بررسی مصادیق خشونت کلامی-روانی

0
221

تا قانون خانواده برابر: بنا به یک تعریف، خشونت رفتاری است که با قصد و نیت آشکار یا پنهان برای وارد کردن آسیب فیزیکی، روانی و اجتماعی به فرد دیگر صورت می گیرد[1]. براساس تعریف شکتلر و گنلی[2] (1995) خشونت خانوادگی عبارت است از رفتارهای هجومی و سرکوبگرانه، از جمله حملات فیزیکی (جسمی) و روانی و همچنین اعمال فشار اقتصادی توسط هر فرد بالغ و جوان نسبت به فردی که با او ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دارد. یک نوع خشونت خانوادگی، «همسر آزاری» است که گاهی «خشونت زناشویی»، «زن آزاری» و «شریک آزاری» نیز نامیده می شود و اغلب شامل خشونت مردان علیه همسران خود است. این نوع خشونت ابعاد متفاوتی دارد از جمله: خشونت فیزیکی (آسیب رساندن به اعضای بدن با کتک، ضرب و جرح با استفاده از دست یا ابزار دیگر)، خشونت روانی (تهدید، تحقیر، سرزنش کلامی، فحاشی)، خشونت اجتماعی (کنترل رفتارهای زن، در انزوای اجماعی قرار دادن، ممنوعیت ارتباط با دیگران) و خشونت جنسی[3].

بررسی های متعدد انجام شده در زمینه خشونت خانوادگی در کل دنیا نشان می دهد که در دهه های اخیر، این مسئله به عنوان یکی از مشکلات فراگیر و وحشتناک نمود پیدا کرده است که پیامدهای آن گاه با آسیب جسمی شدید و حتی مرگ قربانیان همراه بوده است[4]. نتایج آمار و تحقیقات حاضر در ایران نیز حاکی از وجود گسترده انواع همسرآزاری در خانواده های ایرانی است. آمار سازمان بهزیستی ایران حاکی از آن است که ۹۰ درصد زنان خانه دار ایرانی مورد خشونت همسران خود قرار می گیرند[5]. در میان انواع خشونت ها، خشونت کلامی- روانی که زنان در سطح خانوادگی و اجتماعی به شدت درگیر آن هستند، خشونتی است از نوع پنهان که به دلیل نامشخص بودن تعریف آن برای بسیاری از زنان، معمولا چندان علنی نمی شود و در سطح خصوصی باقی می ماند.علی رغم نامشخص بودن تعریف آن، نتایج تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که این نوع خشونت بیش از انواع دیگر خشونت های خانوادگی رخ می دهد. یافته های گسترده ترین تحقیق انجام شده در ایران با عنوان «بررسی پدیده خشونت خانگی علیه زنان» در 28 مرکز استان کشور نیز نشان می دهد 52.7 درصد از کل پاسخگویان از اول زندگی مشترک تا کنون قربانی خشونت های روانی و کلامی بوده و این نوع خشونت، اولین رتبه را در میان انواع خشونت خانوادگی علیه زنان دارد[6].

زنان در مواجهه با خشونت خانوادگی در تنگناهای بسیاری قرار دارند. فقدان اطلاعات درباره حقوق قانونی زنان، شرم از مراجعه به مراکز قضایی- انتظامی، هزینه های مادی و غیرمادی پی گیری مرتکبان خشونت علیه زنان و … از موانع اساسی رویارویی با پدیده همسرآزاری است. در واقع، از یک سو در این زمینه به افراد مرتبط همانند پرسنل بیمارستان ها، پلیس و … آموزش های لازم برای مواجه با این پدیده اجتماعی داده نشده و از سوی دیگر بسیاری از زنان آزار دیده از ترس آبرو یا وحشت از خشونت دوباره، کمتر گزارشی از خشونت خانوادگی اعمال شده توسط شوهران شان ارائه می دهند. بر اساس تحقیق ربانی و جوادیان (1386) که بر روی زنان خشونت دیده مراجعه کننده به مرکز بهزیستی شهر اصفهان انجام یافته، بیش از نیمی از زنان در زمان بروز خشونت توسط شوهر از هیچ منبعی جهت کمک استفاده نمی کنند. بر اساس نتایج این تحقیق، زنان در بیش تر مواقع به طور ناخودآگاه با ایفای نقش انفعالی در برابر خشونت همسر، نقش فعالی را در استحکام خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن ایفا می کنند. ساختار جنسی و خانوادگی در جامعه همراه با وابستگی اقتصادی زنان و بی کفایتی سیستم دادگستری موانع اولیه ای هستند که باعث می شوند زنان نتوانند همسر بدرفتار را ترک کنند[7].

