظر می‌رسد که جراحی زیبایی جنبه‌های مثبتش بیشتر از جنبه‌های منفی‌اش است. البته، این به معنای نفی واقعیت جنبه‌های منفی واقعی جراحی زیبایی نیست. به طور مثال، همه‌ی جراحی‌ها عارضه‌ی سلامتی با خود به همراه دارند و به احتمال زیاد همواره این طور خواهد بود. علاوه بر این، مفید یا مضر بودن جراحی زیبایی در یک مورد خاص وابسته به انگیزه‌های فردی است که دست به آن زده است. اگر فرد در پی درمانِ مشکلی روانی با استفاده از جراحی زیبایی باشد ناامید خواهد شد و بهتر خواهد بود که پولش را صرف روانشناس کند تا جراح. همین امر در مواردی که دلیلِ درخواست جراحی زیبایی فشار ناسالم اجتماعی، فرهنگی یا تجاری یا وسواس در مورد قیافه است، درست است. علاوه بر این، باید به یاد داشت که در اغلب موارد به درمان نشانه پرداخته می‌شود نه سبب. اگر فردی هر روز غذای ناسالم بخورد و هر از گاهی با جراحی چربی‌هایش را میان بردارد هنوز هم هیکل بدی خواهد داشت. جراحی زیبایی درمانی معجزه‌آسا نیست.

اما اگر فرد جراحی زیبایی را به عنوان آنچه واقعا هست بپذیرد: برای زیبایی، به نظر می‌رسد که واقعا سودمند خواهد بود. اگر فرد از بینی بسیار بزرگ، چربی بیش از حد یا سینه‌های نامتقارن رنج ببرد پرسیدن این سوال که آیا فرد باید پس‌اندازش را صرف جراحی زیبایی به جای خرید خانه، ماشین یا رفتن به مسافرت کند سوالی مهم  است. نباید تابویی بیش از این با جراحی زیبایی همراه شود. جراحی زیبایی یکی از راه‌هایی است که با استفاده از فناوری دست به بهبود زندگی‌مان می‌زنیم؛ مانند هر فناوری دیگر باید هوشمندانه فواید و مضرات آن را ارزیابی کرده و پس از یک بررسی جدی، اگر مناسب دانستیم، آن را انجام دهیم.

 

 

[۱] ‘The Economics of Good Looks’, The Economist, Aug 27, 2011.

[۲] Nikolaos Papadopulos et al. ‘Quality of Life Following Aesthetic Plastic Surgery’, Journal of Plastic, Reconstructive & Aesthetic Surgery, vol. 60, no. 1 (2007), pp. 915–۹۱۷, ۱۹۹٫

[۳] Paul Bloom, How Pleasure Works New York: W. W. Norton & Company,