بیدارزنی: اغلب درگیریها و جنگهایی که امروزه در جهان رخ میدهند، «درگیریهای داخلی» بین گروههای مختلف قومی و یا سیاسی در داخل مرزهای یک کشور هستند تا جنگهای میان دو کشور با مرزهای جغرافیایی متفاوت. همین امر به افزایش تعداد افراد غیرنظامی «گرفتار شده» در جنگ بین نیروهای مسلح داخلی که در بسیاری از موارد عامدانه استفاده از افراد غیرنظامی را بهعنوان استراتژی جنگی خود بر میگزینند، منجر شده است. جنگهای داخلی بسیار بیشتر از جنگهای خارج از مرزها میتوانند زندگی زنان بهعنوان بخشی از شهروندان یک کشور را متاثر سازند. علاوه بر این، این روزها تعداد زنانی که اسلحه به دست میگیرند و به نیروهای مسلح میپیوندند رو به افزایش است.
در سالهای اخیر به خصوص در بحثهای آکادمیک و در رسانهها توجه زیادی به خشونتهای جنسی بهویژه تجاوز به زنان و دختران در طول جنگ و ایجاد قوانین بینالمللی بشردوستانه برای محافظت از آنها شده است. اگرچه این اقدامات حائز اهمیت است اما در درگیریهای مسلحانه بیشتر توجهات بینالمللی بر خشونتهای جنسی محدود شده است و سایر مشکلات زنان در جنگ اغلب مغفول ماندهاند. این مقاله سعی دارد به بررسی مشکلات چندوجهی زنان در زمان درگیری های مسلحانه بپردازد:
زنان مشارکتکننده در جنگها:
در طول تاریخ زنان نقشهای متفاوتی را در جنگها به عهده داشتهاند. در جنگ جهانی دوم مهم ترین نقش زنان در نیروهای نظامی آلمان و انگلیس در واحدهای ذخیره و پشتیبانی (از جمله کار در کارخانههای مهماتسازی) و یا در اتحاد جماهیر شوروی دخالت مستقیم در جنگ به عنوان نیروهای نظامی که حدود ۸ درصد کل نیروهای نظامی آن را تشکیل میداد، بود. از آن زمان تا امروز زنان نقشهای بیشتری را در جنگها به صورت داوطلبانه و یا غیر داوطلبانه در بخشهای پشتیبانی یا نظامی به عهده داشتهاند. به عنوان مثال، در مجموع ۱۴ درصد از پرسنل ارتش ایالات متحده آمریکا را زنان تشکیل میدهند. در جنگ خلیجفارس بین سالهای ۱۹۹۱-۱۹۹۰، در بین نیروهای نظامی آمریکایی ۴۰ هزار زن حضور داشتند. تقریبا یک پنجم نیروهای مسلح اریتره و یک سوم نیروهای نظامی گروه جدایی طلب ببرهای تامیل در سریلانکا را زنان تشکیل میدهند. تعداد زنان «بمب گذار انتحاری» گروه ببرهای تامیل و تعداد زنانی که داوطلب این اقدامات بودند در طول ۳۰ سال جنگ داخلی این کشور به طرز هولناکی افزایش پیدا کرده بود. به دلایل مختلفی زنان اغلب برای انجام عملیات نفوذی و ضربتی ترجیح داده میشوند: ۱- احتمال مشکوک شدن به زنان کمتر است. ۲- در جوامع محافظهکار خاورمیانه و آسیای شرقی از بازرسی بدنی زنان معمولا اجتناب میشود. ۳- زنان امکان جاسازی مواد منفجره در زیر لباسهای خود و تظاهر به بارداری را دارند. ۴- زنان نیز همچون مردان توانایی دست زدن به خشونتهای افراطگرایانه را دارند.
علاوه بر این، تعداد زیادی از زنان برای رابطه جنسی، پخت و پز و نظافت اردوگاهها در طول جنگها ربوده میشوند. این زنها در معرض حملات قابل توجهی چه از سوی ربایندگان خود و چه از سوی گروههای دیگر درگیر جنگ هستند. در جنگ جهانی دوم نیروهای ارتش ژاپن تعداد زیادی از زنان خارجی را تحت عنوان «زنان آرامش» به بردگی جنسی خود گرفتند. همچنین در سالهای اخیر گزارشهای مختلفی از ربوده شدن زنان و دختران توسط نیروهای مسلح در کشورهایی مثل اوگاندا منتشر شده است.
