سياست جز پرمساله‌ترين و کم پیشرفت‌ترین حوزه ی كاری زنان است

0
244

تا قانون خانواده برابر: آذر تشکر در نشست «مشارکت زنان در ساختارهای دولتی» که چندی پیش در راستای سلسه نشست های هم اندیشی زنان برای طرح معیارانتخاب وزرای کابینه برگزار شده بود با اعتقاد بر اینکه موضوع سیاست و زنان موضوعی به شدت فراگیر است تاکیدکرد: حوزه سياست جز پرمشغله‌ترين، پرمساله‌ترين و کم پیشرفت‌ترین حوزه ی كاری جنبش زنان است.

به گزارش سایت «تا قانون خانواده برابر» متن سخنرانی این پژوهشگر حوزه زنان در این مراسم که به میزبانی موسسه رخداد تازه و با حضور تعدادی از فعالان و کنشگران حوزه زنان برگزاشده بود به شرح زیر است:

این جلسه بیش از هر چیز به منظور نقد و گفت و گو تشکیل شده است و نباید تصور کرد که جمع هم‌اندیشی نماینده همه زنان فعال حوزه زنان در این سال ها است. در طول هشت سال سختي كه پشت سر گذاشته‌ايم بسياري از كنشگران و فعالان زنان در حوزه‌هاي محلي و فرهنگی و یا درسطح خانواده‌ها بنا به این تشخیص که کار باید از سطوح پایه‌ای تری دنبال شود، كار کرده اند.

اين پرسش وجود دارد كه اساسا تكليف جنبش زنان با موضوع سياست چيست؟ به نظر می رسد که‌ ابتدا بايد ببينيم كه حوزه سياست كجاهاست؟

فكر مي‌كنم در شرایط حاضر موقعیتی فراهم شده که بحث سياست و زنان به عنوان يك بحث مهم در مجموع حرکت های برابری‌طلبانه زنان ایرانی مطرح شود. در سالهای 2006 و 2007 که من روی موضوع زنان و سیاست کار می کردم چشم‌انداز روشنی نبود. کنشگران حوزه زنان روی مسائل حقوقی متمرکز بودند و به تازگی بحث زنان و شرکت آن ها در سطوح محلی و مشخصا بحث شوراهای شهر و روستا مطرح شده بود.

 در آن زمان به نظرم بحث‌ها كم فايده مي‌آمد و توجیهی پیدا نمی‌کردم که بحثی که من روی آن دارم مطالعه می کنم در نهایت به گشایشی در زمینه مباحث زنان در ایران کمک کند. ولی اكنون خوشحالم كه بعد از گذشت چند سال، ضمن اينكه در بخش‌هاي مختلف کنشگران فعال هستند، بحث زنان و سياست را نیز دنبال مي‌کنند. چیزی كه در كشورهاي مشابه در خاورميانه نادر است و اغلب در حوزه‌هاي ديگري مثل خشونت، خانواده و حقوق متمركز هستند ولي ما از جايي كه همه ساختار حقوقي را هدف گرفته بودند به جايي رسديم كه داريم با دولت وارد مذاكره مي‌شويم. معيارهاي شايسته‌سالاري را مطرح می کنیم و براساس بیانیه خواستار این هستیم که کسانی که برسر کار می‌آیند با منافع زنان سر ستیز نداشته باشند. به نظر من بايد از اين بابت به جنبش زنان ایران تبريك گفت.

 اينكه سياست به سياست دولتي و سياست غيررسمي تقسيم مي‌‌شود ولي هيچكدام از اين دو به هم ديگر تقليل پيدا نمي‌كنند. ‌در چندين دهه سوالاتي در زمینه رابطه جنبش زنان با سیاست مطرح شده است. برخی بر آن بوده‌اند كه قدرت جايي است که دولت است و جنبش زنان برای پیشبرد اهداف خود باید دولت را هدف‌گيري کند. عده‌اي نيز معتقد بودند قدرت در ساختار غير رسمي و در پتانسیل اجتماعی جنبش زنان است.

