چگونه با پسران درباره رابطه جنسی حرف بزنیم؟

0
1114

بیدارزنی: کمی پیشتر با گروهی از دانش‌آموزان دبیرستانی بحثی پیرامون اخلاق در رابطه جنسی داشتم. یکی از پسران دستش را بلند کرد و پرسید «آیا شما تابه‌حال رابطه جنسی بدون احساس داشته‌اید؟». بقیه بچه‌ها سری جنباندند، تکانی خوردند، کنجکاو بودند و این پرسش برایشان کمی چالش‌برانگیز بود. خب البته اگر بخواهیم دقیق باشیم حتا بی‌تفاوتی هم نوعی احساس است اما من می‌دانستم منظور آن‌ها چیست: آن‌ها می‌خواستند بدانند اشکالی دارد اگر آن‌ها رابطه جنسی بدون حس مراقبت و مسئولیت داشته باشند؟ رابطه‌ای عاری از احساس، حتی بدون اعتنا و توجه به شریکشان. اگر بخواهیم سؤال را در مدل گفتاری نوجوان‌ها مطرح کنیم آن‌ها در واقع می‌خواستند بدانند آیا ممکن است بتوانند الگوی «سکس کن و‌ رد شو برو» را پیش بگیرند؟

هفته گذشته وقتی که هاروی واینستین[۱] را ‌دیدم که با ژستی مظلوم‌نمایانه و رقت‌انگیز با واکرش به دشواری داشت به سمت دادگاه عالی نیویورک در منتهتن حرکت می‌کرد به آن پسرها فکر می‌کردم. جنبش #من‌هم (#می‌تو) سوء رفتار، تجاوز و خشونت جنسی را در عرصه‌های مختلف جامعه برملا کرده است، اما نه تاباندن نور به یک مسئله، به تنهایی، آن را حل می‌کند و نه حتی صرفاً گذراندن طولانی‌ترین حبس تاریخ از سوی آقای واینستین این مشکل را خاتمه می‌دهد. برای تغییر واقعی باید با یک پدیده بزرگ‌تر و سیستماتیک‌تر گلاویز شویم: فرهنگ فراگیری که پسران را به سمت بی‌تفاوتی و عدم رعایت احترام متقابل در روابط خصوصی‌شان می‌راند.

با وجود موج جدیدی که پیرامون تأکید بر لزوم رضایت دوطرفه و توافقی راه افتاده مردان جوان همچنان بی‌وقفه در معرض این الگو از سوی جامعه هستند که فتوحات جنسی – همیشه در حال سکس بودن، چیره شدن بر بدن‌های افراد فارغ از اینکه این افراد چه حسی نسبت به آن دارند – معیاری برای یک مرد «واقعی» بودن و مسیری مطمئن به سوی کسب جایگاه اجتماعی است. یک نوجوان دبیرستانی می‌گفت: «پسران نیاز دارند که خود را به شریکشان ثابت کنند و به همین خاطر باید بر آنان مسلط شوند. حتا باید آن‌ها را تحت فشار بگذارند؛ زیرا دختری که آن‌جاست وسیله‌ای است برای لذت او، برای خودنمایی او».

من اصلاً قصد نداشتم درباره پسران بنویسم. بیش از یک‌چهارم قرن است که در مقام یک روزنامه‌نگار از زندگی‌های دختران نوشته‌ام – که هم رسالت من بوده و هم علاقه‌ام؛ اما چهار سال پیش بعد از انتشار کتابی درباره تناقضاتی که زنان جوان در روابط خصوصی خود با آن‌ها مواجه هستند به این نکته پی بردم که اگر من واقعاً قصد دارم جوانان را به سمت روابط جنسی امن‌تر، لذت‌بخش‌تر و برابر سوق دهم باید سوی دیگر رابطه را هم ببینم. بنابراین شروع کردم به گفتگو با پسران جوان – ده‌ها نفر در دهه‌های بیست و سی زندگی‌ و با پیشینه‌ها و سابقه‌های متفاوت – درباره رابطه جنسی و عشق، فرهنگ توافق و روابط توافقی، مردانگی و رسانه، رضایت جنسی و سوء‌استفاده جنسی. کارزار #من‌هم مشوق من در این کار نبود (زیرا من کارم را پیش از فاش شدن ماجرای واینستین آغاز کرده بودم) اما بر اهمیت و ضرورت کار من افزود. برخی از پسران پیش از آن تجربه چنین مکالماتی را داشتند، البته قطعاً نه با والدینشان. بیشتر این والدین ترجیح می‌دهند چنگالی در چشم خود فرو کنند تا این‌که با پسرانشان صادقانه درباره رابطه جنسی صحبت کنند. من نمی‌توانم آن‌ها را سرزنش کنم: هم کاری طاقت فرسا است و هم این والدین الگویی برای پیشنهاد به پسرانشان ندارند.