علیرغم نمونههای ذکر شده در ارتباط با مشارکت داوطلبانه و غیر داوطلبانه زنان در درگیریهای نظامی به عنوان جنگجو یا حمایت کننده، برخی از کشورها به لحاظ فرهنگی از مشارکت زنان در جنگها ممانعت میکنند؛ زنانی که بیشترین صدمات را در طول جنگها به عنوان بخشی از شهروندان آن جامعه متحمل میشوند.
زنان بهعنوان شهروندان غیرنظامی:
زنان و دختران همانند مردان و پسران به عنوان بخشی از شهروندان غیرنظامی مورد حملات و خشونتهای متعددی در طول جنگها قرار میگیرند. آنها به طور مستقیم در
هنگام بمبارانها و به طور غیرمستقیم هنگام کمبود مواد غذایی و مایحتاج بهداشتی تحت تاثیر جنگ قرار میگیرند. هنگامی که مردان خانواده به نیروهای نظامی برای جنگیدن میپیوندند و به دنبال آن کشته، بازداشت و یا ناپدید میشوند، این زنان هستند که مجبور به تحمل تمام مسئولیتهای مرتبط با کودکان، افراد مسن و در سطح وسیعتر جامعه میشوند. افزایش ناامنی و ترس از مورد حمله قرار گرفتن اغلب موجب فرار زنان و کودکان از محیطهای جنگ زده میشود و به همین جهت تعداد زیادی از پناهندهها در سطح جهان را زنان و کودکان تشکیل میدهند؛ اما تکلیف زنانی که راهی برای فرار ندارند چیست؟
واقعیت این است که بسیاری از زنان برای محافظت از خانواده خود اقدام به فرار نمیکنند و در مناطق جنگزده برای محافظت از خانههای خود، داراییها، کودکان، افراد مسن و افراد بیمار خانواده و یا برای جستجوی اعضای ناپدید شده خانواده باقی میمانند. در حقیقت باید گفت زن بودن موجب در امان ماندن آنها از آسیبهای جنگ نمیشود و اتفاقا زنها در بسیاری از جنگها به دلیل جنسیتشان مورد هدف قرار میگیرند. بنا بر گزارشهای منتشر شده از سوی صلیب سرخ در جنگ کرواسی زنان مسن زیادی به بهانه محافظت از داراییها توسط اعضای خانواده در مناطق جنگ زده رها شدهاند.
زنان اغلب هدف حملات نظامی قرار میگیرند و در بسیاری از موارد وادار به پناه دادن و غذا دادن به سربازهای دو طرف درگیر در جنگ میشوند. همچنین به دلیل نزدیکی ِمنطقهای با نیروهای درگیر جنگ، زنان اغلب در دسترسی و یافتن مواد غذایی، مواد بهداشتی و مایحتاج خود و خانواده با محدودیتهای زیادی مواجه میشوند. محدودیت دسترسی به خدمات پزشکی تاثیرات زیادی بر زندگی زنان به خصوص در حوزه پیشگیری از بارداری و یا زایمان به جا میگذارد. عوارض زایمان به دلیل شرایط استرسزا موجب افزایش مرگ و میر مادران و نوزادان در هنگام جنگها میشود.
زنان در طول جنگ، هنگام حمله به خانهها و یا اطراف محل سکونت و در محل ایستهای بازرسی، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. فقدان «مدارک هویتی» که در بسیاری از جوامع سنتی زنان از داشتن آن محرومند، خود عامل دیگر محدودیت بیشتر زنان در داشتن آزادی تردد است و احتمال آزار و اذیت، به خصوص آزار و اذیت جنسی، را برای آنها افزایش میدهد.
خشونت جنسی در درگیریهای نظامی:
جنگ بوسنی و هرزگوین جهان را با مفهوم استفاده از «تجاوز» به عنوان سلاح جنگی آشنا کرد. جهان از شنیدن آمار زنانی که برای باردار کردنشان مورد تجاوز قرار میگرفتند، وحشتزده شد. تجاوز، روسپیگری اجباری، بردگی جنسی و بارداری اجباری طبق قوانین بینالمللی امروز به عنوان جنایت جنگی شناخته میشوند. تاریخ غارتگری ارتشها در ورود به شهرهای مسکونی و حمله به شهروندان غیرنظامی و تجاوز به آنها را فراموش نخواهد کرد؛ اما تعداد کمی از دولتها و نیروهای نظامی هستند که تجاوز را جرم میشمارند. تجاوزی که به هیچ عنوان نباید به عنوان ابزاری برای نشان دادن قدرت یا پاداش نیروهای نظامی مورد استفاده قرار گیرد.