اما با توجه به نتایجی که خشونت خانوادگی بر پیکره خانواده وارد کرده و هزینه های اقتصادی و اجتماعی بسیاری که بر جامعه تحمیل می کند، لازم است تا هرچه بیشتر این پدیده شناسایی و برای رفع آن کوشش شود. از آنجا که خشونت روانی- کلامی یکی از مبهم ترین و گسترده ترین خشونت خانوادگی علیه زنان محسوب می شود، از همین رو یکی از هدف های این مقاله، شناخت مصادیق این نوع خشونت است تا شاید بتوان گامی موثر در مسیر کاهش و حذف این نوع خشونت پنهان برداشت.

از سوی دیگر، بسیاری از راه کارهای مقابله با خشونت خانوادگی می تواند از استراتژی ها و شیوه هایی که زنان قربانی خشونت خانوادگی به کار می برند استخراج و تقویت شود. از همین رو هدف دیگر این مقاله، بررسی استراتژی های به کار گرفته شده توسط زنان قربانی برای مقابله با خشونت خانوادگی است. برای رسیدن به این هدف لازم است بررسی شود که زنان قربانی خشونت خانوادگی زمانی که خود را در تنگنای این نوع خشونت می بینند، چه شیوه هایی را درمقابله با آن برمی گزینند، در کدام یک از شیوه ها موفق تر عمل کرده اند و دلایل شکست آنان در استراتژی های به کار گرفته شده توسط آنان چه بوده است.

به این ترتیب این مقاله در دوبخش ارایه می شود. بخش اول، مرتبط با شناخت مصادیق خشونت روانی و کلامی و بخش دوم شناسایی استراتژی های به کار گرفته شده توسط زنان در مواجهه با خشونت خانوادگی است[8].

روش تحقیق

این مطالعه را به روش توصیفی انجام داده و سعی کرده ایم با توجه به تجربیات شخصی زنان در زندگی زناشویی، مصادیق خشونت کلامی- روانی را مشخص کرده و با راهیابی به عمق تجربه های زیسته زنان برای مقابله با خشونت خانوادگی، تصور و راهبرد آنان را نسبت به این نوع خشونت از زبان خود آنان بیان کنیم. به این ترتیب، در این تحقیق روش کیفی را که روش کارآمدتری برای دست یافتن به چنین هدفی است، به کار گرفته ایم. این روش، می تواند تفسیرها و تجربیاتی که توسط کنشگران از وقایع انجام می گیرد، روشن سازد.

خشونت خانوادگی و در رأس آن انواع مختلف خشونت کلامی- روانی یکی از موثرترین عوامل فروپاشی خانواده است. بنابراین دادگاه های خانواده را که معمولا نقطه پایانی برای زندگی ها و روابط درگیر خشونت است، به عنوان مکان مناسبی برای یافتن موارد مرتبط انتخاب کردیم. از طرف دیگر، برای دستیابی به شیوه های عمل یا استراتژی های زنان در مقابله با خشونت خانوادگی بهتر دیدیم تا به زنانی که در این زمینه منفعل نبوده و به نوعی تصمیم یا تدبیری در این زمینه اتخاذ کرده اند، مراجعه کنیم. در این رابطه باز هم دادگاه خانواده به عنوان یکی از نهادهایی که ممکن است آخرین محل رجوع زنان برای رفع مشکلات زناشویی باشد، انتخاب ما بود.

تکنیک مورد استفاده ما برای جمع آوری اطلاعات در این مطالعه، مصاحبه عمیق است. از همین رو، به طور تصادفی با 10 زن مراجعه کننده به دادگاه خانواده شهید باهنر واقع در منطقه 4 تهران مصاحبه کردیم تا به اهداف تحقیق که دستیابی به مصادیق مختلف خشونت کلامی- روانی تجربه شده توسط مصاحبه شوندگان و دستیابی به عملکرد و شیوه برخورد زنان در مواجهه با خشونت خانوادگی به طور کل است، دست یابیم. برای انتخاب زنان مورد مطالعه، مشاهده و عملکرد زنان مراجعه کننده به واحد ارجاع دادگاه خانواده را زیر نظر گرفته و با همکاری مشاوران دادگاه، زنانی که به نظر می رسید مورد خشونت خانوادگی قرار گرفته اند را انتخاب کردیم.

یافته های پژوهش

در ادامه، یافته های مطالعه میدانی که انجام داده ایم را به صورت خلاصه آورده ایم. در این بخش مقاله، ابتدا به توصیف ویژگی های زنان آزار دیده و همسران آن ها پرداخته ایم. سپس، شیوع و انواع خشونت خانوادگی را در میان مصاحبه شوندگان بررسی کرده و پس از آن مصادیق خشونت روانی-کلامی را که متحمل شده اند برشمارده ایم. در بخش دوم مقاله، به استراتژی های مقابله با خشونت خانوادگی، پیشنهادهای ارائه شده توسط قربانیان خشونت خانوادگی و جمع بندی این مطالعه می پردازیم.