اما آن سکوت پیامدهای نگران‌کننده‌ای دارد. سال ۲۰۱۷ پیمایش ملی «پروژه مشترک افزایش سطح مراقبت[۲]» بر روی ۳۰۰۰ دانش‌آموز و نوجوان دبیرستانی انجام شد. بر اساس آن اکثریت پسران هرگز یک مکالمه مجزا درباره این موضوع نداشته‌اند که به عنوان مثال چگونه مطمئن می‌شوی که شریک جنسی‌ات «می‌خواهد – و راحت است – که با تو رابطه جنسی داشته باشد»، یا «شریک جنسی قابل احترام و مسئول بودن» به چه معنا است. تقریباً دوسوم پرسش‌شوندگان هرگز از والدین خود نشنیده‌ بودند که با کسی که بیش از اندازه مست یا نشئه است و نمی‌تواند رضایتش را اعلام کند نباید رابطه جنسی برقرار کرد. بیشتر آن‌ها هیچ‌گاه از والدین خود نشنیده بودند که نباید برای دختران سوت بزنند یا آن‌ها را با الفاظ تحقیرآمیز مانند «سلیطه» یا «فاحشه» خطاب قرار دهند. این در حالی است که ۹۰ درصد دختران این پیمایش گفتند که آزار جنسی را تجربه کرده‌اند.

بزرگسالان ممکن است تصور کنند که این مسائل بدیهی هستند و نیازی نیست گفته شوند اما نرخ ارتکاب مردان پیر و جوان به بدرفتاری، سوء استفاده و تجاوز جنسی نشان می‌دهد که پسران پیام صحیح را به‌طور خودبخودی دریافت نمی‌کنند. با این وجود اکثریت قابل ملاحظه‌ای از نوجوانانی که چنین گفتگویی با والدینشان داشته‌اند – حتی پسران بیشتر از دختران –  تفکر خود را متأثر از والدین خود می‌دانستند.

مدارس نیز این بی‌توجهی را دارند. بسیاری از ایالت‌ها آموزش جنسی را در دستور کار قرار می‌دهند تا تنها بر خودداری جنسی تأکید کنند (البته این هم گزینه معقولی است اما تنها تا زمانی که یکی از بسیار گزینه‌ باشد نه این‌که برای نوجوانانی که از لحاظ جنسی فعال هستند جنبه دستوری داشته باشد). اما بسیاری از کلاس‌های مترقی و به ظاهر جامع و همه‌جانبه هم خیلی بهتر نیستند. آن‌ها عمدتاً بر ریسک و خطر تأکید دارند و هدف آن‌ها پیشگیری از بارداری و بیماری‌های مقاربتی است. حالا اخیراً رضایت در رابطه جنسی نیز در حال اضافه شدن به این هشدارها است. با این حال اکثر مواقع یک سؤال بله/خیری جایگزین کل گفتگو درباره تصمیم‌گیری‌های جنسی می‌شود که این شیوه دیگری است برای شانه خالی کردن از زیر بحث‌های پربار پیرامون مسئولیت‌پذیری شخصی، ارتباط آزاد، تحکیم روابط، درک پویایی‌های جنسیتی – موضوعات مناقشه‌برانگیز درباره جنس و گونه‌های آن – لذت متقابل و رویکرد ال.جی.بی.تی.کیو[۳].

در ضمن من همجنسگراهایی را دیده‌ام که به طرز چشمگیری تواناتر و مشتاق‌تر از دیگران بودند تا درباره موضوعات مربوط به مواجهه جنسی صحبت کنند – آن‌ها از زمانی‌که تصمیم گرفتند کاری را انجام دهند که در تصور دیگران نمی‌گنجید به‌ناچار اینگونه شدند. این حرف نزدن دگرجنس‌گراها برای آن‌ها غالباً ابهام‌آمیز است. یکی از دانشجوهای کالج به من می‌گفت «نمی‌دانم چرا دگرجنس‌گراها فکر می‌کنند رضایت در رابطه جنسی حس و حال رابطه را از بین می‌برد. من اینطور فکر می‌کنم که وقتی ما با هم حرف می‌زنیم به این معنی است که ما می‌خواهیم با هم سکس داشته باشیم و این عالی است!».

