انتشار متراخم

0
637

بیدارزنی: سنت انتشار نمایشنامه در ایران، مثل شعر و داستان، چاپ در مجله‌ها بود، تعدادی از بهترین داستان‌ها، شعرها و نمایشنامه‌ها، قدیم‌ترها در مجلاتی چون نگین و کتاب هفته و جدیدترها در صفحات آدینه و گردون و… اولین چاپشان را تجربه کردند. البته بودن دانشورانه‌ی کسانی که گزینش می‌کردند و شعرهای درست و داستان‌های قوی و نمایش‌های استخوان‌دار را رد می زدند، بر این روند تاثیر عظیمی داشت.

حالا انتشار این متن، که در منتشر شدنش نه توهمی در مقایسه با آن آثار است و نه خیالی در پهلو زدن به تاثیر گذاری آن‌ها، تنها می‌خواهد دو کار کند، یکی وفاداری به سنت آن‌ها در چاپ مستقل نمایشنامه پیش از اجراهای عمومی و دیگری در معرض دید و نقد و نظر گذاشتن متن.

مقدمه‌ی متن نمایش، که در ادامه خواهد آمد، هر توضیح لازمی را گفته است و افزودن چیزی بر آن کار عبثی خواهد بود.

ایده‌ی نوشتن این متن، با پیشنهاد رفیقی برای مهیا کردن اجرایی در «روز جهانی منع خشونت علیه زنان» شکل گرفت، از ابتدا، بنای نوشتن با توجه به موضوع و ایده، بر اجرا در جاهایی محدود و امکاناتی تقریبن صفر گذاشته شد، چیزی شبیه نمایشنامه خوانی.

نسخه‌ی اولیه‌ی متن، در همان روز برنامه‌ریزی شده، با نقش‌خوانی نگین آرمیون و پوریا حسنی در جمعی محدود خوانده شد. نگین و پوریا، هر چند کارشان کنش‌گری اجتماعی است و نه بازی‌گری، اما در آن روز به بهترین شکل متن را نمایشنامه‌خوانی کردند. از حمایت‌ها، انرژی‌شان و البته از نگین برای پیشنهاد اولیه‌ی نوشتن این متن، سپاسگزارم.

متن که نه قصدی و نه امیدی برای اجرای عمومی‌اش بود، بایگانی شد تا این‌که به همت سپیده ثقفیان، قرار شد در اولین همایش انسان‌شناسی جنسیت در دانشگاه تهران اجرا شود.

این بار رفقای جان، فرید نظری و سعیده فاضلی که این سال‌های فعالیت نه چندان طولانی را همیشه همگام و همراه و همدل بودیم، قرار شد نقش‌خوان باشند و جانانه این کار را به سرانجام رساندند.

نسخه‌ی حاضر و دوم متن، که تفاوت زیادی با نسخه‌ی ابتدایی دارد، بی کمک و ایده و اتودهای هنرمندانه آنان امکان شکل‌گیری نداشت، سپاسگزاری کمترین کار در مقابل هنرمندی و شرافت آن‌هاست.

و در آخر یک توضیح و یک سپاسگزاری دیگر، سپاس از همه رفقایی که محرم دانستند و خاطراتشان را در میان گذاشتند و همین شد مایه‌ی تراخم اول، مدیون محبتشان هستم.

توضیح هم در مورد یک ایده، ایده‌ی تاریخ‌ها در تراخم اول، این ایده برداشت شده از نمایش سال ثانیه آقای حمید پورآذری، نوشته‌ی خانم نشمینه نوروزی است. این برداشت مستقیم به گمانم احتیاج به این منبع‌دهی داشت.

در پایان تنها امیدوارم این متن، اگر توان و قابلیت‌اش را داشته باشد، پسندیده و هر جایی امکان‌اش باشد، اجرا شود. که متن به اجرا زنده است و جانش در گرو نَفس آدمی.

 

متن نمایشنامه را از اینجا دانلود کنید.

نمایشنامه تراخم