1. توصیف ویژگی های زنان خشونت دیده و همسران آنها

در این قسمت ابتدا توصیفی از متغیرهای زمینه ای مرتبط با مصاحبه شوندگان و همسران آنها ارائه می دهیم. در جدول شماره 1 توصیف متغیرهای زمینه ای مرتبط با مصاحبه شوندگان را – اعم از سن، سن ازدواج، نوبت ازدواج، تحصیلات، وضعیت اشتغال، درآمد، مدت ازدواج و تعداد فرزاندان- مشاهده می کنید.

جدول 1- مشخصات زمینه ای زنان مصاحبه شونده

مشخصات زمینه ای

توصیف داده ها

سن

از میان زنانی که مورد مصاحبه قرار گرفته اند، جوان ترین آنها 24 و مسن ترین آنها 47 ساله است. میانگین سنی مصاحبه شوندگان 33.5 سال بود که 60 درصد از آنان بین 25 تا 34 سال، 30 درصد بالاتر از 35 سال و تنها 10 درصد زیر 25 سال هستند.

سن ازدواج

سن ازدواج زنان مورد مصاحبه، بین 18 تا 29 سال و میانگین سن ازدواج آنان 22.5 سال است. نیمی از پاسخگویان بین 20 تا 24 سال، 30 درصد بین 25 تا 29 سال و 20 درصد زیر سن 20 سال ازدواج کرده اند.

نوبت ازدواج

تنها یک نفر از پاسخگویان، دومین بار ازدواج خود را تجربه می کرد که در مورد هر دو ازدواج، تجارب خود را بیان کرد. باقی پاسخگویان تنها یک بار ازدواج کرده و در رابطه با ازدواج اول خود مورد مصاحبه قرار گرفتند.

تحصیلات

تحصیلات پاسخگویان بین دیپلم و لیسانس است. 80 درصد پاسخگویان دارای تحصیلات دیپلم، 10 درصد کاردانی و 10 درصد نیز لیسانس هستند.

وضعیت اشتغال

از میان مصاحبه شوندگان، 60 درصد به عنوان معلم، منشی، دستیار دندانپزشک، کارمند و … به فعالیت می پردازند. باقی پاسخگویان خانه دار هستند.

درآمد

میانگین درآمد زنان مورد مصاحبه، 215 هزار تومان است. 40 درصد از مصاحبه شوندگان خانه دار بوده و هیچ درآمدی ندارند. پس از آن پایین ترین درآمد 200 هزار و بالاترین درآمد 500 هزار تومان است. 30 درصد پاسخگویان از 300 تا 400 هزار تومان، 20 درصد بالای 400 هزار تومان و تنها 10 درصد زیر 300 هزار تومان درآمد دارند.

مدت ازدواج

مدت ازدواج پاسخگویان بین 1 سال و 4 ماه تا 22 سال قرار داشت. مدت ازدواج 30 درصد از پاسخگویان زیر 5 سال و 30 درصد دیگر بین 11 تا 15 سال است. 20 درصد پاسخگویان نیز بین 5 تا 10 سال و 20 درصد دیگر بالای 15 سال طول مدت ازدواجشان بوده است.

تعداد فرزندان

نیمی از پاسخگویان فرزندی ندارند. 40 درصد دارای یک فرزند که از میان آنها 30 درصد دارای یک دختر و 10 درصد دارای یک پسر هستند. تنها یکی از پاسخگویان دارای دو فرزند (یک دختر و یک پسر) است.

چگونگی انتخاب همسر

70 درصد پاسخگویان، با انتخاب شخصی و 30 درصد به شکل سنتی و به واسطه خواستگاری ازدواج کرده اند.

 

توصیف داده های متغیرهای زمینه ای مرتبط با همسر مصاحبه شوندگان – اعم از سن، سن ازدواج، نوبت ازدواج، تحصیلات، وضعیت اشتغال و درآمد- در جدول شماره 2 ارائه شده است.

جدول 2- مشخصات زمینه ای همسران زنان مصاحبه شونده

مشخصات زمینه ای

توصیف داده ها

سن

همسران مصاحبه شوندگان بین 26 تا 47 سال و میانگین سنی شان 36 سال است. نیمی از همسران پاسخگویان زیر 35 سال، 30 درصد بین 35 تا 44 سال و 20 درصد از پاسخگویان 45 سال به بالا هستند.

سن ازدواج

سن ازدواج همسران زنان مورد مصاحبه، بین 19 تا 33 سال و میانگین سن ازدواج آنان 26 سال است. 40 درصد از همسرانِ پاسخگویان بین 25 تا 29 سال، 30 درصد بین 30 تا 34 سال، 30 درصد زیر سن 25 سال ازدواج کرده اند.

نوبت ازدواج

همه همسران مصاحبه شوندگان بار اول ازدواج شان بوده است.

تحصیلات

تحصیلات همسران زنان مصاحبه شونده بین سیکل و فوق لیسانس است. که از این میان، 40 درصد دارای تحصیلات زیر دیپلم، 40 درصد دیپلم و 20 درصد لیسانس به بالا هستند.

