طالبان و بوکوحرام: همان مبارزه

0
667
بوکو حرام
بوکو حرام

بیدار زنی: در حالی که تمامی کره زمین، به مدت چند روز نسبت به ربوده شدن دختران جوان نیجریایی توسط گروه بوکو حرام متاثر و معترض بود، به نظر می رسد تعداد کمی این احساس ناخوشایند را قبلا بیان کرده باشند.

آخرین باری که در یک اعلام انزجار فراملی(اما تاثیرگذارتر) شرکت کرده بودیم، به حمایت از ملاله یوسف زی، دانش آموز پاکستانی برمیگردد که توسط اسلام گرایان طالبان ترور شد. گروهی که در هر دو قسمت مرز پاکستان و افغانستان حضور دارند و در مسیر خود صدها مدرسه را ویران ساخته اند. دختر جوان در انگلستان تحت عمل جراحی قرار گرفت و در همان جا سکونت داده شد.  شرایط در این بخش از پاکستان تغییری نکرده اما در ظاهر مسئله برای قدرت های غربی حل شده است.

خوب به یاد می آوریم که اشغال افغانستان توسط آمریکا و نیروهای ناتو، با احساس خشم و انزجاری مشروعیت داده شد که جرج دبلیو بوش با پیش کشیدن نحوه رفتار طالبان با زنان افغانستان، در جهان برانگیخته بود. در حالی که پیش از حمله به برج های دوقلو در نیویورک، حضور طالبان در قدرت به مدت 6 سال هیچ کس را در واشنگتن، لندن یا پاریس که می بایست به این کشور نیروی نظامی بفرستند، متاثر نکرده بود.

می توانیم از خود بپرسیم چه چیزی افکار عمومی را اکنون مشغول بوکو حرام  که از سال 2002 وجود دارند و از سال 2009 فعال هستند، کرده است. در حالی که به نظر می رسد آدم ربایی همیشه  یکی از تاکتیک های مورد علاقه آن ها بوده است.

در انتظار این که کسی زیرک تر از من از توطئه ای شوم پرده بردارد، به مقایسه بوکو حرام و طالبان (بزرگترین ستایشگران بوکو حرام)  که جالب خواهد بود می پردازم. افغانستان، پاکستان و نیجریه هر سه از فاسدترین کشورهای جهان هستند.[1] به علاوه این ها تنها کشورهای جهان هستند که فلج اطفال در آن ها شایع  است. این گروه های مسلح بنیادگرا همگی مخالف هر شکلی از توانمندی زنان هستند، اصلی که از طریق خشونت سیستماتیک جنسیتی دنبال می کنند.

هر یک از این گروه ها سیاست هایی را به کار گرفته اند که نتایج فاجعه آمیزی برای تمام گروه های غیر مسلح  به ویژه در حوزه های سلامت و آموزش به همراه داشته  و باعث نابود شدن تمامی تلاش های به کار گرفته شده در جهت ارتقای سطح زندگی شهروندان شده است. در شمال شرقی نیجریه جایی که تحت تسلط بوکوحرام است، همانند شمال پاکستان و بیش از نصف افغانستان که تحت کنترل طالبان است، آمار مرگ و میر مادران و نوزادان بیشتر از هر جایی در کره زمین است. باعث تعجب نیست که مخالفت هر سه گروه با آموزش زنان باعث چنین نتایجی است چرا که  وجود رابطه مستقیم میان آموزش دختران و بهبود سلامت عمومی، امری روشن است. [2]

