بیدارزنی: جنسیت عنصر مهمی است که باید هنگام برنامهریزی و طراحی خدمات ضروری در جوامع در نظر گرفته شود. طراحی شهری قطعا تنها عامل تاثیرگذار بر احساس امنیت زنان نیست اما باید بهعنوان بخشی مهم و اساسی از یک رویکرد چند سطحی توسعه امنیت اجتماعی مدنظر قرار بگیرد. امروزه برنامهریزی شهری در پاسخ به رهیافتهای گذشته – که در تعریف، تفسیر و اقدام برای برنامهریزی، تجارب زنان را نادیده میگرفت، بهشدت به ابعاد جنسیتی حساسیت نشان میدهد. تجربه زنان از امنیت در نواحی شهری با تجربه مردان متفاوت است. مجموعههای شهری و شیوههای طراحیشده آن روی سطوح ترس و امنیت زنان تاثیر میگذارند. زنان بهطور مشخص نقشههای تفصیلی ذهنی از بخشهایی از مکانهای شهری ایمن ازنظر خودشان و همچنین مکانهایی را که باید از آنها دوری کنند، بر میسازند. ترس نقش مهمی از نحوه استفاده زنان از مکانهای عمومی دارد؛ بنابراین برای تضمین حضور برابر آنها در فضاهای عمومی، زنان باید در فرآیند برنامهریزی و طراحی شهری مشارکت فعال داشته باشند.
اهمیت ایمنسازی فضاهای عمومی برای زنان
ایمنسازی فضاهای عمومی ازآنرو برای زنان و دختران حیاتی است که ایجادکننده فرصتهای برابر برای استفاده از محیط شهری سالم، شاد و امن برای همه است. برنامهریزی و طراحی فضاهای عمومی ایمن نشاندهنده این واقعیت است که طراحی فیزیکی فضاهای شهری بر امکان استفاده کردن و لذت بردن زنان از عرصه عمومی، تاثیر به سزایی دارد. به روایتی دقیقتر فرآیند ایمنسازی فضاهای عمومی برای زنان و دختران از اهمیت فراوانی برخوردار است، زیرا:
- این آگاهی را افزایش میدهد که فضا خنثی نیست. طراحی فضاها میتواند میزان استفاده، مناسب بودن و ایمنی آنها را برای زنان و دختران، کاهش یا افزایش دهد.
- نشان میدهد جنسیت و روابط جنسیتی بین زن و مرد بهعنوان عوامل کلیدی شکلگیری و توسعه فضاها هستند.
- شهرها از لحاظ فضایی دارای ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و تاریخی خاصی هستند که از لحاظ بومی برای زنان منحصربهفرد است.
- فضاها در شهر، بازتاب روابط قدرتی هستند که رفتارها و تفاوتهای بین زندگی زن و مرد را مشخص میکند.
- فضاهای عمومی در شهرها عمدتا بر مبنای مفهوم سنتی خانواده و تقسیمکار سنتی بین زن و مرد (مرد کارهای بیرون از خانه را انجام میدهد و زن وظیفه خانهداری و مراقبت از کودکان و سالمندان را در حوزه خصوصی به عهده دارد) طراحیشده است. بنابراین ایمنسازی فضاهای عمومی برای زنان و دختران، ابتکارات سازماندهی مجدد فضاها بر اساس نقشهای جدید جنسیتی در جامعه را ترویج میدهد.
- نشان میدهد ترسهای زنان بر اساس واقعیت است (رابطه بین احساس ترس و تجربه خشونت) و زنان میدانند کی و کجا احساس ناامنی داشته باشند.
- مشخص میکند زمانی که زنان به دلیل ناامنی از یک مکان استفاده نمیکنند، این مکان برای زنان و همه افراد دیگر ناامنتر میشود. بنابراین ایمنسازی فضاهای عمومی برای زنان و دختران، ابزاری مهم جهت بهبود کیفیت زندگی شهری و کاهش ترس و قربانی شدن برای همه افراد جامعه است.
- حق زنان و دختران را نسبت به شهر و شهروندی بهعنوان یک پیششرط برای داشتن شهری برابر و پایدار، ترویج و تثبیت میکند.