در بسیاری از درگیریها زنان به صورت سیستماتیک به دلایل سیاسی یا قومی برای نسلکشی و یا پاکسازی های قومیتی مورد خشونتهای جنسی قرار میگیرند. از بنگلادش تا یوگسلاوی، از برلین در جنگ جهانی دوم تا مناطق تحت اشغال ژاپن، از ویتنام تا موزابیک، از افغانستان تا سومالی، زنان و دختران در مقیاس وسیعتر و مردان و پسران در مقیاسی کوچکتر همواره در درگیریهای نظامی مورد خشونتهای جنسی قرار گرفتهاند.
به دلیل مقیاس گسترده تجاوز به زنان و دختران، مردان و پسران، بزرگسالان و کودکان و مرگ بسیاری از قربانیان تجاوز در طول جنگها و یا عدم گزارش بسیاری از موارد تجاوز از سوی قربانیان، ارائه آمار دقیق از این خشونتها در طول جنگها میسر نیست. آماری که وجود دارد اغلب در ارتباط با قربانیانی است که برای درمان جراحتها، سقط جنین، زایمان و بیماریهای مقاربتی به مراکز درمانی مراجعه کردهاند؛ در بسیاری از موارد زنان به دلیل ترس از قضاوت خانواده و جامعه از بازگویی تجربیات خود سرباز میزنند و بسیاری از آنها میگویند هیچکس نمیتواند به آنها به دلیل نقصی که پیدا کردهاند، کمک کند.
صلیب سرخ توجه ویژهای به خشونتهای جنسی و تجاوز بهعنوان جنایت جنگی و نقض فاحش حقوق بشر دارد. در بیست و هفتمین کنفرانس جهانی صلیب سرخ و هلال احمر (۱۹۹۹ ژنو) بار دیگر بر توجه ویژه به جرم انگاری خشونتهای جنسی بهعنوان سلاح جنگی در جنگها و این که تمامی ارتشها و گروههای سیاسی باید در اجرای تمام و کمال قوانین بینالمللی و تبدیل آنها به واقعیت دخیل شوند، تاکید شد. آنها باید اقدامات لازم را برای جلوگیری از وقوع خشونتهای جنسی در طول جنگ و محاکمه عاملان آن در صورت وقوع انجام دهند. لازم به ذکر است که در خصوص درگیریهای یوگسلاوی و روآندا دادگاههای بینالمللی آمران خشونتهای جنسی علیه زنان را مورد محاکمه و تحت پیگرد قانونی قرار دادند.
مفقودشدگان و زنان بیوه:
جنگ بوسنی و هرزگوین (۱۹۹۵-۱۹۹۲) توجه به مصائب زنان آسیب دیده از خشونتهای جنسی را در دستور کار جهان قرار داد. در کنار خشونتهای جنسی، جنگ بوسنی نیز همانند تمامی جنگهای قبل و بعد از آن موجب جداییهای داوطلبانه و غیر داوطلبانه مردان از زنان و کودکان خود شد. تعداد زیادی از سربازان در درگیریها کشته شده، به دست نیروهای دشمن اسیر شده و یا به کشور سوم و مناطق امن گریختند. بسیاری از زنان اما به امید این که جنگ به زودی تمام خواهد شد، برای محافظت از اعضای خانواده، خانه و داراییها و پیدا کردن ردی از مردان مفقود شده خانواده خود در مناطق جنگزده باقی ماندند. باوجود این که تعداد زیادی از کشتهشدگان و مفقودشدگان این درگیریها را مردان (اعم از نظامی و غیرنظامی) تشکیل میدادند اما تعداد زیادی از زنان نیز کشته شدند که آمار دقیقی از آنها در دست نیست. در پایان درگیریها و بر اساس گزارشهای اعلامشده به صلیب سرخ از سوی خانوادهها ۱۸٫۲۹۲ نفر ناپدید شده بودند که حدود ۹۱٫۷ درصد آنها مرد و ۸٫۱ درصد زن بودند.
