ما بیرون زمان ایستاده‌ایم؛ با دشنه‌ی تلخی در گرده‌هایمان![۱]

0
467

بیدارزنی: اِمِل جُشکون[۲] عضو زنان بدون مرز، گروه همبستگی با زنان مهاجر است. او در سال ۲۰۱۳ دکترایش را در رشته ی مطالعات مهاجرت گرفت و حوزه‌ی مطالعاتی‌اش تجارب و سیاست‌های مربوط به زنان مهاجر، موج‌های مهاجرت جنسیتی و مهاجرت غیرقانونی را در برمی گیرد. او هم اکنون استادیار رشته ی جامعه‌شناسی دانشگاه دوزچه[۳] در ترکیه است. در این گفت و گو با او به بحث در مورد وضعیت زنان مهاجر غیرقانونی در ترکیه نشستیم.

اسم گروهی که در آن فعالیت می‌کنید، چیست؟

اسم آن زنان بدون مرز است، ولی در اصل ربطی به سایر شبکه‌های زنان بدون مرز ندارد و یک گروه همبستگی است با زنان مهاجر.

این گروه چند نفر عضو دارد؟ آیا در شهرهای دیگر هم فعالیت هم دارید؟

خیر، ما گروه کوچکی هستیم و بیشتر اعضایمان در استانبول زندگی می‌کنند. در ایمیل گروهی ما ۲۵ الی ۳۰ نفر عضو هستند، ولی با سایر گروه‌های زنان ارتباط داریم و به یک شبکه بزرگ متصل هستیم. برای مثال، من به شخصه عضو یک گروه فمینیستی دیگر هم هستم و به همین ترتیب اعضای دیگر هم عضو جاهای دیگری مثل اتحادیه‌های معلمان، گروه‌های سیاسی و همچنین ان جی اوهای زنان هستند. یکی از اعضای ما فعال حقوق دگرباشان است؛ بنابراین ما به سازمان‌ها و شبکه‌های وسیعی نه فقط در استانبول بلکه در همه جای ترکیه، دسترسی داریم. برای مثال پلاتفرمی به نام «فمینیساید[۴]» وجود دارد که در راستای آگاهی بخشی در حوزه‌ی قتل زنان[۵] کار می‌کند و بیش از صد سازمان زنان در شبکه‌ی آن‌ها عضو هستند. برای نمونه، ما برای محاکمه‌ی جسکا[۶] بیانیه‌ای مشترک دادیم که امضای ۱۵۰ سازمان زنان از سراسر ترکیه پای آن بود.

چگونه ارتباطتان را با سازمان‌ها و گروه‌های دیگر زنان که به آن اشاره کردید حفظ می‌کنید؟ آیا مثلا جلسات منظم دارید یا به صورت مجازی این ارتباط را حفظ می‌کنید؟

بله جلساتی داریم که همه ی زنان می‌توانند در آن شرکت کنند. گاهی ما برنامه‌ای به گروه‌های دیگر پیشنهاد می‌کنیم و حول آن برنامه‌ها دور هم جمع می‌شویم؛ مثلا در موقعیت‌های خاصی مثل قتل جسکا یا به طور کلی، آزار جنسی علیه زنان مهاجر. ما هر کدام عضو پلاتفرم های فمینیستی دیگر هم هستیم و یکدیگر را در جریان پیشرفت کارها و جلسات قرار می‌دهیم.

زمانی که این گروه در سال ۲۰۱۲ شکل گرفت، ما ایمیل گروهی بزرگ‌تری داشتیم. در واقع ابتدا این گروه ایمیلی به نوعی برای ارتباط بین ان جی او ها درست شده بود، ولی با گذشت زمان به لحاظ سیاسی فعال‌تر شد [و گروه کوچک‌تر شد]. این بسیار مهم بود، چرا که اگر شرکت در این فضاها بخشی از شغل شما باشد، شما قادر نخواهید بود به خیلی از مسائل انتقاد کنید. فرض کنیم شما عضو فلان ان جی او هستید و به این واسطه در جلساتی شرکت می‌کنید، وقتی شغلتان را ترک کنید، دیگر به این جلسات نمی‌آیید. یا مثلا اگر با ان جی اویی کار می‌کنید که دولت هزینه‌های آن را پرداخت می‌کند، دیگر نمی‌توانید به سیاست‌های دولتی انتقاد کنید.