من معتقدم هم در ساختار رسمي و هم در کنش های غيررسمي قدرت به خوبی قابل ردیابی و هدف‌گیری است. قدرت به عنوان موضوع مهم سیاست، برآيند فعالیت نيروهاي رسمي و غيررسمي در جامعه است. اما در هر حال من معتقدم موضوع هم‌اندیشی که ما در این جلسه مورد بحث قرار می دهیم و موضوع برخورد زنان با دولتی که در آینده نزدیک روی کار خواهد آمد، بیشتر در سیاست روی موضوعات و حول و حوش ساختارهای رسمی دولت متمرکز شده است و از این رو من هم بحثم را از این زاویه مطرح می کنم.

قبل از انقلاب وزير زن داشتيم و بعد از انقلاب نيز طي يك دوران طولاني سياست غيررسمي را دنبال كرديم. البته حضور زنان در سیاست رسمی به طور محدودی مطرح بود. مثل اينكه بحث رياست جمهوري زنان مطرح شد و عده‌اي از زنان براي انتخابات رياست جمهوري ثبت نام كردند يا اينكه در دوره اصلاحات مركز مشاركت زنان را در ساختار دولت داشتيم و در رأس برخی سازمان ها مانند سازمان محيط زيست یک زن گذاشته شد.

بحث حضور زنان در ساختار رسمي دولتي موضوعي بود كه جنبش زنان ايران خيلي مواقع نمي‌‌دانست كه در برابر آن بايد چه موضعي بگيرد. گاهي مي‌گفتيم خوب است و حتي تعداد زناني كه در اين حوزه مشغول بودند را مي‌شمرديم، گاهي مي‌گفتيم اين حضور كم است، و گاهی هم می‌دیدیم که زنانی که هستند خواسته های زنان را نمایندگی نمی‌کنند. زماني بحث سهميه‌بندي زنان در برخی از حوزه‌های قدرت مانند احزاب مطرح شد. مثلا حزب مشاركت که موضوع سهمیه 30 درصدی برای زنان در كادر تصميم‌گيري‌اش را در دستور کار قرار داد.

در انتخابات شوراهاي شهر خيل عظیمي از زنان ثبت‌نام كردند و در دوره دوم شوراها با تعداد قابل توجهی از زنانی مواجه شديم كه در سطوح محلي در نهادهاي رسمی كار مي‌كردند. از سويي ديگر دفاتر امور زنان در وزارتخانه های دولت اصلاحات تشكيل شد كه بعضا در ارتباط با حضور زنان در عرصه ساختار دولتي كارهايي را مي‌كردند. در مجلس زنان به صورت محدود حضور داشتند و حتي به صورت رسمي فراكسيون زنان تشكيل شد. در واقع آرام آرام اين ساختارها شكل گرفت بدون اينكه ما بنشينيم و يك سوال جدي در برابر خودمان بگذاريم و آن اينكه ما مي‌خواهيم با موضوع سياست چه برخوردي انجام دهیم؟ آيا مي‌‌خواهيم هميشه به عنوان يك جنبش ساختارهای پدرسالار را به چالش بکشیم؟ آیا می خواهیم هميشه در خارج از ساختارهاي رسمي دولت (دولت به معنی وسیع آن، نه فقط قوه مجریه) عمل بکنیم؟ یا نه تلاش می کنیم زنان مناصب دولتی را به دست بگیرند. آیا مهم این است که زنان در ساختارهای دولتی نقش ایفا کنند؟ یعنی صرف حضور زنان و اشغال پست های دولتی توسط آنان برای ما کفایت می‌کند یا نه؟ موضوع برای ما این است که کسانی در دولت حضور یابند که منافع زنان را دنبال می‌کنند؟و…

البته اين سوالات هميشه در همه جای دنيا مطرح بوده و فقط مختص ايران نيست. حتی در کشورهای بسیار پیشرفته این سوالات همچنان در دستور کار و موضوع گفتگو است. بعد از اين كه موج اول فمنيسم شكل گرفت، فعاليت‌ها بیشتر به صورت جنبشي بود. بعد تعدادي از زنان به مرور جذب احزاب چپ شدند ولي اين احزاب چپ هم ساختار پدرسالارانه داشتند و اجازه ایفای نقش های مهم تر به فعالان زن را نمی دادند. زنان در همين ساختار احزاب چپ قوي و قدرتمند شدند، كار كردند و مناسبات حوزه سياست را ياد گرفتند.