پیشنهادها
عملی شدن کلیه راهکارها مستلزم برداشته شدن فشار امنیتی از روی فعالان زنان هست. فعالان زنان هنوز نمیتوانند در مقایسه با دیگر فعالان مدنی در محلات با هویت واقعی خود فعالیت کنند. سوال ساده من این است: چه ایرادی دارد که فضایی فراهم کنیم که گروههای زنان با هدف مشخص «مبارزه با خشونت علیه زنان» در محلات مستقر و مشغول به کار شوند؟
– بازبینی امنیتی
عبارت است از وارد منطقهای شدن و بازبینی نمودن عواملی که یک منطقه را امن یا ناامن میسازند. سه دسته از عوامل بر امنیت یک فضای عمومی تاثیر میگذارند:
یک) عوامل زیربنایی ازجمله سیستم روشنایی ، وضعیت پیادهروها ، چگونگی هرس کردن درختها ، شناسایی گوشهکنارهای تاریک
دو) عواملی شامل محل اتاقکهای پلیس، تلفنهای عمومی یا بودنِ مغازهها و فروشندهها
سه) واکنش مردم نسبت به آزارهای جنسی یا جهتگیری عامه مردم نسبت به خشونت در قبال زنان یا هر گروه آسیبپذیر دیگر
برای نمونه یک بازار خرید پر رفتوآمد را میتوان فضایی امنتر از یک منطقه دورافتاده، دانست. با این وجود، در همان بازار خرید شلوغ که کسی به کسی نیست، امکان رخ دادن آزارهای جنسی بیشتر میشود. در چنین موقعیتی جهتگیری مردم و واکنش آنها نسبت به رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان و دختران، نقش عمدهای در امن کردن یک فضای عمومی داراست.
مفهوم بازبینی امنیتی نخستین بار توسط METRAC (انجمن اقدامِ پایتخت در مورد خشونت علیه زنان و کودکان) در تورنتو کانادا مطرح شد . هدف این انجمن معطوف کردن نگاه مردم به فضایی است که در آن زندگی میکنند، کار میکنند و اینسو آنسو میروند، در قالب دورنمای تعریف عواملی که آن را ناامن میکند و اینکه چه تغییراتی میتواند آن را امنتر کند. ازآنجاکه تنها زیربنا نیست که امنیت را بنا میگذارد، بازبینی [امنیتی] همچنین به چگونگی احساس زنها در هر فضایی توجه دارد و سوالاتی ازجمله کی و چرا زنها در یک فضا احساس عدم اطمینان یا ناامنی میکنند را نیز شامل میشود که به فهمِ چگونه امنتر کردن یک مکان نیز یاری میدهد.
جاگوری (Jagori) که یک گروه زنان مستقر در دهلی است بازبینیهای امنیتی را در منطقههای اطراف شهر انجام داده است. برای مثال مشاهده شد که در منطقههایی که انجمنهای سلامتِ ساکنین در آنها فعال هستند، نشانههای دسترسی بهتر به امکانات زیربنایی مانند روشنایی، پیادهروها و مانَکهای خوب نگهداری شده، وجود دارد. در آلونکنشینها، حتی امکانات زیربنایی اولیه نیز فراهم نشده است.
– خودگردان شدن مدیریت شهری
محلهها باید خودگردان شوند یا به سمت این رویکرد نزدیک شد تا احساس هویت محلی و تلاش برای بهبود آن در میان ساکنان یک محله تقویتشده و مشارکت واقعی نه صوری آنان تضمین شود. اینجاست که ایجاد و توسعه نهادهای مردمی که بهنوعی میتوانند نماینده مردم باشند نهتنها ارزشمند، بلکه ضروری است.
نکتهای که به نظر میرسد اخیراً مجموعه مدیریت شهری در تهران به آن توجه کرده است. نمونه آن، تصویب و اجرای طرح مدیریت محله با رویکرد اجتماعمحور است. اگرچه این نمونه طرحها به دلیل حضور کمرنگ نهادهای مردمی، رویکرد متمرکز و غیر مشارکتی و سلسله مراتبی و اجرای سریع و سرسری که صوری بودن آن را نشان میدهد، موفقیت لازم را به دست نیاورده است؛ اما حداقل میتواند روزنهای باشد برای مشارکت مردم. نهادهای مردمی در محلات میتوانند با کارهای بهظاهر کوچکی که با همکاری بین نهادها و اهالی محلات همراه است در راه کاهش ناامنی بکوشند. مدیریت شهری میبایست تضمین آزادی عمل این نهادها باشد و فرصت و امکان فعالیت آنها را ارتقا بخشد نه آنکه آنها را با قوانین دستوپابسته و بروکراسی طویل اداری مواجه کند.
اگر میخواهیم شهری ایمن بسازیم میبایست حداقل نیازهای همه گروههای جامعه بهویژه گروههای کم قدرت که کمتر شنیده میشوند برای زندگی در چنین شهری را بشناسیم. چراکه بدون داشتن چشماندازی از این گروهها نمیتوان به چنین شهری دستیافت. برای این منظور لازم است مشارکت این گروهها در همه مراحل ساخت و مدیریت یک شهر تضمین شود. برای ساخت شهری ایمن و اداره آن نیاز به حضور و مشارکت مداوم مردم بهویژه زنان است. زنان را باید نه صرفاً بهعنوان ابژهای که با مسئله ناامنی و خشونت در شهر مواجه هستند، بلکه بهعنوان سوژهای فعال برای حل این مسئله دید.