پس معتقدید مشارکت بعضی از افراد صرفا به خاطر شغل آن‌ها و نه از روی کنش گری است؟

بله کنش گری نباید به عنوان بخشی از شغل شما تعریف شود. با این حال، گاهی این دو یکدیگر را تغذیه می‌کنند. برای نمونه، ما در بعضی موارد به ان جی اوها نیاز داریم، به منابع، ارتباطات، خدمات و… آن ها نیاز داریم. فرضا ما گاهی نیازمند مشاوره حقوقی یا روان‌شناسانه هستیم. چه کنش گر باشیم، چه فمینیست، چه کارمند ان جی او فرقی نمی‌کند، همه باید زمان و انرژی خود را فارغ از کار و علایق دیگرمان صرف این موضوعات کنیم.

گفتید به طور کلی در مورد مسائل زنان مهاجر فعالیت می‌کنید، به طور خاص، بر کدام یک از ابعاد این مسئله تمرکز دارید؟

بله زنان مهاجر و مسائل آن‌ها، به ویژه زنان مهاجر غیرقانونی، در درجه‌ی اول قرار دارند. با این حال این حوزه‌ی بسیار گسترده‌ای است و نمی‌تواند از سایر مشکلات مهاجران غیرقانونی و پناهندگان تفکیک شود، چرا که آن‌ها همگی فاقد هرگونه حق و حقوقی در این جا هستند و بیشتر مشکلات از این جا می‌آید. این مهم‌ترین مسئله‌ای است که در این جا مطرح است، چرا که زنان مهاجر را نسبت به هرگونه بهره‌کشی اقتصادی یا جنسی آسیب پذیرتر می‌کند؛ و اگر غیر قانونی باشید، حتی یک نهاد دولتی هم وجود ندارد که بتوانید در رابطه با نقض حقوق بشر یا هر گونه بهره کشی اقتصادی و مهم‌تر از همه، آزار جنسی به آن شکایت ببرید، زیرا پلیس اول از همه شما را بازجویی می‌کند.

آیا خانه‌های امنی وجود دارند که از این زنان حمایت کنند؟

هیچ خانه‌ی امنی، هیچ ان جی اویی، هیچ چیزی وجود ندارد. ان جی او هایی هستند که برای مهاجران سوری کار می‌کنند، چرا که دیگر نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت. این ان جی اوها خدماتی همچون مشاوره، ترجمه، مدافعه گری و خدمات مربوط به سلامت ارائه می‌دهند. حتی بعضی از آن‌ها برای کودکان سوری برنامه‌های آموزشی می‌گذارند، ولی این‌ها کافی نیست، چرا که حمایت واقعی برای سوری‌ها محسوب نمی‌شوند. آن‌ها هم همچنان اجازه‌ی کار ندارند، پس چگونه در طول این چهار سال دوام آورده‌اند؟ شرایط مهاجران غیرقانونی از این هم بدتر است. تنها به این دلیل که این ان جی او ها برای حمایت از پناهندگان کمک مالی دریافت می‌کنند، دیگر برای مهاجران غیرقانونی زمان و انرژی ندارند. مهاجران غیرقانونی رسما نباید این جا حضور داشته باشند، در نتیجه ان جی اوها نمی‌توانند هیچ گونه کمک مالی برای کسانی بگیرند که هیچ حمایت و خدمات اجتماعی برایشان تعریف نشده است یا حق داشتن آن را ندارند؛ بنابراین آن‌ها محروم از تمام این سیاست‌ها و خدمات اجتماعی، تنها به حال خود رها شده‌اند. برای نمونه، پناهندگان سوری، پناه‌جویان دیگر یا مهاجرانی که در کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان[۷] ثبت شده‌اند، می‌توانند از حمایت کوتاه‌مدت و کارت شناسایی برخوردار شوند. این کارت شناسایی آن‌ها را از برخی حقوق اجتماعی مانند سلامت، آموزش و… برخوردار می‌کند. البته این هم بسیار محدود است و در دسترس همگان نیست.

زنان با داشتن این کارت شناسایی موقت از چه حقوقی برخوردار می‌شوند؟ برای مثال آیا می‌توانند در موارد آزار جنسی یا آزارهای دیگر شکایت بکنند؟

یکی از مهم‌ترین دلایلی که زنان غیرقانونی در موارد آزار جنسی یا بهره‌کشی اقتصادی شکایت نمی‌کنند، اخراج شدن از کشور است. دولت نمی‌تواند کسانی را که تحت حمایتش هستند اخراج کند، مگر آن‌که در کارهای مجرمانه دست داشته باشند. حتی پناهندگان هم از خدمات خاص مانند مترجم محروم اند و رفتار ویژه‌ای با آن‌ها نمی‌شود. گاهی پلیس مترجم در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد، ولی در مجموع مثل شهروندان عادی با آن‌ها برخورد می‌شود؛ فقط همین. بنابراین آن‌ها می‌توانند با درخواست دادن به پلیس به خانه‌های امن بروند ولی اغلب این کار را نمی‌کنند، چون نمی‌دانند چطور آن همه فرآیند قانونی را طی کنند. حتی وضعیت در مورد شهروندان ترکیه‌ای هم به همین شکل است. زنان نمی‌توانند خودشان به راحتی این مراحل را طی کنند؛ بنابراین چه برای زنان پناهنده و چه برای زنان مهاجر غیرقانونی حمایت کافی وجود ندارد.

