گفتوگوی حاضر با پردیس عامری، پژوهشگر و فعال حقوق زنان است.
- شما بهعنوان کنشگر حوزه زنان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، بهطور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادات ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت زنان چیست؟
در تحقق برابری همه جانبه و رفع کلیه تبعیضهای جنسیتی قطعاً به یک بعد و از یک زاویه نمیتوان به مسئله پرداخت. باید دید برابری در چه حوزهای مدنظر است، وضعیت کنونی چگونه است و برای تغییر این وضعیت به سمت برابری چه باید کرد. از این رو به نظرم لازم است تفکیک شده به مسئله نگریست. در زمینه برابری اشتغال و مشارکت اقتصادی زنان، گرچه فعالیتهایی که تا الان صورت گرفته موجب بسترسازی گفتمانسازی مطلوبی شدهاند ولی نتوانستهاند اثرگذاری کنند! چرا که سیاستهای حمایتی جدی و قاطعی در کنار مطالبات پیشبینینشده و شاید به این دلیل است که مطالبات برابریخواهانهی زنان در اشتغال چندان جدی گرفته نشده است. مثلا الزام کارفرمایان و برخورد قانونی با آنها درصورت عدم رعایت رویکرد برابرینگر در استخدام افراد در کنار توجه به توان، تخصص و تعهد کارمندان میتواند اثرگذار باشد. مشکل دیگر عدم اعتماد به جامعهی زنان و توانمندی ایشان در زمینه حضور اقتصادی حتی در سطح مدیران ارشد است بهطوریکه گاهی شاهد اشاعهی این بیاعتمادی در میان خود اعضا جامعهی زنان هم بودهایم. از این رو به نظر میرسد در برابری و رفع تبعیضهای جنسیتی حوزهی اشتغال لازم است فرهنگسازی و اصلاحات قانونی و سیاستگذاری با هم و به صورت متوازن پیش بروند. بهعنوان مثال، لوایح حمایتی هم از زنان وارد شده در بازار کار و هم کارفرمایانی که از حضور زنان استقبال میکنند، شکل بگیرند.
در زمینهی حضور زنان بهصورت برابر در عرصهی سیاسی هم در ظاهر با توجه به آنچه دیده میشود باید از احزاب که البته معتقدم هنوز بهصورت جدی در کشور شکل نگرفتهاند ولی در واقع فعلاً همانها در حال تصمیمگیری سیاسی برای ورود زنان به مناصب عالی هستند آغاز کرد و این هم میتواند به صورت طرحهایی که از جامعهی مدنی زنان به دولتها پیشنهاد میشود، بهصورت قانون و سیاستگذاری تنظیم و الزامی شود. وجود میزان قابلقبول زنان نه از روی اتصالات مردانه آنها، بلکه از روی توان تحلیل و کنش سیاسی آنها در احزاب از موارد جدی است که باید دنبال شود همچنین این مسئله نظارت جدی از جانب جامعه مدنی و دولت نیاز دارد.
در زمینه حضور زنان در آموزش عالی نیز علیرغم تمامی انتظاراتی که دائماً بیان شدهاند، باز میبینیم که ورود به بسیاری رشتههای دانشگاهی در دسترس زنان نیست، از سویی حتی تخصصیترین رشتهای که در واقع انتظار میرود سیاستگذاران کشور در حوزه زنان از دانشآموختگان آن یاری بگیرند، یعنی رشته مطالعات زنان، درگیر بازیهای سیاسی است و هر بار در دست افرادی غیر مرتبط میفتد که با سیاستهای خوب و بد خود آن را تحتالشعاع قرار میدهند و از روال عادی خارج میکنند. لازم به ذکر است مقطع دکترای این رشته بهصورت ناگفته و کمکم در حال جمع شدن است درحالیکه اگر قرار باشد تدبیراندیشی جدی و همهجانبهنگر بومی برای بهبود وضعیت زنان ایرانی شود، یکی از مهمترین مسیرها توجه به بخش آکادمیک زنان و جنسیت است که فرهنگی، فقهی و حقوقی، روانشناختی و جامعهشناسانه و خلاصه همهجانبه و نه تکبعدی به مسائل زنان مینگرد، اما متأسفانه میبینیم که مغفول مانده و روز به روز در حال کمرنگتر شدن است.