– تهیه نقشه خشونت جامع کشور (با ترکیب از نقشههای خشونت محلی)
برای دستیابی به عوامل و زمینههای (بسترهای) ایجاد ناامنی برای زنان در زندگی شهری و جانمایی این عوامل در سطح محلی میتوان از روش کیفی ارزیابی مشارکتی [روستایی] PRA بهره گرفت. این روش در اواخر دهه ۱۹۸۰ بر اساس تجربههای «ارزیابی سریع روستایی» توسط رابرت چمبرز ایجاد و تا اواخر دهه ۱۹۹۰ تکامل یافت و البته هم چنان نیز در حال رشد است. در این روش، بهجای آنکه یک متخصص از بیرون آمده و راهحلها را برای بهبود زندگی جوامع محلی ارائه دهد، تسهیل گر (تسهیل گران) از بیرون میآیند تا در روند یادگیری به افراد محلی ملحق شده و باهم به تجزیهوتحلیل، اجرا و فعالیتهای مشترک برای بهبود شرایط زندگی جامعه محلی بپردازند. اگرچه این روش برای برنامههای توسعه روستایی ابداع شد اما بهتدریج حوزه عملکرد آن از روستا فراتر رفت. برخی کاربردهای مهم روش PRA در شهر؛ بهداشت و رفاه، توسعه شهری، آموزش بزرگسالان، مراقبت و آگاهی دادن، تحلیل جنسیتی و ارزیابی آموزش است.
یکی از تکنیکهایی که میتواند در روش کیفی PRA به جانمایی خشونتهای شهری علیه زنان به ما کمک کند استفاده از «نقشهکشی اجتماعی» است. این تکنیک به جانمایی مسائل اجتماعی- که در اینجا بهطور خاص عوامل ایجادکننده ناامنی علیه زنان است- کمک میکند. طی چند جلسه ارزیابی مشارکتی نقشههای اجتماعی ناامنی زنان در فضای شهری در گروههای 4 تا 6 نفره توسط زنان مطلع محلی ترسیم میشود. به این صورت که به هر گروه نقشه محله زندگی آن گروه داده میشود و از آنها خواسته میشود که بر روی نقشه، مصادیق ناامنی زنان در فضای شهری– به همراه خشونت در محیط خانوادگی، محیط کار، محیط اجتماعی ترسیم کنند. همچنین پیامدهای این خشونتها- را پس از بحث، تبادلنظر و اقناع جمعی روی نقشه علامتگذاری کنند. سپس، هر گروه نقشه علامتگذاری شده خود را به همراه راهنمای نقشه به گروههای دیگر ارائه میدهد و گروههای دیگر نیز نظرات خود را در رابطه با مصادیق علامتگذاری شده مطرح میکنند. بهاینترتیب، نظرات بار دیگر مرور و تکمیل میشود. در مرحله بعد، دادههای جمعآوریشده با استفاده از نرمافزار GIS بر روی نقشههای شهری نشانگذاری میشود.
درنهایت میتوان با ترکیب نقشههای خشونت محلی اقدام به تهیه نقشه جامع خشونت ملی کرد. مزیت داشتن چنین نقشهای در سطح ملی این است که زنان در مرحله ارزیابی اینکه چه چیزی ناامنی است خودشان دخیل هستند نه اینکه از قبل تعاریف به آنها داده شود و بعد برای اینکه راهحل کاهش ناامنی چه مواردی است نیز باز زنان دخیل هستند. حالا وقتی در سطح محله است و مردم در مورد محیط شهری خودشان نظر میدهند نتایج دقیقتر میشود چراکه مردم محله دقیقا میدانند چه تغییراتی در محیط به نفعشان است.
جمعبندی
در کل باید به این نکته دقت کنیم که رویکردهای کلان کنونی در مدیریت فضای شهری مبتنی بر راندن جمعیت – اعم از مرد و زن- از عرصه عمومی است. چنین رویکردی بیشک تقویتکننده فضاهای بیدفاع شهری -مانند خیابانهای تاریک، پارکینگهای طبقاتی، کوچهها و بنبستها، پلهای عابر پیاده و زیرگذرها و ساختمانهای در حال ساخت، خرابهها و نظایر آن است و گسترش این فضاها عامل مهم ایجاد ناامنی برای همه بهویژه زنان است.
از مسئولانی که صدای من را به نمایندگی از بخشی از فعالان زنان از این تریبون میشنوند، میخواهم برای ایجاد تشکلهای زنان در سطح محلات فرصت سازی کنند. بگذارید تشکلها و نهادهای زنان مجوز بگیرند و فعالیت کنند. وجود تشکلهای و نهادهای زنان مستقر در محلات هم ضامن برقراری امنیت محلی است و هم سطوحی از معضلات محلی را رفع میکند.
آگاه باشیم که عدم امنیت و خشونت ساختاریافته علیه زنان در فضای شهری، ابزاری برای طرد ساختاری و حذف آنها از عرصه عمومی است و برای مبارزه با آن باید بر حق حضور، تردد و فعالیت آزادانه و ایمن زنان در شهر پافشاری کنیم.
پ.ن. این مقاله در نشست «فضاهای شهری و خشونت ساختاری علیه زنان»، نشست چهارم از سلسله نشست های مجمع حق بر شهرِ انجمن غیر دولتی باهمستان به تاریخ 26 آذرماه 1393 ارائه شده است.