دست‌های آلوده به سکسسیم نئولیبرالیسم حکومتی

0
748

photo_2016-02-20_10-43-56

بیدارزنی: بهانه نگارش این یادداشت، پوستر تبلیغاتی دانشگاه آزاد اسلامی است که با عنوان «خانمی که شما باشی!!!»، آغاز می‌شود. در این پوستر، زنی خندان، امروزی، با لباس‌های رنگ شاد که هیچ نشان و رنگ و بویی از الگوهای مورد تایید نظام حاکم ندارد، سه جفت دست دارد، در یک دست کف گیر و ملاقه، در یک دست دیگر شیشه پاک‌کن، در دست دیگر لپ‌تاپ، در دست دیگر ابزار مانیکور ناخن و … روی پوستر هم بزرگ نوشته است که «می‌خوای ارشدت رو مجازی بگیری». ظاهر امر، مثبت به نظر می‌رسد. اما، این پوستر از دو جنبه اصلی قابل نقد است.

نخست، کالایی سازی آموزش: در ایران، قدرت گرفتن ایده‌های نئو لیبرالیستی در اوایل دهه ۱۳۷۰ خورشیدی و بعد تداوم آن به فجیع‌ترین شکل ممکن، آموزش را از حقی عمومی به کالایی لوکس مبدل کرده است. دریافت شهریه‌های چندین میلیونی در مدارس غیردولتی و بعد انواع و اقسام دانشگاه‌های خصوصی و دولتی، نشان از شکل عریان کالایی سازی آموزش است، که کمتر اقتصاد رانتیری در جهان، تا به حال به خود دیده است. دست کم، اگر این شکل از کالایی سازی آموزش نیز در نقطه‌ای از جهان وجود داشته، کسی به آن نبالیده است یا تصمیم سازان سعی در کتمان آن داشته‌اند.

در ایران اما، وضعیت این‌گونه نبوده است. با شکست چپ‌گرایان و از دست رفتن عرصه هژمونیک چپ در دوران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، عده‌ای که نان خود را به ماحصل سقوط طبقه متوسط آغشته و خورده‌اند، تقویت شدند. از انفجار جمعیتی سال‌های نخست دهه ۱۳۶۰ بهره بردند و آموزش را که می‌توانست ابزاری برای توسعه همگون جامعه ایران باشد، به بازاری پر رونق برای اقلیتی وابسته به حاکمیت تبدیل کردند و امروز که به مدد اثرات جانبی همان سیاست‌های توسعه‌گرا و نوگرایانه، از حاشیه امن سودهای دانشگاه‌های تجاری کاسته شده است، دستاویزهای جدیدی جایگزین مخاطبان و مشتریان پیشین شده است.

دوم، بازتولید الگوی جنسیتی زن خوب، زن همه چیز تمام: اصولا گفتمان فرهنگی و اقتصادی وابسته به نظام‌های پدرسالار، از زنان مصرف‌کنندگان خوبی می‌سازد. وقتی که کار خانگی، به هیچ شمرده می‌شود و دست کم نیمی از طبقه متوسط در گردونه خرید، مصرف و خرید می‌افتند، دیگر اشکال دیگر «زن بودن» نه به کار می‌آید و نه اصولا به حساب! این‌گونه است که کارِ بی‌مزد خانگی، به لوکس‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیده می‌شود. غذا پختن، نه بخشی از تولید ناخالص داخلی، بلکه مد روز می‌شود و زنان از عرصه تولید به طور کلی رانده می‌شوند.

در کنار این تصویرسازی غیرمنصفانه، الگوی جنسیتی «زنِ خوبی» نیز وجود دارد، که از زنان می‌خواهد در کنار مطیع و سر به راه بودن، همه چیز تمام نیز باشند یا به قول معروف از هر انگشت شان یک هنر بریزد. تحمیل رقابت به دختربچه ها برای ورود به مسابقه‌ای بی‌پایان برای جلب نظر و حفظ مردان خانواده اعم از پدر، برادر و همسر یکی از مصداق‌های این واقعیت اجتماعی است. در واقع، نقطه نهایی این رقابت، همان چیزی است که آن را جلب رضایت همسر می‌نامیم، زیرا ورود به این رقابت نه به منظور کسب استقلال و ارتقای شأن اجتماعی زنان، بلکه به منظور بالا بردن توانمندی‌های آن‌ها برای جلب نظر مردی است که بعدا قرار است شوهر آن‌ها باشد. در واقع، در پس زمینه چنین الگوسازی‌هایی، جای زن نه اجتماع، بلکه گوشه خانه‌اش است، زیرا از این منظر، نقش‌های ذاتی زن چنین هستند و از این نقش‌ها گریزی نیست.

البته، مشخص نیست که انتشار چنین پوسترهایی آن هم در فضای مجازی تا چه حد بر الگوهای اجتماعی شدن تاثیرگذار هستند، اما بدون شک این‌گونه آثار به اصطلاح تبلیغاتی، بیانگر میزان رایج بودن کلیشه‌هایی هستند که در بالا گفته شد. به هر حال هر دو نقد فوق، به مضامینی می‌پردازند که به شدت اثر تخریبی بر روند استقلال زنان دارند. هر دو موضوع مورد نقد حاضر، یعنی نئولیبرالیسم حکومتی و سکسیسم وابسته به آن، به نابرابری در تمامی جنبه‌های آن دامن می‌زنند و دست شان در به حاشیه رانده شدن زنان هم از حیث اقتصادی و هم از حیث جنسیتی آلوده است.