اين زنان وقتي ديدند كه به آن ها اجازه داده نمي‌شود در حوزه رسمي سياست راه پيدا كنند و موانع زیاد است، عده‌اي نتيجه گرفتند كه در حوزه‌هاي پايه‌ای‌تر مثل حوزه‌هاي محلي و خانواده كار كنند. عده دیگری هم معتقد بودند كه موضوع هر فعالیتی درراستای حقوق شهروندی زنان، موضوع سياست است. مثلا وقتي مي‌‌گوييم حق راي زنان، آموزش زنان، كاهش فقرزنان و..همه این ها ساختارهای قدرت پدرسالارانه را به چالش می کشد و لذا موضوع سياست است. بنابراين لزومي به شرکت رسمی در ساختار رسمی دولت نمی‌دیدند.

از دهه 70 میلادی به بعد به ويژه دهه 80 موضوع حضور زنان در ساختار قدرت رسمي مطرح شد و جنبش‌هاي متعددي نيز بخصوص در فرانسه و انگليس در اين زمينه شکل گرفت.

باید به این نکته توجه داشت که موضوع سیاست و زنان موضوعی به شدت فراگیر است وحتي در كشورهايي كه داراي دموكراسي پيشرفته هستند هنوز هم مطرح است . حوزه سياست حوزه‌اي است كه جز پرمشغله‌ترين و پرمساله‌ترين و کم پیشرفت‌ترین حوزه كار زنان است. هر چقدر در ديگر حوزه‌ها پيشرفت حاصل شده اما در حوزه سياست تقريبا به صورت يكسان در همه كشورها اين موضوع هميشه مساله است.

سه معيار ،عمده چالش اصلي زنان را در اين ارتباط شكل داده است . سهم زنان از دنیای سیاست و چالش های آنان را در این باره می‌توان در سه مفهوم دسترسی(Access)، ترویج(Advocacy) و تغییر(Transformation) خلاصه کرد. مفهوم دسترسی به این بحث می‌پردازد که گروه های حاشیه‌ای مانند زنان باید از دنیای سیاست و مناصب و پست های آن سهمی داشته باشند. مفهوم ترویج به تأمین منافع زنان و پیگیری خواست های آنان در حوزه سیاست توجه دارد و مفهوم تغییر، امکان‌پذیری تغییر ساختارهای سیاسی را بر اساس نگرشه ای برابری‌طلبانه مورد پرسش و گفتگو قرار می‌دهد.

براي فعالان حوزه زنان همیشه این سوال مطرح بوده که آيا ما مي‌‌خواهيم به مناصب و يا پست دسترسي داشته باشيم؟ آيا مي‌خواهيم منافع زنان درحوزه سیاست دنبال شود و يا مي‌خواهيم ساختار سياسي را تغيير دهيم. من معقتدم كه هنر ما در ايران اين است كه از اين تجربيات، گفتمان‌ها و تلاش‌هايي كه زنان در حوزه سياست در تمام دنيا داشته‌اند با توجه به شرايط ايران استفاده كنيم و اين تجربيات را به جامعه ايران انتقال دهيم و بر اسا س آنها سوالات خوبي را در برابر خودمان بگذاريم و بر روي آنها بحث و گفت‌وگو كنيم.

اكنون در رسانه‌ها و همچنين در میان فعالان زن اين بحث مطرح است كه چرا با وجود زنان مدير و توانمند، ما زنان به برخي از مناصب و پستهای دسترسي نداريم. چرا رييس جمهور زن نمی‌توان داشت، چرا وزرای زن نداریم و… در واقع در اینجا بحث دسترسي مطرح است.