اما  در مورد مسئولیت حضور فعال این جنگجویان بنیادگرا در مورد مرگ رو به افزایش مادران جوان و نوزادانشان هنوز چیزی مطرح نشده است. البته در هر جنگی، رساندن بیمار یا مادر به بیمارستان برای وضع حمل در صورتی که بیمارستانی وجود داشته باشد، اغلب بسیار خطرناک است. اما باید به این مورد، عوامل دیگری را نیز افزود. از یک سو این جنگجویان نگاهی منفی نسبت به پزشکی غربی را ترویج می کنند ( جلوگیری از توزیع واکسن فلج اطفال از این جا منشاء می گیرد)، از سوی دگر ننگ دانستن آموزش دختران، دامن کارکنان بخش سلامت زنان را نیز می گیرد، به طوری که حرفه آن ها زیر سوال می رود و در مواردی از این مناطق  به بیرون رانده می شوند. از سوی دیگر به دلایل حفظ نجابت و غیرت خانوادگی زنان زائو نمی خواهند توسط پزشکان مرد معاینه شوند… به این ها دلیل مهمتری را می توان اضافه کرد و آن ازدواج های اجباری نوجوانان بسیار کم سن و سال است. در این مناطق حکومت هیچ قدرتی ندارد. قانون عرف حکومت می کند و عرف هیچ حمایتی از این دختران نمی کند.

اگر چه حکومت افغان سن قانونی 16 سال را برای ازدواج دختران تعیین کرده است ( که می تواند بنا بر اراده پدر به 15 سال کاهش یابد)، در برخی از نواحی این کشور سن مجاز در قرآن یعنی 9 سال برای ازدواج دختران اجرا می شود.  به من گفتند که در قدیم،  برای شوهر دادن دختران حداقل منتظر می شدند تا آن ها به سن بلوغ برسند ولی امروز، مقروض بودن کشاورزان به حدی است که آن ها دختران خود را به قاچاقچیان می فروشند. پس از آن خانواده ها فشار می آورند که در اولین سال ازدواج، زوج جوان فرزندی به دنیا بیاورند و به این ترتیب کودکان (اغلب دارای سوء تغذیه) نوزادانی با وزنی کمتر از معمول به دنیا می آورند. و به این ترتیب به طور مثال در افغانستان علی رغم میلیاردها دلار پول سرازیر شده به این کشور، به رکوردهای جهانی در مورد مرگ و میر مادران جوان و فرزندانشان می رسیم.

در مصاحبه ای که توسط شبکه «ورد ویزیون» با نماینده وزیر بهداشت انجام شده است که تنها جراح ناحیه «بادغیس» با  جمعیت 400000 نفری،است، او خاطر نشان می کند که  بارها نوجوانان 12 ساله ای را دیده است که باردار هستند.[3]

طالبان و بوکوحرام  هر دو خود را همچون تنها مخالفان مشروع غرب و تنها نمایندگان یک اسلام خالص ( از این جا مخالفت آن ها با مسلمانان دیگر با گرایش های متفاوت منشاء می گیرد) معرفی می کنند. آنها علیه هر جلوه آشکار پیشرفت با معیارهای مدرن  از جمله حق دسترسی زنان به بهداشت  و آموزش مبارزه می کنند. اما برخالف ظاهر مذهبی، هر سه گروه در تجارت بین المللی قاچاق در سطح بزرگ درگیرند:  قاچاق اسلحه در نیجریه، خشخاش و هروئین در پاکستان و افغانستان که 95 درصد تولید جهانی این مواد مخدر را پس از اشغال آمریکا فراهم می کنند. آیا ممکن است به چنین آماری بدون حمایت پنهانی (توسط حامیان میانجی همانند قطر در آفریقا) حکومت های غربی رسید؟

از یک سو، ایالات متحده آمریکا، کانادا و اروپا، برنامه های کمک های بزرگ بشردوستانه را در افغانستان تامین مالی می کنند که شکست آن ها بیش از پیش به دلایلی همچون نبود برنامه ریزی، نبود همکاری محلی و نادیده انگاشتن عملکردهای محلی،  آشکار است. از سوی دیگر از سال 2010، با مذاکره با روسای جنگ طالبان که بر نواحی تولید تریاک تسلط دارند، با اهداف انسان دوستانه رسما اعلام شده دولت هایشان، مخالفت می کنند. با این همکاری، سیاست واقعی آمریکا و متحدانش، دسترسی به بیمارستان ها و مدارس را بر دختران بیچاره ای می بندد که ساکن این نواحی اند. مسلما امتیازهای مالی، نقدی یا غیر نقدی، بسیار سودمندترند تا حقوق انسان ها…