وضعیت فعالیت

از میان همسران مصاحبه شوندگان، 80 درصد شاغل، 10 درصد و 10 درصد بازنشسته بودند. در میان شاغلان، 50 درصد در مشاغل آزاد به عنوان بنکدار، راننده و … به کار پرداخته، 20 درصد کارمند و 10 درصد کارگر بودند.

درآمد

20 درصد از پاسخگویان درآمد همسران خود را نمی دانستند. باقی پاسخگویان، درآمد همسران خود را بین 70 هزار تا بالاتر از یک میلیون تومان دانسته اند. در این میان، نیمی از آنان درآمد همسر خود را بین 300 تا 600 هزار تومان، 20 درصد 600 هزار به بالاو 10 درصد زیر 300 هزار تومان ارزیابی کرده اند.

 

بر اساس مقایسه این اطلاعات، تفاوت های میان زنان مورد مصاحبه و همسران شان را می توان بیش از همه در موقعیت اقتصادی، اجتماعی و سن ازدواج دریافت. سطح تحصیلات نیمی از زنان مصاحبه شونده بالاتر از همسران آنها بود در حالی که تنها 20 درصد از همسران پاسخگویان تحصیلات بالاتری از آنها داشتند. با این وجود، موقعیت اقتصادی زنان پایین تر از همسران آنها قرار داشت به طوری که 40 درصد آنها خانه دار بوده و درآمدی نداشتند و درآمد نیمی از زنان شاغل نیز تا حدود قابل توجهی کمتر از همسران خود قرار داشت. همچنین میانگین سن ازدواج زنان 3.5 سال پایین تر از همسران بود.

2. دلایل نارضایتی از زندگی زناشویی

برای توضیح و تشریح انواع خشونت خانوادگی اعمال شده و شیوع آن بر زنان مورد مصاحبه توسط همسران آنها، ابتدا رضایت آنان از زندگی زناشویی مورد پرسش قرار گرفت. کلیه افراد مورد مصاحبه اظهار کردند که از زندگی زناشویی خود رضایت ندارند. دلایل نارضایتی زنان عبارت بود از:

  • سوء مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی: گرچه همگی مصاحبه شوندگان مورد خشونت خانوادگی قرار داشتند، اما بیش از نیمی از آنان اعتیاد یا فروش مواد توسط همسر خود را دلیل عمده نارضایتی عنوان کردند.
  • خشونت اقتصادی: نیمی از زنان مورد مصاحبه عدم رضایت خود از زندگی را به دلیل فشار مالی که بر آنها تحمیل می شود، دانستند. در میان این افراد، برخی اظهار داشتند که همسران آنها اصلا خرجی نمی دادند، برخی اموال زن خود را تصاحب کرده بودند و برخی دیگر اثاثیه خانه را هم برای خرید مواد مخدر یا مشروب فروخته بودند.
  • خشونت روانی- کلامی: برخی از زنان مورد مصاحبه بددهنی، توهین، بی توجهی، بهانه گیری، رابطه با زن های دیگر، زندگی با خانواده همسر و دخالت آنان در زندگی زناشویی و به ویژه بدبینی بیش از اندازه همسر خود را به عنوان دلایل نارضایتی خود از زندگی عنوان کردند.
  • خشونت جسمی و فیزیکی: برخی از مصاحبه شوندگان دلیل نارضایتی خود از زندگی زناشویی را کتک زدن همسر خود بیان کردند.

3. شیوع و انواع خشونت خانوادگی

سپس با مصاحبه شوندگان در رابطه با آزارها و خشونت هایی که در زندگی زناشویی خود متحمل شده بودند، گفتگو شد. انواع خشونت خانوادگی علیه زنان مورد مصاحبه به ترتیب شیوع آن عبارتن بود از:

خشونت روانی، کلامی و اجتماعی: 60 درصد مصاحبه شوندگان اشاره کردند که انواع حشونت روانی و کلامی از جمله توهین، بی توجهی، تحقیر، بدبینی، تهمت و خیانت بیش از خشونت جسمی، 20 درصد هر دو نوع خشونت و تنها 10 درصد کتک را بیشتر از توهین، آزار دهنده دانستند. مواردی از خشونت روانی، کلامی و اجتماعی که مصاحبه شوندگان در رابطه با آنها پاسخ گفتند، شامل قهر، نادیده گرفتن، مسخره کردن، تهدید، سرزنش، بهانه گیری، توهین، تهمت، کنترل رفت و آمد، ایجاد محدودیت شدید و ممانعت از اشتغال بود. در بخش بعدی مصادیق این نوع خشونت که زا زبان زنان عنوان شده را بسط می دهیم.