آیا آماری از تعداد زنان و کودکان غیرقانونی در ترکیه وجود دارد؟

نه به آن صورت؛ اما تعداد ورود افراد به ترکیه از بعضی کشورها مشخص است. برخی از منابع تخمین می‌زنند که بیش از یک میلیون زن مهاجر غیرقانونی در ترکیه هستند که به طور خاص به عنوان کارگران خانگی کار می‌کنند؛ اما به طور قطع صدها هزاران زن مهاجر غیرقانونی این جا هستند که از کشورهای همسایه همچون گرجستان، مولدووا، ترکمنستان و قزاقستان می‌آیند. زنانی که از ایران، عراق و سوریه می‌آیند، پناهندگی دارند. بعضی از این زنان هم از سنگال، کنیا، سومالی و سایر کشورهای آفریقایی می‌آیند.

شرایط زنان پناهنده یا مهاجر غیرقانونی که به عنوان کارگران خانگی کار می‌کنند، چگونه است؟

پناهنده یا مهاجر غیرقانونی، بیشتر این زنان در بخش‌های جنسیت زده ی بازار کار همچون کار خانگی، خدمات مراقبتی، نظافت و… مشغول به کارند. زنان از مولدووا، گرجستان، ترکمنستان، همسایه‌های نزدیک، کشورهای آفریقایی و حتی فیلیپین برای زندگی و کار به ترکیه می‌آیند. اتحادیه اروپا کمی دولت را به خاطر شرایط بد کارگران خانگی مورد انتقاد قرار داد و بنابراین دولت بعد از همه‌ی این انتقادها سعی کرد به نوعی کارگران خانگی را قانونی کند. آخرین تلاش دولت در سال ۲۰۱۲ بود و آن طور که برنامه ریزی شده بود، به خوبی پیش نرفت. ۹۰۰۰ زن مهاجر ثبت نام کردند ولی دولت تنها به کسانی که شش ماه با اجازه اقامت مانده بودند، اجازه کار یک ساله می‌داد و در غیر این صورت باید جریمه‌ای پرداخت می‌کردند که مبلغ آن زیاد بود. در نتیجه، بیشتر زن‌ها تمایلی نداشتند ثبت‌نام کنند. فرضا اگر شما دو سال این جا بمانید باید بیش از هزار لیره پول پرداخت کنید و بیمه سلامت خصوصی هم داشته باشید. بعضی از شرایط هستند که زنان یا کارفرمایان آن‌ها نمی‌توانند یا نمی‌خواهند، برآورده کنند. اول این‌که باید درخواست اجازه‌ی اقامت شش ماهه بدهید. اگر شما فرضا یک سال و نیم یا دو سال بعد از اتمام ویزای خود این جا بمانید، دولت می‌گوید در صورتی که تمام این شرایط را برآورده کنید، به شما اجازه‌ی اقامت خواهیم داد و شما باید مقداری پول پرداخت کنید. این زنان به این جا می‌آیند تا پول جمع کنند و اگر کارفرما برای آن‌ها درخواست ویزا ندهد، آن‌ها به خودی خود نمی‌توانند جریمه را پرداخت کنند و شرایط لازم را برآورده کنند؛ بنابراین آن‌ها تا زمانی که بخواهند برگردند، صبر می‌کنند و سر مرز مقداری جریمه می‌دهند. میزان پولی را که در هر دو شرایط باید بدهند، محاسبه می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند؛ و حق هم دارند، چون اگر کارفرما نخواهد آن‌ها را به عنوان کارگر خانگی ثبت کند، از آن جا که به او وابسته‌اند، خودشان به تنهایی نمی‌توانند این کار را بکنند. تقریبا تمام زنان این بخش غیرقانونی هستند و در موقعیت خطرناک و آسیب پذیری نسبت به بهره‌کشی قرار دارند. چون کارفرما یک کارگر مهاجر مطیع می‌خواهد که هراس اخراج شدن از کشور را دارد. ما می‌خواهیم مشکلات آن‌ها را به چشم بیاوریم. این مسئله بخشی از مبارزه‌ی ما به عنوان کنشگران فمینیست است و باید باشد، چرا که در یک کشور زندگی می‌کنیم. اگر ما که صدای خود را برای دفاع از حقوق زنان بلند می‌کنیم، نتوانیم مشکلات بزرگی را ببینیم که زنان مهاجر با آن روبرو هستند، این به این معناست که ما در عین دفاع از حقوق زنان، زنان مهاجر را طرد کرده‌ایم.