مبناي اين بحث اين است كه باید گروه‌هاي حاشيه‌اي مانند زنان وارد حوزه رسمي سیاست شوند به اين دليل كه شهروند هستند. اما باید دانست همين موضوع دسترسي نيز بي‌چالش نيست. مثلا وقتي گفته می‌شود زنان در عرصه سیاست حضور ندارند این بحث قابل طرح است که مبنای نظام دمکراتیک فرداست. فردی که به نژاد و یا جنسیت قابل تقسیم نیست. یعنی که اگر قرار باشد زنان به دلیل زن بودن به سیاست راه پیدا کنند پس باید اقوام و نژادهای مختلف هم به دلیل قومیت و یا نژادشان در دنیای سیاست وارد شوند چون آنها هم در زمره گروه های حاشیه‌ای محسوب می‌شوند. بر این اساس بحث سهمیه‌هایی که در پست ها و مناصب سیاسی مطرح شده و برخی کشورها هم آنها را اعمال کرده‌اند دارای چالش جدی می‌شود. اگر باید برای زنان سهمیه قائل شد پس باید برای همه گروههای حاشیه‌ای سهمیه قائل شد.

از طرف ديگر مي‌گويند چرا بحث دسترسي؟ اگر قرار است بحث منافع زنان از طریق ساز و کارهای رسمی سیاسی دنبال شود مردان هم می‌توانند ترویج کننده این منافع باشند. لزومی به حضور مستقیم زنان نیست. کافی است که مردان معتقد به خواسته‌های زنان وارد سیاست شوند. به علاوه چه بسا زنانی که معتقد به منافع زنان نیستند در سیاست حضور دارند اما منافع زنان را دنبال نمی‌کنند. ما در ایران با این مسأله بطور جدی روبرو بودیم. نمایندگان زن مجلس که خود در تصویب قوانین مردسالار سهم جدی ایفا کردند.

علاوه بر همه این چالش ها و تشکیک ها، يكي از مسائل مهمي که مطرح مي‌شود اين است که از نمایندگان گروه ها و حوزه‌های محلی انتظار می‌رود که ملی عمل کنند و تصمیم بگیرند. یعنی وقتي نماينده‌اي از شهرستاني وارد مجلس مي‌شود بايد مسائل ملی را دنبال کند. مثلا در هنگام تصمیم گیری در مورد بودجه باید نگاه و دغدغه ملی داشته باشد نه نگاه محلی. در مورد زنان نيز اين گونه است. وقتي شما مي‌گويید من مي خواهم منافع زنان را دنبال كنم به همين دليل بايد در ساختار قدرت باشم، همین چالش روبروی شما است آیا شما نماینده کل شهروندان ایرانی هستید و منافع همه ایرانیان را نمایندگی می‌کنید یا منافع زنان را و به منافع مردان بی‌توجه هستید؟

ما بايد در برابر این مسائل پاسخ داشته باشيم. البته پاسخ هایی در دنیا به اين چالش ها داده شده مثل اینکه ساختارهاي مردسالارانه به نحوی سامان یافته‌اند که خواسته‌هاي زنان را نمايندگي نمي‌كنند و بايد زناني باشند كه اين خواسته‌ها و منافع زنان را نمايندگي كنند و با توجه به اين موضوع بايد زناني درحوزه رسمي وارد شوند؛ چون منافع زنان فقط از طريق زنان است که نمايندگي و دنبال مي‌شود.

با همین استدلال هم در کشورهایی مانند انگليس اصطلاح فموکراسی باب شد و جنبش زنان بر آن شد که باید کاری کرد تا زنان تحصیل كرده تا آن جا که ممکن است در انواع انتخابات شركت كنند و خود را براي انواع پست‌ها و جاهایي كه مي‌توانند حضور داشته باشند نامزد كنند تا مناصب را بگيرند و در واقع منافع زنان از طريق زنان دنبال شود.