خشونت جسمی: در میان مصاحبه شوندگان تنها در یک مورد همسر مصاحبه شونده هیچ نوع خشونت جسمی و فیزیکی را از سوی همسر تجربه نکرده بود. باقی این تجربه را به وفور و انواع گوناگون داشتند، از جمله: سیلی، مشت و لگد، پرت کردن اجسام سخت و گاه خطرناک و کشیدن مو. زن 47 ساله ای که خانه دار بود و 22 سال زندگی مشترک را تجربه کرده بود در زمینه پرت کردن اجسام سخت و کتک زدن همسرش که جانباز بوده و اکنون 9 ماه از فوت او می گذرد، می گوید: «همسرم مشکل عصبی داشت و وقت هایی که عصبی می شد خیلی من را می زد. پرخاشگر بود و معمولا علت مشخصی نداشت. هر چیزی را بهانه می کرد. ماهی یک بار یا دو بار این اتفاق می افتاد. اوایل زندگی خیلی بیشتر می زد اما وقتی بستری شد و بچه ها هم به سن بلوغ رسیدند، دیگر دست بزن نداشت اما به جای آن وقتی عصبانی می شد همه وسایل دور و برش را به طرفم پرت می کرد. گاهی چیزهای سنگین و خطرناک و نمی دید که به کجای من ممکن است بخورد. یک بار استکان را به سمت من پرت کرد که درست زیر چشمم خورد و نزدیک بود کور شوم. علتش هم موج گرفتگی اش بود. فکر می کرد خانه جبهه است».

زن 34 ساله ای که خود و همسرش تحصیلات دیپلم داشتند، می گوید: «از همان دوره نامزدی کتک زدن های او شروع شد. معمولا از بحث و فحش شروع می شد و بعد توی صورت و سرم می زد و موهایم را می کشید. یک بار هم با میله زد توی سرم. اصلا نمی دانم چطوری جان سالم به در می بردم».

زن دیگری که 3 سال زندگی مشترک را با همسر خود که وکیل است تجربه کرده بود، در این باره می گوید: «یادم نمیاد آخرین بار کی من را زد چون همیشه می زد، بدجور هم می زد، با همه چی مشت و لگد و هفته ای دو سه بار. به خصوص دو سال آخر از وقتی که معتاد شد انگار که توهم پیدا کرده بود. خیلی پرخاشگر شده بود، سر هر چیزی دعوا راه می انداخت مثلا اینکه چرا خواهرت ضامن من نشد، هر چیزی که به من مربوط هم نبود و فحش می داد و داد و هوار و آخرش هم کتک و قهر بود».

زن دیگری که خودش دیپلم داشت و همسرش سیکل و سه سال از طلاق توافقی وی می گذشت، می گوید: «این دو سال آخر خیلی مقدار کتک زدن ها زیاد شده بود و همیشه موضوع رو با یکی از موارد بدبینی اش شروع می کرد مثلا چرا جلوی فلانی خندیدی چرا با فلانی دست دادی یا برای خودش خیال بافی می کرد که تو با فلانی رفتی بیرون، به من خیانت می کنی، در صورتی که اصلا اجازه نداشتم برم بیرون. اوایل که پدر و مادرهای مان زنده بودند کمتر دعوای ما به کتک کاری می رسید، چون هم خانواده او و هم خانواده خودم طرف من را می گرفتند، اما بعدش بیشتر توانست عرض اندام کند چون می دانست که هیچ حامی ای نداشتم و نمی توانستم به جایی پناه ببرم».

خشونت اقتصادی: 60 درصد از مصاحبه شوندگان به «عدم تقبل خرج خانه» توسط همسرشان اشاره کردند. یکی از مصاحبه شوندگان می گوید: «هیچ وقت نفقه نمی داد و خرج زندگی ما روی دوش خانواده من بود، با این حال حتی اجازه نمی داد به خانه شان بروم. مهریه ای که از همسر اولم داشتم، کارت اعتباری ام، طلاهای خودم، همه را از من دزدیده و تهدیدم می کند که حق شکایت ندارم و اگر شکایت کنم دوستانش را سراغم می فرستد تا بلایی سرم بیاورند».

زن 34 ساله ای که از همسرش پس از 11 سال زندگی مشترک جدا شده بود، می گوید: «شوهرم به تریاک و مشروب معتاد بود، سر همین هم سرمایه مالی خانواده را به باد داد. خانه شخصی مان به اسم پدرش کرده بود و وقتی پدرش مرد و موقع انحصار وارثت شد من تازه این موضوع را فهمیدم».

4. شیوع و مصادیق خشونت کلامی- روانی

تمام مصاحبه شوندگان در پاسخ به این سوال که «آیا سابقه دارد همسرتان شما را آزار دهد؟ چگونه؟» از مصادیق خشونت های کلامی- روانی برای تشریح رنج های خود استفاده کردند. از آنان درباره این سوال کردیم که آیا وقتی مورد ضرب و شتم شوهر قرار می گیرند بیشتر ناراحت می شوند یا زمانی که مورد توهین، سرزنش یا بی اعتنایی واقع شوند؟ پاسخ مصاحبه شوندگان به این سوال قابل توجه است. 70 درصد مصاحبه شوندگان که همگی تجربه خشونت فیزیکی را نیز داشته اند، عقیده دارند که توهین بدترین و آزاردهنده ترین رفتاری بوده که تا کنون با آنها شده است. زنی که برای انحصار وراثت به دادگاه آمده است، می گوید: «بیشتر، توهینهاش به پدر و مادرم اذیتم می کرد بهش می گفتم آخر به آنها چه ربطی دارد. کتک را میشود کاری کرد زخمش خوب میشود اما توهین جاش خوب نمیشود روی دل آدم سنگینی می کند». زنی که تجربه دو ازدواج را داشته است در این باره می گوید: «کلن یک بار که بیشتر من را نزد، اما توهین ها خیلی آزار دهنده است بهانه گیری ها و پرخاشگری ها بدتر است و بیشتر آزارم می دهد. به ویژه تهدید هایی که می کندخیلی به من فشار میاورد».