دَن ساوِج مقاله‌نویس چندین روزنامه درباره مشاوره جنسی به «چهار کلمه جادویی» اشاره می‌کند که همجنسگراها در یک مواجهه جنسی به کار می‌برند: «تو مودِ چی هستی؟» این رویکرد کاملاً متفاوت از رویکردی است که پسران دگرجنس‌خواه دارند و غالباً به موافقت یک کلمه‌ای در برابر درخواست‌هایشان اکتفا می‌کنند. ترس من از این است که از آنجا که دختران، همانطور که پیش از این هم گفتم، غالباً با امیال و واکنش‌های بدن خود بیگانه هستند ممکن است پاسخشان به کسی که درخواست رابطه جنسی کرده این باشد که «ایده‌ای ندارم». چه می‌شود اگر نوجوانان یاد بگیرند که از همان ابتدا درباره رابطه جنسی با هم صحبت کنند؟

پسران در غیاب راهنمایی‌های بزرگسالانِ قابل اعتماد، رسانه‌ها را معلم جنسی خود می‌بینند؛ عرصه‌ای که مملو است از تصاویری از در دسترس بودن همیشگی زنان برای رابطه جنسی و نیز حق جنسی مردان. در پی افزایش استفاده از اینترنت، گوشی‌های همراه و سایت‌های منتشرکننده ویدیو مانند پورن‌هاب، والدین نگران تأثیرات بالقوه پورنوگرافی بر انتظارات جنسی نواجوانان هستند. بگذارید واضح‌تر بگویم: کنجکاوی درباره رابطه جنسی طبیعی است. خودارضایی؟ بسیار خوب! دیگر چه؟ انواع گوناگونی از پورن وجود دارد؛ پورن اخلاقی، پورن فمینیستی، پورن کوییر، اما ارزان‌ترین و در دسترس‌ترین محتواهای پورنوگرافیک یک تصویر تحریف‌شده از سکس را به نمایش می‌گذارند. این تصویر عمدتاً متمرکز بر کاری است که مردان با شریک جنسی‌شان انجام می‌دهند و لذت زنان تنها نوعی ایفای نقش است برای ارضا شدن مردان.

من در پسرانی که مخاطبم بودند به تناوب می‌دیدیم که تردیدهایی نسبت به عادات پورن خود دارند. یک دانش‌آموز دبیرستانی می‌گفت «من فکر می‌کنم پورن بر روی قابلیت ما برای داشتن یک رابطه جنسی صاف و ساده و بدون آزار تأثیر می‌گذارد، بر آن پروسه کنجکاوی و مکاشفه‌ای که ما می‌توانیم بدون تصورات از پیش موجود، در یک رابطه جنسی داشته باشیم تأثیر می‌گذارد».

حتا اگر والدین بتوانند دسترسی فرزندان به همه وبسایت‌های پورن را مسدود کنند (و در آن موفق باشند) واقعیت این است که قرار گرفتن در معرض محتواهای جنسی در هر مدل مصرف رسانه‌ای از جمله تلویزیون، بازی‌ها، رسانه‌های اجتماعی و موزیک ویدیوها  موجب می‌شود که آزار جنسی، اعتقاد به اسطوره‌های پیرامون تجاوز جنسی و شیء‌انگاری زنان بیش از پیش جایز شمرده شوند.

دانش‌آموز دیگری به من می‌گفت‌ «به نظر من موسیقی نقش بسیار زیادی در شیوه رفتار پسران با دختران دارد. من و دوستانم در ماشین به چنین موسیقی‌ای گوش می‌دهیم» و بلافاصله چند خطی از آن ترانه‌ها درباره زنان و سکس را خواند. به گفته او «وقتی چنین ترانه‌ای را پنج، شش یا ۱۰ بار در روز گوش می‌دهی سخت است که تحت‌تأثیر آن قرار نگیری».

