افلیا مغموم نیست، می‌اندیشد

0
775

بیدارزنی: فلسفه سده‌های متمادی در سیطره مردان بوده است، این واقعیت تاریخی به دو نوع نگرش نسبتا رایج دامن زده است. اول اینکه برخی به این نتیجه رسیده‌اند که زنان توان فلسفه‌ورزی ندارند، دوم اینکه زنان تنها در حیطه‌ی خاصی توان فلسفه‌ورزی دارند. نگرش اول دیدگاهی  است که به واقعیت‌های تاریخ معاصر فلسفه به طور کلی بی‌توجه است و نگرش دوم واقعیت‌های تاریخی فلسفه سال‌های اخیر را نادیده گرفته است.

انسان‌ها به واسطه طرح‌واره‌های ذهنی که دارند، جهان خود را فهم می‌کنند. هرآنچه که انسانی به واسطه داشتن طرح‌واره‌ی ذهنی فهم می‌کند در اصل توسط دیگران نیز قابل فهم است. هرچند در عمل گاهی پیچیدگی‌های زبانی و واژگان تخصصی و ناتوانی در نگارش می‌تواند فهم متقابل را دچار مشکلاتی کند، ولی در اصل همه مطالب قابل فهم هستند، یعنی اگر با زبانی مشخص، بیان شده و شخص با عبارات آن موضوع خاص‌، آشنا باشد مشکلی در فهم مفاهیم نخواهد داشت. چرا که طرح‌واره‌های ذهنی ما به یکدیگر قابل ترجمه هستند. به عبارت دیگر مفاهیمی که ما با آنها آشنا می‌شویم را می‌توانیم از طریق زبان به یکدیگر منتقل کنیم. این تصور که عده‌ای از انسان‌های بالغ و دارای سلامت عقلی طرح‌واره‌های ذهنی‌شان کم‌توان است یا ناقص است با تعریف طرح‌واره ناهمخوان است. گروه‌هایی در تاریخ به داشتن طرح‌واره‌های کم‌توان یا ناقص متهم شده‌اند. زنان و افراد بومی سرزمین‌های استعماری معمولا از مهم‌ترین گروه‌هایی هستند که این نگرش اشتباه شامل حال آنها شده است.

اینکه چرا زنان تا دهه‌های قبل در دنیای فلسفه حضور بسیار کمرنگی داشته‌اند، نه به دلیل کم‌توانی پتانسیل طرح‌واره‌شان، بلکه به خاطر محدودیت‌هایی بوده است که بر مفاهیم در دسترس زنان، وضع شده بوده است. هنگامی که در سال‌های دور زنان امکان این را نمی‌یافتند که با مفاهیم فلسفی آشنا شوند، دریافت و بسط این مفاهیم برای آن‌ها فراهم نمی‌شد. بنابراین عرصه مفاهیم ارائه شده به زنان محدود بوده است. ولی این محدودیت‌ها با آگاهی زنان از اینکه می‌توانند جایگاه، دغدغه و خواسته‌های خود را داشته باشند با چالش‌هایی مواجه شده‌اند. طبیعتا اولین گروه زنانی که توانستند این حصر مفاهیم را بشکنند، در وهله اول به تبیین خود می پرداختند چرا که یافتن سنت یا مشربی فلسفی که زنان را همپای مردان در مفاهیم مشارکت دهد کار بسیار سختی بود. زنان از نگاهی زنانه، که در واقع در آن برهه نگاهی سرکوب شده و محروم بود، شروع به تبیین جایگاه خود کردند.

این مبارزه زنان برای از بین بردن انحصار مفاهیم فلسفی، رفته رفته به تثبیت رسید و دیگر مبارزه بر سر آزاد سازی مفاهیم برای زنان نبود. زنان به مفاهیم فلسفی دسترسی پیدا کرده بودند و بر اساس آن برای تحقق بخشیدن به این دستاورد به لحاظ عملی جهد و کوشش هایی کردند؛ چنان که  توانستند موفقیت های بزرگی به لحاظ حقوقی و انسانی بدست بیاورند.

بنابراین، زمانی رسید که زنان به عنوان یک گروه اجتماعی امکان دسترسی به مفاهیم فلسفی را پیدا کردند. از آنجا که فلسفه روحیه پرسشگری در افراد ایجاد می‌کند، زنان این روحیه را به حوزه‌هایی که به واسطه آزاد سازی مفاهیم به آنها دسترسی پیدا کرده بودند، منتقل کردند. گروهی دیگر از زنان نیز شروع به طرح پرسش‌های فلسفی کردند که دیگر محدود به زنان نمی‌شد. در سه دهه اخیر، دیگر زن فیلسوف یک پدیده نادر نیست و زنان بسیاری در فلسفه آکادمیک امروز به مفاهیم و پرسش‌هایی می‌پردازند که نگرش زنانه یا مردانه داشتن در آنها بی‌معنی است. زنان امروز در معرفت شناسی، متافیزیک، فلسفه علم، فلسفه اخلاق، فلسفه زبان و دیگر شاخه‌های فلسفه جایگاه خود را تثبیت کرده‌اند.