دو مورد دیگر میزان ناراحتی از هر دو نوع خشونت را یکسان ارزیابی می کنند. یک نفر نیز در این میان خشونت فیزیکی را آزاردهنده تر می داند. او که زنی 30 ساله و خانه دار است و شوهرش راننده تاکسی است، می گوید: «کتک بیشتر اذیتم می کند چون نمی توانم مقابله کنم. انگار بیشتر تحقیر می شوم تا وقتی بهم فحش می دهد. اگر فحش بدهد یا توهین کند، می توانم سر به سرش بگذارم».

با آنها درباره مصادیق کنش ها و فشارهای روانی خشونت آمیزی که در زندگی مشترک تجربه کرده اند، گفتگو کردیم. تهدید، کنترل، ایجاد محدودیت شدید و سلب قدرت تصمیم گیری زن، تهمت، تحقیر و مسخره کردن، توهین و بددهنی، بهانه گیری، سرزنش، قهر، بی اعتنایی و نادیده گرفتن، بدقولی، خیانت و ترک طولانی مدت خانه از جمله مواردی بود که پاسخگویان از آن به عنوان رفتار آزار دهنده یاد کردند. 60 درصد مصاحبه شوندگان اشاره کردند که انواع خشونت روانی و کلامی از جمله توهین، بی توجهی، تحقیر، بدبینی، تهمت و خیانت بیش از خشونت جسمی، 20 درصد هر دو نوع خشونت و تنها 10 درصد کتک را بیشتر از توهین، آزار دهنده دانستند. همگی مصاحبه شوندگان حداقل تحت پنج یک از موارد مورد اشاره قرار گرفته بودند.

در نهایت، انواع مصادیق خشونت کلامی- روانی علیه زنان مصاحبه شونده به ترتییب شیوع عبارت بود از:

سرزنش کردن زن: 90 درصد از مصاحبه شوندگان در زمان زندگی مشترک مکررا یا دائما مورد سرزنش همسر خود قرار گرفته اند. زن 32 ساله ای که 13 سال از ازدواجش می گذشت در این باره گفت: «شوهرم خانواده خیلی بدی دارد و من همیشه سعی کردم به خاطر حفظ سلامتی زندگی ام شوهرم رو از آن محیط جدا کنم ولی حالا شوهرم مدام من را سرزنش می کند که تو بی کسم کردی».

زنی که برای انحصار وراثت اموال شوهر مرحومش به دادگاه آمده بود، گفت: « همیشه برای همه چیز سرزنش می شدم. مخصوصا وقتی قهر می کردم و می رفتم پیش پدرم. سرزنشم می کرد و می گفت همه جا دعوا پیش میاد و من باید تحمل کنم».

تنها موردی که اظهار کرد در طول زندگی مشترک مورد سرزنش قرار نگرفته است، زن 34 ساله ای بود که برای گرفتن حضانت دخترش به دادگاه آمده بود. او گفت: «آنقدر خوشگذران و بی توجه بود که وقتی برای سرزنش من پیدا نمی کرد».

توهین، تهمت یا فحاشی به زن یا خانواده زن: 90 درصد از مصاحبه شوندگان مورد توهین، تهمت یا فحاشی همسر خود قرار گرفته بودند. زن 38 ساله خانه داری که همسرش اغلب بی کار و گاهی کارگر فصلی بود، در زمینه بدبینی ها و تهمت های همسر خود طی 14 سال زندگی مشترک می گوید: «دائما به من تمهت می زد. برای خودش خیال بافی می کرد. می گفت تو با یکی دوستی، با کسی رابطه داری به من خیانت می کنی. برای همین هم خیلی محدودم می کرد و حتی نمی گذاشت با خانواده ام رفت و آمد کنم».

زنی که دوبار ازدواج کرده می گوید: «همسر اولم که خیلی زیاد توهین می کرد. از وقتی که به خصوص معتاد شد، همه جور فحشی می داد. دومی هم از وقتی من فهمیدم مواد می فروشد انگار که خودش را ول کرده و هر جور توهین و تهدیدی می کند و همیشه هم یک جوری کوچکم می کند که انگار من هیچی نیستم و نمی توانم حقم را ازش بگیرم و در مقابل کارهاش کاری بکنم». تنها یک زن 37 ساله که تحصلات دیپلم داشت اظهار کرد تا کنون تجربه توهین و تهمت را نداشته است.