تعهد به الگوی سکس داغ با قلبی سرد چیزی است که بر فرهنگ ارتباط در میان محصلان کالج (و به طور فزاینده‌ای دبیرستان) سایه انداخته است. پروفسور لیزا وِید استاد کالج اُکسیدنتال در این باره می‌گوید: الکل جوانان را در برابر ترس از بدقوارگی یا خجالتی بودن مسلح می‌کند، ترسی که متعلق به نسل ‌آن‌ها و بسیار رایج است. پیامد این وضعیت حالتی است که خانم وِید آن را «بی‌مسئولیتی گریزناپذیر» تعریف می‌کند که پسران را قادر می‌کند که تنها یک بار با فرد سکس و بعد او را فراموش کنند. بیشتر پسرهایی که با آن‌ها دیدار داشته‌ام می‌دانند که رابطه جنسی با یک فرد ناتوان تجاوز محسوب می‌شود اما از آنجا که در ذهن آن‌ها این می‌گذرد که برای وارد یک رابطه شدن باید زحمت زیادی بکشند پس راه حل را این می‌بینند که حسابی مست کنند (و کسی را پیدا کنند که حسابی مست کرده) تا بتونند با هم سکس کنند. البته هر دو طرف باید تا حدی هم هشیار باشند که بتوانند موافقت خود را برای انجام عمل نشان دهند.

اینطور که به نظر می‌رسد پسران مست تمایل دخترها به سکس را بیش از آنچه که هست می‌بینند و غالباً جملات دوستانه و صمیمی آن‌ها را موافقت برای رابطه داشتن تعبیر می‌کنند. الکل همچنین باعث می‌شود توانایی آن‌ها برای شنیدن «نه» و یا دیدن تردید فرد مقابل پایین بیاید. مردان جوان مست بیشتر از آن‌ها که هشیار هستند احتمال دارد برای به دست آوردن آنچه می‌خواهند زور و فشار وارد کنند. آن‌ها نسبت به آزار و رنج فرد قربانی کمتر آگاه هستند.

در رابطه‌های از روی مستی و مبتنی بر رضایت طرفین، سکس حالت غیرمعمول پیدا می‌کند. یکی از دانشجویان کالج که تجربه چندین رابطه را داشت می‌گفت «این‌گونه است که دو فرد تجربه‌های کاملاً مجزا از سکس دارند. ارتباط چشمی تقریباً وجود ندارد. گاهی اوقات حتا حرفی هم ردوبدل نمی‌شود و آن میزان پذیرا بودن یک فرد غریبه خیلی عجیب و غریب است. شبیه این است که تو در یک رابطه احساسی هستی اما احساسی در برابر کسی که نمی‌شناسی‌اش و خیلی هم اهمیتی به او نمی‌دهی. من با این وضع مشکلی ندارم. فقط عجیب است؛ عجیب و البته نه چندان خوشایند.»

اندرو اسمایلر روانشناس که متخصص در بررسی رفتار مردان بالغ است پیمایشی بر روی صد نوجوان پسر با موضوع دوست‌یابی و سکس انجام داده است. نتایج بررسی او نشان می‌دهند بیشتر پسرها در واقع ترجیح می‌دهند با کسی که می‌شناسند و به او اعتماد دارند و با او راحت هستند رابطه فیزیکی نزدیک برقرار کنند. به نظر من این حرف کاملاً درستی است، اگرچه پسرها تمایل دارند این را ویژگی منحصر به خودشان و نه مشترک میان همه هم‌سن‌وسالانشان تلقی کنند. آقای اسمایلر پیشنهاد می‌دهد که بزرگسالان از پسرهایشان بپرسند که چه نوع تجربه جنسی را ترجیح می‌دهند. او می‌گوید «پرسش نباید فقط این باشد که آیا آن‌ها به دنبال ارضای جنسی هستند یا خیر، بلکه در این‌باره که ارضا شدن را در چه بستر و با چه کیفیتی می‌خواهند نیز باید با آن‌ها صحبت کنند. اگر بخواهم ساده و صریح‌تر بگویم ما حتا باید بپرسیم «آیا شما کسی را نمی‌خواهید که رابطه با او بهتر از خودارضایی کردن باشد؟».