این زنان در چه مشاغل دیگری مشغول به کار هستند؟ وضعیت آن‌ها در مشاغل دیگر چگونه است؟

هر شغلی! زنانی هستند که در تولیدی‌های پارچه‌بافی، جواهرات، کفش یا چرم کار می‌کنند. آن‌ها معمولا در کارگاه‌های کوچک با تعداد ده کارگر کار می‌کنند؛ اما بیشتر این مشاغل غیرمجاز هستند. چون کارهای مجاز معمولا برای کارگران بومی است و تمام کارهای کثیف بر دوش مهاجران غیرقانونی گذاشته می‌شود؛ بنابراین می‌توان آن‌ها را همه جا دید. در بخش چرم کار می‌کنند؛ کیف، کفش، انواع جواهرآلات و محصولات نساجی درست می‌کنند. بعضی از آن‌ها در خیابان‌ها دست‌فروشی می‌کنند. برای نمونه، زنی را می‌شناسم که از سنگال آمده است، کارهای دستی درست می‌کند و در خیابان می‌فروشد.

شرایط زنان مهاجری که کارگران جنسی‌اند، چگونه است؟

زنان مهاجری هستند که در خیابان، کلوب های شبانه و فضاهای خانگی تن‌فروشی می‌کنند. تن‌فروشی، مانند آزار، در پیوند با انواع دیگر مشاغل است. برای مثال، یک زن اوگاندایی یک سال و نیم است که دارد این جا زندگی می‌کند و ده بار تا به حال محل کارش را عوض کرده است. او الان در یک کارگاه کوچک کار می‌کند، اما زنانی را می‌شناسم که دیگر از این‌که حقوقشان را نمی‌دهند، به تنگ آمده‌اند و در خیابان تن‌فروشی می‌کنند. آن‌ها از سوی خانواده و دوستانشان بسیار تحت‌فشارند. در حال حاضر ما ارتباط نزدیکی با بعضی زنان آفریقایی داریم و می‌دانیم که اغلب آمده‌اند این جا تا برای آموزش کودکانشان یا نیازهای خانوادگی پول جمع کنند و به کشورشان برگردند. آن‌ها برای آمدن به این جا پول قرض می‌کنند، در نتیجه خیلی برایشان مهم است که این جا پول در بیاورند و پس‌انداز کنند و هر بار که موفق نمی‌شوند حقوق خود را بگیرند، ناچارند تغییر شغل دهند. آن‌ها به طور منظم، مثلا ماهی یک بار، تغییر شغل می‌دهند؛ بنابراین بعضی از آن‌ها از این‌همه بهره‌کشی و آزار جنسی در محیط کار به تنگ می‌آیند و در نهایت کارشان به تن‌فروشی می‌کشد. از آن جایی که بیشتر آن‌ها شرایط مشابهی دارند، پس بیشترشان هم مجبور به تن‌فروشی می‌شوند. چاره‌ی دیگری به جز تن‌فروشی ندارند.

 وضعیت اشتغال میان پناهندگان چگونه است؟

پناهندگان اجازه‌ی کار ندارند، بنابراین تنها می‌توانند به عنوان کارگران ثبت‌نشده و بدون هیچ بیمه‌ای کار کنند. در نتیجه، شرایط مشابهی به پناهندگان یا به عبارتی پناهندگان مشروط تحمیل می‌شود. به این دلیل می‌گویم پناهندگان مشروط که ترکیه به طور کامل به افراد پناهندگی نمی‌دهد؛ بنابراین پناهندگان سوری تحت حمایت موقت دولت ترکیه هستند و بقیه هم پناهندگی موقت دارند. از جمله تفاوت‌هایی که بین پناهندگان سوری و سایر پناهندگان وجود دارد، این است که سوری‌ها نمی‌توانند از طریق  کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در کشور سومی اسکان مجدد یابند و به همین خاطر است که سوری‌ها از دریای اژه عبور می‌کنند و برای رسیدن به کشورها اروپایی ریسک می‌کنند.