مسخره کردن خصوصیات اخلاقی یا ظاهری زن: در حقیقت تنها یک مورد از مصاحبه شوندگان صراحتا به این سوال پاسخ منفی داده است. در دیگر موارد، پاسخگویان دفعات متعددی مورد تمسخر همسر خود واقع شدند. زنی که برای انحصار وراثت به دادگاه مراجعه کرده است، می گوید: «شوهرم چون من آدم خنده رویی بودم همیشه به خنده هام گیر می داد و می گفت یک بار نشده گریه من را ببیند».

در موردی دیگر، زن 32 ساله ای که 13 سال از ازدواجش می گذرد، اشاره می کند: «عادتش بود که همیشه نماز خواندن یا اعتقادات مذهبی ام را مسخره کند».

در اظهارنظر جالب دیگری خانم 40 ساله که شوهرش سوء مصرف کراک دارد، می گوید: «وقتی تقاضای طلاق دادم و فهمید که حاضر نیستم دیگر زندگی کنم، شروع کرد به مسخره کردن خصوصیات اخلاقی و ظاهری من. همیشه می گفت تو بعد از طلاق با من به هیچی نمی رسی و حتی یک فرصت ازدواج مجدد هم نخواهی داشت».

بهانه گیری: 80 درصد مصاحبه شوندگان این نوع خشونت را در زندگی مشترک خود تجربه کرده بودند. زن 24 ساله فوق دیپلم و کارمند کشتیرانی اشاره می کند که همسرش سر مسائل اعتقادی به ویژه پوشش بسیار بهانه گیری می کرد و همیشه این بهانه گیری ها منجر به بحث و جنجال میان آنها می شد.

دو مورد از مصاحبه شوندگان دلیل بهانه گیری همسر خود را خانواده وی به ویژه مادر و خواهر همسر خود می دانستند. بقیه معتقد بودند که اعتیاد باعث تشدید این ویژگی در همسرانشان شده است.

زن 32 ساله ای که همسرش بنکدار است، علیرغم اعتیاد شدید همسرش به این سوال پاسخ منفی داد. یکی از موارد نیز پاسخی نداد.

تهدید زن به قطع نفقه یا ضرب و شتم: 70 درصد پاسخگویان این نوع خشونت روانی را تجربه کرده بودند. گرچه دو مورد از آنها اظهارات متناقضی در این باب داشتند. تنها موردی از مصاحبه شوندگان که تجربه دو ازدواج را داشت در این باره گفت: «اصلا تهدیدی در کار نبود! همسر فعلی ام نفقه نمی داد که حالا تهدید کند که قطع می کند چون بیکار بود و پولی هم که از مواد فروشی در می آورد، چون من اطلاع نداشتم که چنین کاری می کند به من نمی داد. وقتی پول می داد که سر یک چیزهای خیلی لازم بهش فشار می آوردم و مجبور می شد. خانواده اش هم ما را تأمین نمی کردند و همیشه خانواده من بودند که کمک می کردند. در مورد تهدیدهای دیگر هم از وقتی که قهر کردم و گفتم برنمی گردم و طلاق می خوام خیلی تهدیدم می کند دائم می گوید دوستهاش را می فرستد تا من را بکشند و پدرم را در آوردند، خودش هم نمیاد که پاش گیر نباشد. این تهدید ها را دائما می کند. همسر اولم هم از وقتی که معتاد شده بود سرکار نمی رفت ولی خانواده اش ما را تأمین می کردند. شوهرم تهدید به قطع نفقه یا ضرب و شتم نمی کرد بیشتر می زد تا تهدید کند».

در مورد دیگر، زن جوانی که شوهرش بیکار است و اعتیاد دارد می گوید: «اصلا نفقه ای نمی داد که تهدید به قطعش کند. اما تهدیدهای دیگر کرده. حتی بارها تهدید کرده که من را می کشد». در هنگام مصاحبه با این زن، بین زن و همسر وی دعوا پیش آمد که در این دعوا باز مرد بدبینی های خودش را نسبت به زن گفت و به او تهمت زد که با چند نفر رابطه دارد و گفت که اگر بیفتد زندان و بلایی سر دخترشان بیاید به این خاطر میاید ده نفر از اطرافیان زن و خودش را می کشد.

در این میان دو مورد از زنان مصاحبه شونده با چاقو تهدید به مرگ شده اند که در یک مورد این تهدید برای جلوگیری از طلاق بوده است. زن دیپلمه 29 ساله که 3 سال است از ازدواجش می گذرد، می گوید: «همیشه تهدید می کرد. دیگر این اواخر امنیت روانی نداشتم. انگار همیشه ترسی، شبحی، چیزی با من بود. اضطراب بیچاره ام کرده بود».

3 نفر دیگر معتقد بودند که همسرشان یا یکسره وارد عمل می شده و به تهدید نمی رسیده و یا چیزی برای تهدید کردن وجود نداشته است.