در مورد نیجریه چه می توان گفت؟ رئیس جمهور نیجریه این دولت قدرتمند نفتی، خودش در سال 2012 اعلام کرد که هواداران بوکو حرام در بطن دولت و بدنه قانون گذاری هستند. امری که در افغانستان نیز شاهد آن هستیم. آنها در لیست های سیاه تروریست های بین المللی قرار گرفته اند، امری که برای توریست های بیچاره  نیجریه ای در فرودگاه های کشورهای غربی دردسر می آفریند. باید به این امر توجه کرد که هیلاری کیلینتون مخالف گذاشتن بوکو حرام  در این لیست بود و طالبان  نیز تا سال 2010   در این لیست قرار نگرفته بود .[4]

اما توجه به کیفیت تجهیزات نظامی آنان، مشخص می کند که این گروه های مسلح از کمک هایی بهره می برند که بیشتر از تمام کمک های انسان دوستانه ای است که به این نواحی سرازیر می شود. منابع مالی آن ها چندان روشن نیست اما شامل پول هایی می شود که فرمانداران برای خرید حمایتشان، به آن ها می پردازند، همچنین سرقت، باج گیری برای آدم ربایی، کمک های اهدایی سعودی ها ( از بزرگترین متحدان آمریکا) وکمک های القاعده و الشباب از جیب قطر، منابع مالی این گروه ها را تشکیل می دهند. همین قطر است که در تامین منابع مالی پروژه های محله های اطراف پاریس و تیم بزرگ فوتبالش چنین خود را سخاوتمند نشان می دهد.[5]

بدون تردید قاچاق اسلحه یکی از منابع درآمدی بسیار مهم در پیوند با کارتل های قاچاق مواد مخدر آمریکای جنوبی است که از چند سال پیش مسیر جدیدی را برای قاچاق کوکایین به اروپا از طریق آفریقای غربی پیدا کرده اند.[6]  پیوندهای میان سازمان اطلاعات آمریکا[7] و این کارتلها برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از خیزش اعتراض های واقعی، چندان مخفی نیست. میشل اوباما بسیار خوش فیگور است هنگامی که او جلوی دوربین تلویزیون برای دختران نیجریه ای گریه می کند، اما هفته ها بعد، هیچ خبری از دختران بیچاره نیجریه ای نیست. آن ها از مشغولیت های روزمره ما کنار رفته اند، هم چنان که از اکران های ما ناپدید شده اند. بله در بازار جهانی فراملی، تجارت تجارت است.

بار دیگر، ما شاهدیم که بر اساس یک مدرنیته شوم واپسگرا، حقوق انسان ها نابود می شود و قتل عام مادران جوان و نوزادانشان، توسط مذهبی انحرافی و به شدت سیاسی مشروعیت داده می شود. می توان گفت چه  از نگاه طالبان، چه بوکوحرام،  بدن زنان همچنان میدان جنگ نیروهای تندرو با همدستی قدرت های جهانی است.

 

– کارول مان: جامعه شناس و مدیر انجمن «زنان در جنگ»

 

[1]Corruption Perceptions Index http://cpi.transparency.org/cpi2013/ sur 175, Pakistan est au n°127, Nigeria n°144, Afghanistan presque à la fin au n°173.

 

[2]Entre autres, Rapport de l’OMS, http://www.who.int/topics/millennium_development_goals/gender/fr/

[3]Afghanistan’s child brides: pawns in a desperate business World Vision, Afghanistan

[4]Powerline: Why Did Boko Haram defend Boko Haram , 8.5/2014

[5]Pourquoi le Qatar investit dans nos banlieues, Nouvel Observateur,  27/9/12http://leplus.nouvelobs.com/contribution/591278-pourquoi-le-qatar-investit-dans-nos-banlieues.html

 

[6]Rapport GAFi Financement du térrorisme en Afrique de l’Ouest, Paris-Dakar, octobre 2013 http://www.fatf-gafi.org/media/fatf/documents/reports/FT-en-Afrique-de-louest.pdf

 

[7]CIA