سیستم حمایتی ترکیه از پناهندگان شامل چه چیزهایی می‌شود؟

اول از همه، آن‌ها باید به شهرهای اقماری[۸] بروند که باید در آن جا زندگی کنند. بیش از پنجاه شهر اقماری در ترکیه وجود دارد اما شهرهای بزرگ مانند استانبول و آنکارا جزو آن‌ها نیستند؛ بنابراین آن‌ها باید بدون داشتن هیچ کاری در این شهرها زندگی کنند و در عین حال هم نمی‌توانند هیچ کمکی از سوی دولت یا کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان دریافت کنند. اگر پناهنده یا پناه‌جو باشید باید در اداره‌ی پلیس یکی از این شهرها خود را ثبت کنید و هر هفته یا دو هفته یک بار امضا کنید. این حمایت موقتی به خودی خود به شما اجازه کار نمی‌دهد. علاوه بر این، پیدا کردن کار در این شهرهای کوچک بسیار دشوار است؛ و حتی اگر کار سیاهی مثل کارهای نظافتی پیدا کنید، کسی خودش را به زحمت نمی‌اندازد که به خاطرش برای شما مجوز کار بگیرد. کارفرماها نیروی کار مطیع می‌خواهند و کارگران مهاجر از این جهت بسیار مناسب‌اند.

فکر می‌کنید این زنان در جماعت‌های خودشان هم مورد آزار قرار می‌گیرند؟

به سختی می‌توان گفت که بین خود مهاجران هم آزار سازمان یافته وجود داشته باشد اما مطمئنا نوع موقعیتشان شکلی از سلسله‌مراتب بین شان ایجاد می‌کند. کسانی که قدیمی‌ترند همیشه به لحاظ اطلاعات، زبان، مدارک شناسایی، اعتبار مالی دست بالا را دارند و از امتیازاتی برخوردارند. برای نمونه، وقتی عده‌ای تازه‌وارد با افراد قدیمی‌تر، به ویژه اگر از یک خانواده باشند، در یک جا باشند، تازه‌واردها به‌نوعی باید به قدیمی‌ترها خدمت کنند، برای پیدا کردن کار به آن‌ها حق کمیسیون پرداخت کنند و غیره. همچنین مواردی از خشونت علیه زنان داخل خود گروه‌های مهاجران هم به گوش ما رسیده است. در یک مورد، زنی اهل ترکمنستان از سوی یکی از مردان هم‌وطنش مورد خشونت جنسی قرار گرفته بود. ما سعی کردیم به او کمک کنیم، ولی او از ترس اخراج از کشور شکایتش را پس گرفت. مرد اجازه‌ی اقامت داشت؛ بنابراین حتی «جایگاه قانونی» هم بین افراد سلسله‌مراتب ایجاد می‌کند؛ مثلا اگر شما «برگه[۹]» داشته باشید می‌توانید از نقاط آسیب آن‌هایی که مهاجر غیرقانونی‌اند، استفاده کنید. ما به ویژه زمانی شاهد این جور موقعیت‌ها هستیم که بعضی مهاجران مرد زنان را مجبور به تن‌فروشی می‌کنند تا قرض شان را به آن‌ها پرداخت کنند؛ قرضی که بابت «کمک کردن» به به این زنان برای یافتن خانه و… از آن‌ها طلب دارند.

همان طور که در مثال تان هم گفتید، زنان ممکن است به دلایل مختلف این قضیه را مسکوت باقی بگذارند…

بله، به‌ویژه اگر حق ماندن در کشوری را نداشته باشند. موقعیت غیرقانونی بودن از سوی خیلی‌ها مورد سوءاستفاده می‌گیرد؛ مثلا باید اجاره‌ی بیشتر بدهید، ساعات بیشتری را در ازای حقوق کمتر کار کنید و غیره. زنی را می‌شناسم که در جاهایی که کار می‌کرد، با سختی‌های زیادی روبرو بود؛ از جمله این‌که حقوقش را به موقع دریافت نمی‌کرد و کارفرماها او را مورد آزار جنسی قرار می‌دادند. او در نهایت تصمیم گرفت در خیابان تن‌فروشی کند. فرض کنید زن وقتی بعد از چند هفته می‌رود حقوقش را بگیرد، رئیسش می‌گوید اگر می‌خواهی حقوقت را بگیری، باید اول با من سکس داشته باشی و اگر رد کنی، اخراج می‌شوی و حقوقت را هم نمی‌گیری. پس وقتی چند بار این اتفاق بیفتد، زن به این باور می‌رسد که هیچ راهی برای پیدا کردن یک شغل عادی وجود ندارد، چرا که تقریبا از سوی تمام افراد دور و اطرافشان مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد و اگر هیچ انتخاب دیگری نداشته باشد، ناچار به تن‌فروشی روی می‌آورد.