قهر با زن: 60 درصد از مصاحبه شوندگان قهرهای طولانی مدت را از جانب همسر خود تجربه کرده اند. زن 27 ساله خانه داری که ازدواج دوم خود را تجربه می کرد، در زمینه قهرهای پی در پی همسر فعلی اش که مواد فروش است می گوید: «همسر اولم عادت داشت قهر کند. ولی همسر دومم خیلی بیشتر این کار را می کرد. راه به راه قهر می کرد حتی روز عقد هم قهر بودیم چون که جلوی فامیل توافق کرده بودیم که 150 سکه مهریه باشد اما روز عقد زد زیرش و گفت 110 تا مهریه بیشتر قبول نمی کند و بعد هم با وجود اینکه حرف، حرف او شد و همان 110 سکه را قبول کردیم اما باز هم قهر ماند. مخصوصا بعد از اینکه فهمیدم مواد می فروشد سر هر بهانه ای قهر می کرد و من را مجبور می کرد از خانه بروم بیرون. مادرم می گفت این ها بهانه است تا تو را که جلوی دست و پاش را گرفتی بیرون کند و راحت به مواد فروشی اش برسد. قهرها معمولا یک هفته طول می کشید اما این بار آخر سه هفته شده و دیگر حالا من حاضر نیستم برگردم».

زن 34 ساله ای که معلم مدرسه بود و 4 سال از زندگی مشترک اش می گذشت، در رابطه با همسرش که بنکدار بود می گوید: «ما با خانواده او زندگی می کردیم چون سرپرست مادر و خواهرهایش هم بود. آنها دائما در زندگی ما دخالت می کردند و او هم حق را به آنها می داد، همیشه! به دلیل حرف های مادرش دائما با هم دعوا داشتیم و به من توهین می کرد، قهر می کرد، سر هر چیزی بهانه می گرفت و نمی گذاشت در زندگی خودم تصمیمی بگیرم، رفت و آمدم را خیلی محدود کرده بود و نمی گذاشت حتی به خانه پدری ام سر بزنم».

باقی مصاحبه شوندگان اشاره کردند که به ندرت تجربه قهر را در زندگی مشترک داشته و یکی از آنها نیز گفت قهر معمولا از جانب خودش شروع شده است.

بی اعتنایی و نادیده گرفتن زن: 60 درصد از مصاحبه شوندگان از قید «زیاد» یا «خیلی زیاد» برای پاسخگویی به میزان بی اعتنایی تجربه شده از جانب شوهر خود استفاده کردند. زن 34 ساله ای که برای گرفتن حضانت دخترش به دادگاه مراجعه کرده است، می گوید: «چیزی به غیر از نادیده گرفته شدن در زندگی مشترک احساس نکردم. شوهرم هیچ تغییری را در فضای منزل و یا ظاهر من متوجه نمی شد. از بس سرش با زن های دیگر گرم بود. حتی به دخترمان هم کاملا بی توجهی می کرد».

باقی مصاحبه شوندگان اظهار کردند که مورد بی اعتنایی قرار نگرفته اند.

در بخش بعدی مقاله، به استراتژی های مقابله با خشونت خانوادگی، پیشنهادهای ارائه شده توسط قربانیان خشونت خانوادگی و جمع بندی این مطالعه می پردازیم.

ادامه دارد…

منابع

  • ستوده ا.(1378). روانشناسی اجتماعی، تهران، انتشارات آوای نور.
  • کلاینک ال. (1382).کنار آمدن با چالش های زندگی، ترجمه نریمانی م، اسماعیل ولیزاده، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
  • قاضی طباطبایی، محمود، تبریزی، محسن و دیگران. (1382)، «بررسی پدیده خشونت خانگی علیه زنان» دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز امور مارکت زنان ریاست جمهوی.
  • ربانی، رسول، جوادیان، سیدرضا، (1386)، بررسی رفتار زنان در برابر خشونت شوهر، دوماهنامه علمی پژوهشی دانشور رفتار/ دانشگاه شاهد، سال چهاردهم، شماره25.
  • Scheheter, S & Ganley, d. (2nd ed.) (1995). Women and Male Violence: The Vision and Struggle of the Battered women’s movement. Boston: South End.
  • Ondicho, T. G. (1993). Battered Women: A Socio-legal Perspective of Their Experiences in Nairobi. Unpublished MA. Thesis, Institute of African studies, University of Nairobi.
  • Barnett, Ola W. (2001) Trauma, Violence & abuse. Vol 2, No 1.

 

 



[1] – ستوده، 1378: 11

[2] – Scheheter & Ganley

[3]– کلاینک، 1382: 24

[4] – Ondicho, 1993

[5] – ایسنا، 10 ابا ن1384.

[6]– قاضی طباطبایی و دیگران، 1382.

[7] – Barnett, 2001

[8] این پژوهش در آذر ماه سال 1389 انجام شده است.