ربع قرن گفتگو با پسران به من ثابت کرده که اگر دختران وارد عمل شوند می‌تواند روشی را برای هدایت بهتر پسران پیشنهاد دهند. اگر به دهه۱۹۹۰ برگردیم که من نوشتن درباره سرگشتگی‌های زنان جوان در جهان در حال تغییر را آغاز کردم – از جمله عدم اعتماد‌به‌نفس، عدم بلندپروازی، تصور منفی نسبت به بدن، شرم جنسی – اعتقاد و میل به تغییر وجود داشت. نگرانی برخی از والدین این بود که اگر به دخترانشان یاد بدهند که صریح و بی‌پرده باشند یا از نظر جنسی توانمند باشند به لحاظ اجتماعی برای آن‌ها هزینه خواهد داشت و برچسب سلیطه یا فاحشه می‌خورند. برخی دیگر از والدین خشمگین بودند که فشاری بر دختران وجود دارد که، برخلاف طبیعت خود، مانند پسران رفتار کنند.

اما سال‌ها توجه والدین و متخصصان به تجربه‌های دختران برخی از آن ترس‌ها و محدودیت‌ها را از از بین برده و نقش‌ها و فرصت‌های آن‌ها را افزایش داده است. اگرچه وضعیت عالی نیست اما خیلی بهتر شده است. با این حال هدف من از گفتگو با دختران این بود که به آن‌ها بگویم اولین تجربه‌های جنسی آن‌ها نباید ناظر بر این خواسته باشد که صرفاً یک رابطه جنسی داشته باشند – که عمدتاً چنین است. آن‌ها باید در مسیری گام بردارند که آسیب‌هایی را که پسران از سر آزمندی یا از سر محق دانستن خود یا بی‌اعتنایی یا از روی نادانی وارد می‌کنند متوقف کنند.

آن‌ها برای خشنودی خود و همچنین شریکشان به یک ضدروایت نیاز دارند که بُعد توافقی رابطه جسمانی را ارتقا دهد. پسران باید در مواجهه‌های جنسی‌شان برای رضایت دوطرفه ارزش قائل باشند؛ چه با فردی گذرا و چه با فردی که با او رابطه بلندمدت دارند. این خواسته تنها در یک «گفتگوی جنسی» مقطعی حاصل نمی‌شود. در واقع کسی نمی‌تواند وضعیت را به آسانی اصلاح کند. کسی بهتر از والدین نمی‌تواند الگوی رفتاری پسران را به آن‌ها آموزش دهد اما دست کم گوش سپردن به درگیری‌های ذهنی آن‌ها پیرامون این موضوع می‌تواند شروع خوبی باشد. به یاد پسر دانشجوی کالجی افتادم که خیلی وقت پیش با او صحبت کردم. دختری از او دعوت کرده بود که به اتاقش برود و او این دعوت را موافقت با سکس تلقی کرده بود. او می‌گفت «من می‌خواهم کار درست را انجام دهم اما نمی‌دانم درست چیست. دانسته‌های من خیلی گیج‌کننده و پر از اشتباه هستند.» او در آن رابطه بی‌ملاحظه پیش رفته بود تا اینکه دختر دست روی سینه او گذاشته بود و گفته بود «ببین! من نمی‌خواهم این کار را انجام دهم».

او در حالی‌که با تأسف سر تکان می‌داد گفت «در آن لحظه بود که دیدم چقدر اشتباه کرده بودم. فقدان گفتگو در آن ۵ تا ۱۰ دقیقه باعث آن وضعیت شده بود و من حتا فهمیدم خود من هم نسبت به آنچه که انجام می‌دادیم حس خوبی نداشتم، من فقط… من فکر می‌کردم که تنها گزینه پیش روی ما انجام آن کار است. فکر می‌کردم در مسیری هستم که باید باشم.»

 

منبع: https://www.nytimes.com/2020/01/10/opinion/sunday/boys-sex.html

[۱]  هاروی واینستین تهیه‌کننده سابق آمریکایی و مؤسس شرکت میراماکس بود که در اکتبر ۲۰۱۷، پیرو اتهامات آزار جنسی ۸۰ زن از شرکتش و آکادمی علوم و هنرهای سینما اخراج شد. این اتهامات باعث به وجود آمدن کمپین رسانه اجتماعی «#من‌هم» و ادعاهای بسیاری در رابطه با سوءاستفاده جنسی مشابه واینستین، علیه مردان قدرتمند در سراسر جهان شد (مترجم).

[۲] Making Caring Common Project

[۳]  ال.جی.بی.تی.کیو (به انگلیسی: LGBTQ) یا دگرباشی شامل افرادی است که گرایش جنسی و رفتار جنسی به غیر از دگرجنسگرایی دارند (مترجم).