- در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مشخصاً در حال حاضر مسئله زن مختص به گروهی از زنان بهصورت مجزا نیست. زنان در اقشار مختلف، طیفهای جنسیتی، گروههای شغلی و…دستهبندی میشوند و نیاز به نگاه جزئینگر درباره آنها است. مثلاً وقتی از اشتغال زنان میگوییم، قطعاً باید نمایندههای دانشجویی از تشکلهای دانشجویی، نمایندگان تشکلهای کارگری، نمایندههایی از زنان خانهدار، نمایندگانی از ان.جی.اوهای مرتبط با ترنسها و همچنین از سطوح مختلف تحصیلات و امکانات مالی و …دور هم گرد آیند تا بتوانند نگاهی جامع به مسئله داشته باشند. مسئله امروز ما، نه صرفاً درباره زنان روشنفکر دانشگاهی؛ زنان طبقه بورژوا و یا صاحب شغل و ثروت مکفی است و نه فقط مسئله اقشار آسیبپذیر، گرفتار اعتیاد، کارتنخوابها یا کارگران جنسی. از این رو نمایندگان تشکلهای مختلف همچنین طیفهای مختلف سیاسی، جنسیتی و …ضروری است که با هم و با دولتهای بر سر کار، تعامل داشته و مرتبط باشند تا بهصورت جامع به مسائل و مشکلات همه طبقات و اقشار بتوان پرداخت.
- چه تجاربی در زمینه تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزههای اجتماعی دارید؟ در این ارتباط با چه دستاوردها یا موانعی مواجه بودهاید؟
با توجه به اینکه فعالان حوزه زنان معمولاً از بدنهی دولتی و ساختار قدرت دور هستند و در بهترین حالت وابسته به تشکلهای مدنی یا انجمنهای علمی هستند، کمتر اتفاق افتاده که برنامههای ایجابی حوزه زنان بهصورت همهگیر اطلاعرسانی شوند یا لااقل به مرحله تدوین و سیاستگذاری قانونی برسند اما در زمینهی افزایش حضور زنان در مجلس فعلی به جرئت میتوانم بگویم با توجه به اینکه سال قبل بسیاری رد صلاحیت شدند، اگر همین گروهها و کمپینهای مدنی مشوق زنان و تشویق عمومی مردم برای ثبتنام کاندیداتوری نبودند، شاید در حال حاضر این تعداد زن نماینده در مجلس نداشتیم. همچنین در زمینهی خشونت علیه زنان و تدوین و تنظیم لوایح مرتبط که در سال قبل صورت گرفت، دیدیم که منجر شد مسئولان هم توجه جدیتری نشان بدهند و این امید ایجاد شد که در نهایت لایحهای در این باب تسلیم مجلس شود. اما در زمینه حضور زنان در عرصهی عمومی خصوصاً عرصههای ورزشی و همچنین ورود زنان به کابینه دولتها، همواره موانعی فرهنگی، ساختاری و حتی قانونی دیده شده و میشود که به نظر نمیرسد بهراحتی و بدون تلاش برای برنامهریزی و درخواست اصلاح در برخی موارد قانونی قابلرفع باشد از جمله منع ورود زنان به ورزشگاه که ناگهان صورت گرفت یا مسئله ورود عبارت “زنان سیاسی” در کنار رجل سیاسی (مردان سیاسی) بهعنوان مجوز حضور آنها در مقام ریاست جمهوری و مواردی از این دست.
- برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبشهای اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان در جهت تدوین برنامهای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشماندازهای طیف گستردهای از ذینفعان را در برگیرد؟
کنشگران مدنی و فعالان زنان گرچه از گروههای مختلف هستند و نگرشهای مختلف مدنی و سیاسی دارند، اما همیشه دیدهشده که انصافاً در مواقع حساس و آنجا که نفع زنان به میان میآید اکثریت آنها در کنار هم متحد قرارگرفتهاند. فعالان زنان نه فقط در حوزهی زنان بلکه در انواع موضوعاتی همچون خشونت اجتماعی، عدالت اجتماعی، محیطزیست و مسئله آلودگی هوا تا ورود کاندیداهای زن و مرد مطلوب به شوراهای شهری و مجلس همواره بهعنوان بازوی مطالبات جامعه مدنی و وجدان بیدار جامعه دخالت داشتهاند. به نظر من غیر از مواردی اندک که آن را هم میتوان تعبیر به هضمشدگی تاریخی زن درگفتمان مردانه کرد و قابل شماتت نیست بلکه نیاز به تلاش برای آگهیبخشی و اصلاح دارد، فعالان و کنشگران حوزه زنان همواره همگراییهایی بهموقع و سازنده داشتهاند چه در نسلهای قدیمیتر فعالان زن و چه در نسلهای جدیدتر، در کنار تمام تضاد آراء. اما در این میان آنچه همواره دغدغه خودم بوده و باعث ناراحتی، عدم به هم پیوستن زنان از جناحهای سیاسی مختلف کشور است. به نظرم این مسئله بسیار مهم و لازم به تدبیراندیشی است. ما زنان فارغ از نگرش سیاسیمان، نقطه اشتراکاتی داریم و مطالباتی مشترک که برای همانها باید همه در یک جبهه باشیم. مسئله اصلی ما جدای نگاه شخصی سیاسیمان باید زن باشد که اصولگرا، اصلاحطلب و میانهروبردار نیست، بلکه همه در یک جایگاه یعنی خواهان برخی مطالبات هستیم، حالا با کمی تفاوت عقیده که آنهم قابل اغماض است.