با این حال این بدان معنی نیست که زنان از برابری کامل در دنیای آکادمیک فلسفه برخوردار شده‌اند. به عنوان مثال یکی از تبعیض‌های مهم همچنان این است که از زنان به عنوان سخنران کلیدی سمینارها در صورتی که توانایی یکسانی نسبت به همکاران مرد داشته باشند، استفاده نمی‌شود. علاوه بر این، مفهوم نادرستی که در گذشته مبنی بر ناتوانی زنان در فلسفه‌ورزی وجود داشته است همچنان در بخش‌هایی از جوامع امروز جریان دارند،  این محیط‌ها همچنان پرسشگری دختران را پدیده‌ای مجاز نمی‌دانند و در این گونه محیط‌ها دختران محروم از آموزش مهارت‌های لازم برای پرسشگری هستند. به عنوان مثال مفهوم «دختر مطلوب» در برخی محیط‌ها، دختری مطیع است که سوال نمی‌پرسد، بحث نمی‌کند، و برخی موضوع‌ها را باید به پسرها واگذار کند. (هرچند برخی محیط‌ها ملزومات پرسش‌گری را به طور کلی، چه برای دخترها و چه برای پسرها فراهم نمی‌کنند یا میل به پرسیدن را سرکوب می‌کنند). موارد بسیار زیاد دیگری نیز وجود دارند که در نابرابری عددی زنان و مردان، در دنیای فلسفه امروز تاثیر می‌گذراند. ولی آنچه مسلم است، زنانی که به دنیای فلسفه پا می‌گذارند به لحاظ کیفی کمبودی نسبت به مردان ندارند.

بنابراین فلسفه زنانه یا باید به دوره‌ای از ورود زنان به فلسفه اطلاق شود که با توجه به شرایط به وجود آمده برایشان اولین حوزه نظرورزی بوده است، که این تعریف کاربرد تاریخی دارد و یا اینکه در گفتمان مردسالار برای خوار شمردن یک روش فکری یا اسلوب فلسفی از آن استفاده شود. برخی بر این باور هستند که زنان توانایی استفاده از استدلال را در فلسفه به خوبی مردان ندارند و از روش‌هایی مانند تداعی آزاد یا استفاده از مثال به تبیین پرسش‌ها و رویکردهای فلسفی می‌پردازند. در حالی که این قضیه را نمی‌توان به صورت پیشینی تعریف کرد، باید دید زنان در واقع چگونه هستند نه اینکه چگونه بوده‌اند یا چگونه باید باشند. همچنان که مردانی وجود دارند که به پرسشگری فلسفی علاقه‌ای ندارند و یا آن را نیاموخته‌اند، زنانی نیز چنین هستند. روش‌ها و رویکردهای مختلف در فلسفه هم توسط زنان و هم توسط مردان استفاده می‌شود. این مثال‌های نقض نشان می‌دهد که استفاده از واژه فلسفه‌ورزی زنانه اگر هم قرار باشد در زبان ما حفظ شود، دیگر نمی‌تواند یک معرف جنسیتی باشد و شامل حال تمام زنان و تنها زنان باشد.

فلسفه به عنوان منبع و آخرین سنگر مردسالاری همچنان در حال مقاومت در برابر افزایش یافتن تعداد زنان در این عرصه است، غافل از اینکه این عرصه اعتبار خود به عنوان منبع مردسالاری را از  دست داده است، و حتی برخی شاخه های فلسفه منبع مبارزه با مردسالاری شده اند. در نهایت اگر با این سوال بسیار متداول مواجه شدیم که «یک فیلسوف زن نام ببر»، در پاسخ به جای نام بردن از یک فیلسوف زن باید یادآوری کنیم؛ نگرشی که امکان وجود «یک زن فیلسوف» را هم به سوال میکشد دورانش بر سر آمده است. هرچند برخی همچنان در این دوران به سر آمده به سر می‌برند و در نوشته‌ای خود تلاش دارند با تعاریف دن کیشوتی خود از زن، به توجیه و تبیین ناتوانی زن در فلسفه بپردازند. اینگونه تخیل ورزی‌ها در نهایت می‌توانند به یک رمان جنسیت گرایانه بیانجامند و چیزی از واقعیت زنان یا توان فلسفه‌ورزی آنها به ما نمی‌گویند. چالش امروز در رابطه زنان و فلسفه، دیگر این نیست که زنان توانایی فلسفه‌ورزی دارند یا اگر دارند در چه حیطه‌هایی این توانایی را دارند. چالش موجود در رابطه بین زن و فلسفه، چالشی اجتماعی است که نیازمند تلاش برای برقراری موقعیت‌های برابر برای زنان و مردان در فلسفه‌ورزی و مهیا کردن کردن بسترهای لازم برای این موقعیت‌های برابر است.