 وضعیت کودکان، به خصوص دختر بچه‌های مهاجری که در خیابان کار یا گدایی می‌کنند، چگونه است؟ آیا ان جی اوها یا سازمان‌های مردمی برای حمایت از آن ها وجود دارد؟

بله، چند ان جی او وجود دارد، ولی تعداد آن‌ها کافی نیست. اخیرا دارند تلاش می‌کنند برای کودکان سوری برنامه‌های آموزشی بگذارد ولی این واقعا کافی نیست، چرا که در استانبول به تنهایی صدها هزاران کودک پناهنده وجود دارد. آن‌ها به خاطر تبعیض‌های موجود یا نداشتن مدارک شناسایی، نمی‌توانند به راحتی به مدرسه بروند؛ بنابراین بعضی از ان جی اوها سعی دارند واحدهای آموزشی خاصی برای آن‌ها باز کنند. در واقع، حمایت اجتماعی یا فعالیت‌های آموزشی مختلف برای جماعت سوری کافی نیست. وقتی حمایت کافی وجود نداشته باشد، آدم‌ها برای زنده ماندن به خیابان می‌روند و گدایی می‌کنند. پناهندگان سوری، همچون مهاجران غیرقانونی، در مقابل انواع بهره‌کشی‌ها آسیب‌پذیرند. به همین دلیل است که خیلی از خانواده‌های سوری می‌خواهند دخترانشان پیش از سن هیجده سالگی ازدواج کنند. در واقع این هم نوعی قاچاق جنسی انسان است چون خانواده‌ها در ازای پول، دخترانشان را به عنوان همسر دوم به مردان محلی می‌فروشند. ما برای زنان و کودکان به یک حمایت ویژه احتیاج داریم که باید شامل محل زندگی امن، کار، آموزش و حمایت در مقابل بهره‌کشی اقتصادی و جنسی باشد.

آیا دولت تمایلی به انجام اقداماتی برای پناهندگان جنگ از خود نشان می‌دهد؟ مثل این که به کودکان اجازه رفتن به مدرسه بدهد یا کمپ‌های استاندارد درست کنند؟

تعدادی کمپ در شهرهای مرزی وجود دارد، اما بیشتر پناهندگان تمایلی ندارند آن جا بمانند، چون  نمی‌توانند کار کنند و شرایط زندگی هم خیلی بد است. اکنون سال‌ها از جنگ می‌گذرد و آدم‌ها می‌خواهند به زندگی خود ادامه دهند، ولی در این جا فرصت‌های محدودی دارند. پارلمان تازه به فکر این افتاده است که به مسئله‌ی اجازه‌ی کار برای سوری‌ها بپردازد که آن‌هم طبق چیزی که اعلام شده است، محدودیت‌هایی خواهد داشت. کودکان سوری حق تحصیل دارد، ولی مسئله‌ای که وجود دارد این است که والدین سایر بچه‌ها، علیه سوری‌ها تبعیض قائل می‌شوند. همین وضعیت در بیمارستان‌ها هم وجود دارد؛ یعنی همه‌جا علیه آن‌ها تبعیض روا می‌شود. نه دولت آمادگی پذیرش این تعداد از پناهنده را داشت و نه جامعه. از پناهندگان و همین طور مهاجران قانونی یا غیرقانونی حمایت کافی نمی‌شود، در نتیجه آن‌ها با مشکلات بزرگی در این جا روبرو هستند و ما پیامد این سیاست‌گذاری‌ها و رویه‌ها را در سال‌های آتی خواهیم دید.

برگردیم به فعالیت‌های خودتان، آیا شما در راستای توانمندسازی زنان برای ایجاد شبکه‌های حمایتی بین خودشان کاری می‌کنید؟

آن‌ها شبکه‌ها و جماعت‌های خودشان را دارند که خیلی هم قوی هستند؛ با هم به کلیسا می‌روند، هر سال یا هر دو سال یک بار رهبر جماعت خود را انتخاب می‌کنند. با این حال، وقتی مسئله‌ی نقض حقوق بشر، خشونت یا آزار در کار باشد، سکوت اختیار می‌کنند، زیرا تقریبا هیچ کدام از آن‌ها به خاطر موقعیت غیرقانونی‌شان در ترکیه، نمی‌توانند از حقوق خود دفاع کنند. ما برای نیازهای خاص زنان به انجمن‌ها و حمایت‌های ویژه نیاز داریم. به همین خاطر است که این گروه را تشکیل داده‌ایم تا آن‌ها را قدرتمند کنیم و صدایشان را به گوش همه برسانیم. ما هیچ‌گونه خدمات حمایتی ارائه نمی‌دهیم، ولی یک کلاس آموزش زبان ترکی برای زنان مهاجر شروع کرده‌ایم. در این کلاس به آن‌ها زبان روزمره را یاد می‌دهیم تا دست‌کم بتوانند تا زمانی که این جا زندگی می‌کنند، خود را بیان کنند.