ناپدید شدن مردان خانواده برای زنان به جا مانده از جنگ پیامدهای زیادی را به دنبال دارد. جنگ در یوگوسلاوی سابق و نسلکشی روآندا وضعیت زنان بیوه و زنانی را که به دنبال پیدا کردن ردی از سرنوشت مردان مفقود شده خانواده خود بودند، پررنگ ساخت. بازماندگان این جنگها و تمامی جنگها در سراسر جهان، نه تنها باید با مصائب و سختیهای ناشی از جنگ کنار میآمدند بلکه باید رنج مضاعف سردرگمی و ضربه روحی ناشی از مفقود شدن مردان خانواده خود را نیز تحمل میکردند. زنانی که گاهی مردان گمشدهشان (پدر، شوهر و پسر) اموال و دارایی و حقوق بازنشستگیای از خود باقی نمیگذارند و زنان و کودکانشان ممکن است به دلیل عدمحمایتهای اجتماعی در شرایط اسفناکی گرفتار شوند.
امروزه دهها هزار زن در سراسر جهان به دنبال پیدا کردن خبری از سرنوشت بستگان مفقود شده خود هستند و در بسیاری از موارد این جستجوها سالها پس از پایان درگیریها نیز ادامه دارد. ناتوانی در دفن عزیزان گم شده و سوگواری برای آنها اثرات روحی جبرانناپذیری بر بازماندگانشان باقی میگذارد. قوانین بینالمللی حق خانوادهها برای دسترسی به اطلاعات افراد گم شده را به رسمیت شناخته است.
زنان در سراسر جهان شجاعت زیادی در شکستن سکوت و به عهده گرفتن نقش سرپرست خانواده- نقشی که به دلیل محدودیتهای اجتماعی که در گذشته از سوی جامعه به آنها تحمیل شده است آمادگی کمی برای پذیرفتن آن دارند- به کار میبرند. بسیاری از زنان مشکلات ناشی از جنگ را به چالش میکشند و با کنار گذاشتن درد و رنج خود برای زندگی بهتر کودکان خود تلاش میکنند.
آوارگی زنان:
همانطور که قبلا گفته شد زنان و کودکان در سراسر جهان جمعیت بالایی از پناهندگان را تشکیل میدهند. ساختن زندگی در مکانی جدید مشکلات زیادی را برای زنان به دنبال دارد و آنها را با خطرات زیادی مواجه میسازد. زنان آواره اغلب دارایی و اموالی با خود همراه ندارند و در بسیاری از مواقع از اعضای خانواده خود جدا میشوند. بیسرپناهی
اغلب موجب اتکای زنان به افراد محلی، سازمانهای دولتی و غیردولتی می شود که برای ساماندهی افراد آواره سازماندهی شدهاند. آنها اغلب مجبورند برای یافتن آب، غذا، چوب برای آتش زدن و گیاهان دارویی برای خود و اعضای خانواده شان مسافتهای طولانی را طی کنند. در طول مسیر زنان ممکن است با خطرات مختلفی از جمله مورد حمله قرار گرفتن از سوی نیروهای جنگی و یا سوء استفاده جنسی بهویژه تجاوز قرار بگیرند.
اگرچه زنان آواره قدرت و توانایی بالایی در بهکارگیری مکانیسمهای مقابلهای برای تضمین بقای خود و خانواده شان دارند، اما زنان در کمپهای آوارگان به خصوص زنان تنها، باردار، مادران کودکان خردسال و زنان مسن، بیشتر در معرض آسیب هستند. این زنان مجبورند به تنهایی بار زیادی از مسئولیتها را برای زنده ماندن خود و اعضای خانواده شان تحمل کنند. بهعلاوه، ممکن است بسیاری از آنها به دلیل نداشتن مدارک هویتی که در برخی از جوامع سنتی زنان فاقد آن هستند، از چشم مسئولین کمپها برای دریافت خدمات بهداشتی و درمانی پنهان بمانند. برای مثال، زنان باردار نیاز به خدمات بیشتری در حوزه بهداشتی و دسترسی به مواد غذایی دارند. همچنین مادران دارای کودکان خردسال نگرانیهای مضاعفی برای آموزش، تهیه کتاب و لباس کودکان خود دارند.
زنان فاقد سرپناه برای نظافت و بهداشت شخصی دچار کمبود جا هستند. بسیاری از این زنان به دلیل مشترک بودن حمام و توالت با مردان غالبا با محدودیتها زیادی به دلیل باورهای فرهنگی و سنتی جامعهای که در آن زندگی کردهاند، مواجه هستند. به دلایل ذکر شده در برنامهریزی برای اسکان و توزیع کمک به افراد پناه جو باید محدودیتهایی که در فوق به آنها اشاره شد نیز مورد توجه قرار بگیرد.