بحث تغيير ساختارهاي سياسي در شرایط حاضر در تمام کشورها موضوع ایده‌آلی است. تا کنون هيچ راه‌حلی نتوانسته اين موضوع را محقق كند. البته سازمان‌هاي بين‌المللي براي برخی از كشورهاي جهان سوم راه‌حل‌هایي را مطرح كردند مثلا بحث سهميه‌بندي به نفع زنان، به اميد اينكه با حضور زنان در سطوحي از قدرت تغييرات اندكي در ساختارهاي سياسي ايجاد شود و تا حدودي برابري به وجود آيد. مثلا در برخی از کشورها سهميه 30 درصدی برای حضور زنان در ارکان قدرت و تصمیم گیری در نظر گرفته شده است.

ولي راه حل های این چنینی هم تاكنون به اميد چنداني منجر نشده است و حوزه سیاست همچنان برای زنان بسته مانده است. تجربه نشان داده كه زنان کم تجربه‌ای که این سهمیه‌ها را در اختیار می‌گیرند به راحتی اجازه می دهند که مردان، شوهران و پدران و برادران شان از سهمیه آنان به نفع خود بهره‌ برداری کنند و یا اینکه این سهمیه‌ها کمتر در سطوح بالا، در مجالس، در رده‌های بالای حزبی و در سطح هیأت دولت مطرح بوده است. در سطوح بالای سیاسی به شدت در مقابل هر سهمیه‌ای برای زنان مقاومت شده است. در حالی که در سطوح محلی بالاخره این موقعیت فراهم شده است. سیاست گویی حوزه‌های عمل خود را به حوزه‌های کم‌اهمیت و پراهمیت تقسیم می‌کند و حوزه‌های پراهمیت را به روی زنان بسته نگه می دارد.

با توجه به شرايط كنوني کشور و مباحثی که مطرح شد، بحث مهم اين است كه ما مشخص کنیم كه از چه موضعي صحبت مي‌كنيم آيا همچنان از موضع جنبش صحبت مي‌كنيم؟ يا مي‌خواهيم هر كدام با سوالات مطرح شده به نحوي دست و پنجه نرم كنيم و جلو برويم؟

 ما بايد بدانيم كجا ايستاده‌ايم و از چه موضعي با دولت و ساختار دولت حرف مي‌زنيم.اين سوالات جدي است و بايد جنبش زنان ایران درباره آن گفت‌وگو کند. بدون اينكه هيچ بخشي يا هيچ گروهي، گروه ديگر را محكوم كند.

رابطه زنان با حوزه سياست با توجه به چند موضوع بايد در دستور كار ما قرار بگيرد اول اينكه ممكن است ما بسياري زنان تحصیل كرده داشته باشيم ولي زنان تحصیل كرده‌اي كه از حوزه كار اجتماعي عقب رانده مي شوند، زناني كه به آنها اجازه داده نمی شود مدارج مرتبط را طي كنند، تجربه چانه‌زني و كار در حوزه‌هاي رسمي را كمتر ياد مي‌گيرند و همواره این استدلال را زنده نگه می دارد که زنان تجربه كافي در زمینه کار سیاسی و دولتی ندارند و با این استدلال زنان بیشتر و بیشتر از حوزه سیاست رسمی پس زده می‌شوند.

 در کنار اینکه باید توانايي زنان در نظر گرفته شود، زنان نیز بايد قدرت چانه‌زني را ياد بگيرند و در ابتدا در ساختارهاي محلي‌تر براي كسب سوابق و تجربه حضور پيدا كنند. شاید تقاضای حضور 5 وزیر زن در دولت در شرایط حاضر غیر منطقی باشد. به هر حال هر یک از چالشهایی که مطرح شد، بحثهای مهمی را پیش روی زنان می‌گذارد که باید بر سر آن گفتگوی جدی در حوزه عمومی صورت گیرد قبل از آنکه خواسته‌های اندیشیده نشده مطرح شود که هم از پیش معلوم است که به نتیجه نخواهد رسید و هم ظرفیت جنبشی فعالیت های حوزه زنان را مصرف خواهد کرد بدون آن که نتیجه مطلوب عاید شود.