آن چه من از حرف‌هایتان استنباط می‌کنم این است که به‌عنوان کنش گر سعی دارید نسب به زنان مهاجری که با آن‌ها کار می‌کنید، رویکرد بالا به پایین نداشته باشید. از آن جا که به هر حال در موقعیت‌های متفاوتی هستید، چگونه این رویکرد را در عمل پیاده می‌کنید؟

بله ما هیچ گونه حمایت اجتماعی یا خدمات مادی ارائه نمی‌کنیم. گاهی مترجم در اختیارشان قرار می‌دهیم، از شبکه روابطمان برای پیدا کردن اطلاعات، حمایت حقوقی یا حمایت‌های دیگر استفاده می‌کنیم، ولی سعی‌مان بر این است که از ارائه‌ی حمایت اجتماعی اجتناب کنیم، هر چند به هر حال ظرفیت ارائه‌ی چنین حمایت‌هایی را هم نداریم. گاهی آن‌ها را به بعضی از ان جی اوها معرفی می‌کنیم، اما هدف گروه ما این است که مشکلات آن‌ها را نشان دهیم، آگاهی جامعه را نسبت به مشکلات آن‌ها افزایش دهیم و سیاست‌گذاران را مجبور کنیم رویکرد انسانی‌تر و جنسیتی‌تری نسبت به مشکلات زنان مهاجر و پناهنده پیش بگیرند.

واکنش جامعه‌ی کنش گران نسبت به مسائل مهاجران/پناهندگان چگونه است؟ آیا فمینیست‌هایی مانند شما یا سایر فعالان حقوق مهاجران/پناهندگان ازاین‌جهت از حمایت کافی برخوردارند؟

آن‌ها از ما حمایت می‌کنند، ولی اولویت‌های خودشان را دارند، فمینیست‌ها هم همین‌طور؛ اما در کل مسئله محدود به زنان به مهاجر نیست. نمونه‌ی آن پوشش رسانه‌ای محاکمه‌ی «فستوس اوکی[۱۰]» است که یک مهاجر نیجریه‌ای در ترکیه بود که توسط پلیس در اداره‌ی پلیس کشته شده بود. پوشش رسانه‌ای این پرونده به‌گونه‌ای بود که مردم را از وضعیت مهاجران آگاه کرد.

من در این مدت واکنش‌های منفی زیادی از سوی مردم نسبت به پناهندگان سوری دیده‌ام، به ویژه نسبت به کردهای سوریه که به ترکیه پناه آورده‌اند. دلیل این واکنش‌ها چیست؟

مسئله‌ی سوریه یک مسئله‌ی سیاسی هم هست، به همین خاطر است که مردم واکنش منفی نشان می‌دهند. بعضی‌ها فکر می‌کنند چون پناهندگان از حمایت دولت برخوردارند، زندگی بهتری در این جا دارند، فرصت‌های بهتری نسبت به افراد بومی دارند و غیره. این واکنش‌ها معمولا از سوی افراد فقیر و ملی‌گرا دیده می‌شود. اولا ما باید بپذیریم که آن‌ها چه با دعوت‌نامه چه بی دعوت‌نامه به این جا می‌آیند. آن‌ها از جنگ فرار کرده‌اند و هنوز هم فرار می‌کنند، پس مهم نیست از کدام بخش از سوریه می‌آیند. مردم باید شرایط آن‌ها را بپذیرند. شرایط زندگی این جا برایشان خیلی دشوار است، برای همین است که بیشترشان سعی دارند از راه‌های خطرناک به اروپا بروند. مردم همچنین فکر می‌کنند، پناهندگان باری بر دوش ما هستند؛ در واقع چنین چیزی حقیقت ندارد. بیشتر پناهندگان هیچ حقوق ثابتی ندارند و به خاطر این‌که زنده بمانند، مانند مهاجران غیرقانونی، مجبورند در مشاغل ناامن با حقوق کمتر مشغول به کار شوند. مردم از این شکایت می‌کنند که آن‌ها فرصت‌های شغلی را از افراد بومی می‌گیرند اما آن‌ها اکثرا تن به کارهای کثیفی می‌دهند که هیچ فرد بومی حاضر نیست انجام دهد. کارفرماها از استیصال آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند. آن‌ها ساعات بیشتر با حقوق کمتر کار می‌کنند. با مانع زبان روبرو هستند و در نتیجه حتی اگر هم بخواهند، نمی‌توانند کارهای دفتری کنند و…. در واقع آن‌ها بیشتر از هر کارگر بومی به اقتصاد کشور کمک می‌کنند. کارفرماها هیچ‌گونه مالیاتی بابت آن‌ها پرداخت نمی‌کند، بیمه‌شان نمی‌کند و حقوق کمتری بهشان می‌دهند. کار ارزان مهاجران به نفع همه تمام می‌شود. حتی در شهرهای کوچک، کارفرماها فقط نصف حقوق را پرداخت می‌کنند.