زنان زندانی:
زنان زندانی اغلب در شرایط بدتری از مردان قرار دارند. از دلایل اصلی آن میتوان به نبود زندان مختص زنان با توجه به جمعیت بیشتر مردان بازداشت شده در جنگها اشاره کرد. به دلیل جمعیت کمتر، زنان زندانی اغلب در زندان مردان و در بخش جداگانهای اسکان داده میشوند. بخشی که معمولا کوچک تر و فاقد امکانات بهداشتی مناسب است.
زندان مخصوص زنان نیز میتواند مشکلات دیگری را برای زنان به دنبال داشته باشد. در برخی اوقات زنان به زندانهای مختص زنان که فاصله زیادی با محل زندگیشان دارد، فرستاده میشوند. این امر موجب دور شدن زنان از اعضای خانواده و حمایتهای آنها میشود.
افراد بازداشتی بهشدت بر ملاقات دورهای با اعضای خانواده خود که برایشان مایحتاجی مانند غذای اضافی و یا پوشاک، دارو و لوازم بهداشتی میآورند، متکی هستند. زنان اغلب از ملاقات دورهای با اعضای خانواده خود و به دنبال آن برخورداری از حمایتهای آنها، به دلیل دوری زندان از محل زندگی افراد خانواده، مفقود شدن اعضای خانواده در درگیریها و یا عدم توانایی پرداخت هزینههای سفر توسط اعضای خانواده، محروم هستند. از سوی دیگر زنان اغلب با نگرانیهای مضاعفی در رابطه با کودکان خود مواجه هستند. در بسیاری از مواقع کودکان نیز به همراه مادران خود بازداشت میشوند و در محلهای دیگری نگهداری میشوند.
زنان در زندان نیازمند امکانات بهداشتی ویژهای هستند. دسترسی به حمام و توالت به صورت منظم و دسترسی به نوار بهداشتی و لباس مناسب در دوران قاعدگی از جمله نیازهایی است که زنان در طول بازداشت با آنها مواجه هستند. زنان و مردان در زندان با انواع خشونتهای جنسی روبرو هستند که این خشونت ها ریسک بارداری و ابتلا به انواع بیماریهای مقاربتی را برای زنان به دنبال دارد.
نتیجهگیری:
جنگ چه در سطح بینالمللی و چه در سطح داخلی درد و رنجهای زیادی را برای مردم گرفتار شده در درگیریها به دنبال دارد. زنان با مشکلات چندوجهیای در طول جنگ مواجه هستند. از به کار گرفته شدن بهعنوان نیروهای نظامی گرفته تا هدف انواع خشونتها قرار گرفتن بهعنوان شهروندان غیرنظامی گرفتار در جنگ؛ خشونتهایی که در بسیاری از موارد مبتنی بر جنسیتشان است. اما «تجاوز» تنها خشونتی نیست که زنان در جنگ با آن مواجه هستند. جنگ برای زنان یعنی جدایی از اعضای خانواده و محل زندگی، یعنی آوارگی و بیسرپناهی. جنگ برای زنان یعنی آسیبدیدگی و محرومیت. جنگ زنان را وادار به پذیرش نقشهایی میکند که به دلیل محرومیتهای اجتماعی در گذشته غالبا آمادگی چندانی برای پذیرش آنها را ندارند.
امروزه بیش از هر زمان دیگر، کشورها و گروههای سیاسی و گروههای نظامی باید حداکثر تلاش خود را برای حفاظت از شهروندان غیرنظامی به خصوص اقشار آسیبپذیر جامعه به کار بندند و زنان نیز بهعنوان نیمی از جمعیت جهان باید برای تحقق این امر تلاش کنند. تمامی دولتها موظف به رعایت معاهدات بینالمللی بشردوستانه هستند که آنها را ملزم به ترویج قوانین حمایتی از زنان و ممانعت از بروز هر گونه خشونت علیه زنان در جنگها و جرم انگاری این خشونتها و محاکمه افراد خاطی در صورت بروز آن میکند. اگر امروز زنان در درگیریهای مسلحانه با انواع سختیها و مشکلات دستوپنجه نرم میکنند، نه به دلیل نبود قوانین بازدارنده در سطح بینالمللی که به علت رعایت نکردن این قوانین از سوی دولتها و نیروهای نظامی است. قوانینی که رعایتشان باید تبدیل به واقعیت شوند.
منبع: Women and war – An overview