مهاجران افغانستانی در ایران (که بیشترشان غیرقانونی هستند) در وضعیت مشابهی به سر می‌برند و واکنش جامعه‌ی ایران هم نسبت به آن‌ها تقریبا یکسان است.

افغانستانی‌هایی[۱۱] هستند که برای مهاجرت به اروپا از ترکیه عبور می‌کنند. به علاوه افغانستانی‌ها در استانبول جماعت بزرگی دارند. آن‌ها مدت‌ها پیش ساکن این جا شده‌اند و به ترکی صحبت می‌کنند. وقتی با آن‌ها مصاحبه می‌کردیم، می‌گفتند هیچ‌چیزی برای خودشان نمی‌خواهند، فقط می‌خواهند کودکانشان به مدرسه بروند. آن‌ها هم غیرقانونی هستند و نمی‌توانند هیچ‌گونه خدمات آموزشی دریافت کنند و…. این هم مشکل دیگری است. جماعت‌های مختلف، مشکلات مختلف دارند. مسئله فقط محدود به سوری‌ها نیست، جماعت‌های دیگر هم از مشکلات مشابه رنج می‌برند.

جالب است، مثلا ایرانی‌هایی که در جوامع دیگر به عنوان پناهنده یا مهاجر مورد برخوردهای تبعیض‌آمیز قرار می‌گیرند، در کشور خودشان علیه مهاجران تبعیض قائل می‌شود. این مسئله جاهای دیگر هم می‌تواند صادق باشد.

بله ما هم نمونه‌ی ترکیه‌ای‌های مقیم آلمان را داریم. البته منظور من این نیست که با آن‌ها بد برخورد می‌شود، چون آن‌ها به عنوان کارگران موقت رفتند آن جا، اجازه‌ی کار داشتند و غیره؛ اما این آدم‌ها هیچ حقی این جا ندارند و مشکل همین جاست. من نمی‌خواهم آن‌ها را با هیچ جماعت دیگری مقایسه کنم، اما شاید این موضوع مهم باشد که بعضی از آن‌ها، از جمله بیشتر پناهندگان سوری، نمی‌خواهند کارت شناسایی موقت از ترکیه بگیرند، چون اگر این جا کارت بگیرند، دیگر نمی‌توانند درخواست حمایت بین‌المللی کنند و به لحاظ بین‌المللی به‌عنوان پناهنده به رسمیت شناخته نمی‌شوند. به همین دلیل سوری‌ها سعی می‌کنند از مرزها عبور کنند و به اروپا بروند و آن جا درخواست پناهندگی کنند. قانون داخلی ترکیه به‌اصطلاح آن‌ها را تحت حمایت قرار می‌دهد، ولی دیگر طبق تعریف کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، پناهنده دانسته نمی‌شوند. به همین خاطر اگر بخواهند به کشور دیگری بروند، کارت شناسایی نمی‌گیرند و نام خود را در اداره‌ی پلیس ثبت نمی‌کنند. معمولا اگر کسی در این جا پناهنده باشد، منتظر می‌ماند تا در یک کشور سوم، مانند ایالات‌متحده، کانادا یا استرالیا ساکن شود؛ اما در مورد سوری‌ها وضع فرق می‌کند، آن‌ها نمی‌توانند در ترکیه درخواست پناهندگی کنند، چون انتظار می‌رود بعد از مدتی به کشورشان برگردند.

ممنون از وقتی که در اختیار ما قراردادید.

[۱]  قسمتی از شعر شبانه، احمد شاملو

[۲] [email protected]

[۳] Duzce

[۴] Feminicide (Kadin Cinayetlerine Acil Onlem Grubu)

[۵] feminicide

[۶] جسکا نانکابیروا، یک زن سی و هشت ساله اوگاندایی بود که برای تامین زندگی دو فرزند خود در اوگاندا، برای کار به استانبول آمده بود و در یک کارخانه بافندگی کار می‌کرد. به نقل از روزنامه حریت، جسد او یک هفته پس از گم شدنش در یکی از مراکز پزشکی قانونی پیدا شد. به گفته دوستانش، جسکا پس از آن که در آپارتمانی از سوی چند نفر مورد تجاوز قرار گرفته بود، از پنجره‌ی طبقه چهارم به پایین پرت شده و جان خود را از دست داده بود.

http://www.hurriyetdailynews.com/ugandan-woman-working-in-istanbul-raped-and-murdered-friends-allege.aspx?pageID=238&nID=71868&NewsCatID=509

[۷] UNHCR

[۸] satellite cities

[۹] paper

[۱۰] festus Okey

[۱۱] transit migrant